3 پایگاه اطلاع رسانی مباشر 4 |
در فرهنگ قرآنی عدالت چیزی است که بنیاد و اساس نظام هستی و آفرینش بر آن نهاده شده است و در حوزه تشریع نیز معیار مفاهیم اساسی وارزشی اسلام می باشد، به گونه ای که نمی توان در آموزه های اسلام و قوانین آن چیزی را یافت که بیرون از دایره عدالت و دادگری باشد و از حد میانه به سوی نقص و یا زیاده متمایل و گرایش داشته باشد. (انعام، آیه 115)
در اهمیت و ارزش آن همین بس که بنیان وضع قوانین تشریعی در اسلام بر پایه عدالت است و هیچ قانونی را نمی توان یافت که در آن کوچک ترین ظلم و ستم و یا تمایلی به بیداد داشته باشد. (بقره، آیه 279 و نیز حشر، آیه 7)
اگر به مهم ترین و اساسی ترین بخش های زندگی بشر و قوانین مربوط یا مرتبط با آن توجه کنید در همه جا نقش و کارکرد اساسی عدالت به خوبی و روشنی مشهود است. ازاین روست که عدالت از مهم ترین شرایط احراز مقام امامت و رهبری جامعه شمرده شده است و کسی که از صفت و خوی عدالت بهره مند نیست و منش و خوی وی بر ظلم و بیداد است از دایره رهبری جامعه به خودی خود بیرون است. (بقره آیه 124)
مسئله عدالت دربسیاری از امور ریزو درشت زندگی بشر به عنوان شرط مطرح شده است. از این رو است که مومنان در انتخاب امام جماعت و هم چنین در تنظیم سند دین و مطالبات (بقره آیه 282)، اقامه شهادت و گواهی نسبت به خودو دیگری (نساء آیه 35) و اموری از این دست موظف به رعایت شرط عدالت می باشند.
به سخن دیگر، مؤمنان موظف هستند در مسیر زندگی خویش در همه امور خرد و کلان، شخصی و اجتماعی، دنیوی و اخرو ی عدالت را مراعات کنند و از ظلم و جور و بیداد پرهیز کنند. (شوری آیه 40) ازنظر قرآن بنیان جامعه و همگرایی و نظم و ثبات اجتماعی بر عدالت است و حاکمان و دولتمردان موظف هستند که عدالت را در جامعه نهادینه و اجرا کنند و از هرگونه ظلم و ستم و بیداد پرهیز نمایند. (نساء آیه 58)
خداوند در آیات بسیاری چون نساء 3 و 58 و 127 مردمان را به سوی برپایی و رعایت عدالت دعوت می کند و در آیه 76 سوره نحل دعوت به عدل از سوی مردمان را مهم ترین نشان انسان های ارزشمندی شمارد. خداوند در آیات 13 و 15 سوره شوری رسالت پیامبر(ص) را در راستای رفع تبعیض ها و ایجاد عدالت در جامعه بشری برمی شمارد و توضیح می دهد که رفتار عادلانه میان طبقات و اقشار مختلف اجتماعی در مقام تبلیغ، هدایت و اجرای شریعت از وظایف وی شمرده شده است. یکی از راههای اثربخشی و نفوذ مدیران در دلهای زیردستان، رفتار عادلانه آنان است. کسانی که بر اساس عدالت در بین مردم زندگی میکنند، هر زمان دستوری دهند، همگان با میل و خواست درونی برای اجرای اوامر آنان میکوشند، ازاینرو میتوان گفت: اجرای عدالت نه تنها یک وظیفه اسلامی، بلکه یکی از عوامل مهم اثربخشی است.خداوند در قرآن می فرماید: وَلاَ تَقْرَبُواْ مَالَ الْیَتِیمِ إِلاَّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّى یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُواْ الْکَیْلَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ لاَ نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُواْ وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللّهِ أَوْفُواْ ذَلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ? انعام152?
و به مال یتیم جز به نحو احسن (و برای اصلاح) نزدیک نشوید تا به حد رشد برسد، و حق پیمانه و وزن را به عدالت ادا کنید، هیچکس را جز به مقدار توانائی تکلیف نمیکنیم، و هنگامی که سخنی میگوئید عدالت را رعایت نمائید حتی اگر در مورد نزدیکان بوده باشد، این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش میکند تا متذکر شوید. مدیر عادل بر کسی ظلم و ستم روانمیدارد و شهد شیرین عدالت را بر مذاق زیر دستان میچشاند، در رویارویی با مصالح خود و نزدیکانش با شمشیر برنده عدل در برابر تندبادهای هواهای نفسانی میایستد و همانند میزانی دقیق و راهنما، در همه امور آن را ملاک و سرلوحه تصمیمگیریهای خویش قرار میدهد.
آری مدیر موفق «اصلاح جامعه را با عدالت ممکن میداند» و «عدالت را مایه آبادانی جامعه میشمارد.» او بر این امر آگاه است که «ادامه مدیریت و قدرت، به اجرای قوانین عادلانه بستگی دارد» و چه زیبا گفته است بزرگی که: «در فضایل، هیچ فضیلتی کاملتر از فضیلت عدالت نیست».بهترین دستوری که حاوی معنای عدالت باشد، همان مثل قدیم فارسی است: چیزی که بر خود نمیپسندی، به دیگری نیز مپسند و ظریفی را شنیدم که میگفت: «عدل، از صفات بزرگ خدای سبحان بُود و به حال مردمان بهتر از فراخی سال و خصب زمان و نافعتر از قطرات باران است».به راستی در محدوده مدیریت خود در خانه و اداره و وزارتخانه و... تا چه حد علیگونه دست رد بر سینه زیادهخواهان زدهایم و آیا با توجیه رابطه، عدالت را به مسلخ کشاندهایم.؟
¤ نویسنده: موسی مباشری
بطور خلاصه فواید اجرای عدالت توسط مدیران فواید زیر را به همراه دارد:
• اعتقاد کارکنان به توحید ومعاد بیشتر شده ودر رفتار آنان ظاهر می شود.
• حق پذیری کارکنان ومراجعان (رعیت)افزایش می یابد .
• کم کاری در اداره وسازمان به حداقل می رسد.
• دست فرصت طلبان از بیت المال کوتاه می شود.
• امیدواری مردم ومراجعان به دولتمردان بیشتر می شود.
• عموم افراد از برخورد با افراد سود جو خرسند می شوند.
• اجرای عدالت مشارکت عمومی افراد و پیشرفت امور رابه همراه دارد.
• دوام حکومت رابیشتر می کند.
¤ نویسنده: موسی مباشری
برخی از آثار حکمت با استفاده از روایات به شرح زیر است:
1. کاستی شهوات: امام علی ـ علیه السّلام ـ : «هر اندازه حکمت قوی گردد، شهوت ضعیف میشود».
2. بازداشتن از زشتی: امام علی ـ علیه السّلام ـ : «جانها، طبیعتهای بدی دارند و حکمت است که از آنها باز میدارد.»
3. عصمت: امام علی ـ علیه السّلام ـ : «حکمت با عصمت همراه است.»
4. روشنی دل: امام کاظم ـ علیه السّلام ـ : «خداوند دلهای مؤمنان را سربسته و پیچیده به ایمان آفریده است، پس هر گاه روشن ساختن آن را اراده کند، آب حکمت بر آن بیفشاند و دانش در آن بکارد و کشتکار و نگاهدار آن پروردگار جهانیان است.»
5. هدایت: امام علی ـ علیه السّلام ـ : «دانش یاری میرساند و حکمت ره مینماید.»
6. دانش: امام علی ـ علیه السّلام ـ : «دانش ثمره حکمت است و درستی از شاخههای آن.»
بطور کلی برخورداری مدیران وکارگزاران از علم وحکمت آثار وفواید زیر راایجاد می نماید:
• مدیر برهمه ی امور آگاهی می یابد وچیزی از دید او پنهان نمی ماند.
• کارها براساس برنامه ای منظم وعلمی انجام می شود.
• مشورت در امور افزایش می یابد واز عقل وتدبیر همگان استفاده می شود.
• کارها درست انجام شده واشتباهات کم می شود.
• اسرافکاری ،جرم وتعدی وفساد در دستگاه حکومتی کاهش می یابد.
• خودباوری، ابتکار وخلاقیت در کارها افزایش می یابد.
• روند کار مردم آسان ورضایتمندی آنان افزایش می یابد.
• بازده کار افزایش ودرگیری واختلاف کاهش می یابد.
رابطه علم وایمان
هر چند علم بدون ایمان داراى آفات و خطرها و پیامدهاى غیر قابل جبرانى است و به تنها در پرورش و تربیت انسان مفید نیست ، لیکن اگر در کنار ایمان قرار گیرد مى تواند مکمل و عامل بارورى و تقویت ایمان باشد.همان طور که علم بدون ایمان نتایج بدى به دنبال دارد، ایمان نیز اگر از علم فاصله گیرد به جحود و تعصب کور منتهى مى شود و چنین ایمانى وسیله دست شیاطین مى شود تا مؤ منان فاصله گرفته از علم را به عرصه هاى خطرناک فکرى و عملى بکشانند. خوارج صدر اسلام از نمونه هاى بارز این جدایى است که ضربه هاى بسیارى بر پیکر اسلام وارد آوردند.
در این جا نیز در تبیین موضوع بیانى از شهید آیه الله مطهرى رحمه الله آورده مى شود:
علم و ایمان نه تنها با یکدیگر تضادى ندارند، بلکه مکمل و متمم یکدیگرند، تجربه هاى تاریخى نشان داده است که جدایى علم و ایمان خسارت هاى غیر قابل جبرانى به بار آورده است ، ایمان را در پرتو علم باید شناخت ، ایمان در روشنایى علم از خرافات دور مى ماند.ایشان در تعامل ایمان و علم نیز مى فرماید :
علم به ما روشنایى و توانایى مى بخشد و ایمان ، عشق و امید و گرمى .
علم ابزار مى سازد و ایمان مقصد.
علم ، سرعت مى دهد و ایمان ، جهت .
علم ، توانستن است و ایمان ، خوب خواستن
علم ، مى نمایاند که چه هست و ایمان ، الهام مى بخشد که چه باید کرد؟
علم ، انقلاب برون است و ایمان ، انقلاب درون .
علم ، جهان را جهان آدمى مى کند، ایمان ، روان را روان آدمیت مى سازد.
علم ، وجود انسان را به صورت افقى گسترش مى دهد، ایمان به شکلى عمودى بالا مى برد.
علم ، طبیعت ساز است و ایمان انسان ساز.
هم علم به انسان نیرو مى دهد و هم ایمان ، اما علم ، نیروى منفصل مى دهد و ایمان نیروى متصل .
علم ، زیبایى است و ایمان هم زیبایى است ، علم زیبایى عقل است ، ایمان زیبایى روح .
علم ، زیبایى اندیشه است و ایمان زیبایى احساس .
هم علم به انسان امنیت مى بخشد و هم ایمان ، علم ، امنیت برونى مى دهد و ایمان امنیت درونى .
علم ، در مقابل هجوم بیماریها، سیل ها، زلزله ها و طوفان ها ایمنى مى دهد و ایمان در مقابل اضطراب ها، تنهایى ها، احساس بى پناهى ها و پوچ انگاریها.
علم ، جهان را با انسان سازگار مى کند و ایمان ، انسان را با خودش
¤ نویسنده: موسی مباشری
یکی از نمودهای «شرح صدر»، بردباری است. رهبرانی که از این ویژگی برخوردار باشند، در اداره امور از توفیق بیشتری بهرهمند میشوند و در برابر رفتارهای ناشایست و مشکلات، واکنش مناسبی از خود نشان میدهند.امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میفرماید: «الحلم رأس الرئاسه؛ بردباری، مهمترین رکن ریاست است.» در بسیاری از روایات اسلامی، «علم» و «حلم» در کنار هم به عنوان دو عامل پیروزی بیان شده و «حلم» چیزی جز ظرفیت و سعه صدر نیست.پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میفرماید: «هرگز دو چیز در کنار هم قرار نگرفتهاند که بهتر از «حلم» در کنار علم بوده باشد.» سعدی شیرین سخن نیز در این مورد میگوید: «کارها به صبر برآید و مستعجل به سر برآید.و گفتهاند: «آزاده آن بود که در شداید، صبور بود و در وقایع، شکور و در مکاید، جسور.چه زیبا فرمود آینهدار عدالت و علم و روح مطلق دانایی و حلم امیرمؤمنان علی علیهالسلام : «الصبرُ مفتاح الفرج؛ شکیبایی، کلید گشایش در کارهاست.به راستی که سعه صدر پیامبر مکرم اسلام و امامان معصوم (علیهم السلام)، الگوی مناسبی برای ماست تا سیره آن بزرگواران را سرلوحه زندگی مان قرار دهیم.«هنگامی که پیامبر در میدان احد سخت مجروح شد و از پیشانی مبارکش خون میریخت، مالکیت اعصاب خود را از دست نداد و برای امت نادان دعای هدایت کرد و فرمود: «اللهم اهْدِ قومی فإِنهم لا یعلمون.» این سعه صدر به راستی عجیب است.
آدمی به تناسب ظرفیت و سعه صدر خود در کامیابیها، شادیها و پیروزیها از خود واکنش نشان میدهد. فردی که از سعه صدر برخوردار نباشد، با کسب اندک موفقیتی سرمست و مغرور میشود. نخوت و تکبر سراسر وجود او را فرا میگیرد و از فهم مسائل و مشکلات غافل میماند و همین امر (خودپرستی، تکبر و غرور) آفتی برای تباهی و نابودیاش میشود.
پس شایسته است که مدیر با سینهای گشاده و با وقار و متانت به استقبال پیروزی و کامیابی رود و اگر بذر خودپرستی و کبر در دلش جوانه زد، با توجه و توکل به خدا، این حالت را از خویشتن دور کند و روحیه تواضع به خلق را که از توجه به حضرت باری تعالی سرچشمه میگیرد، در خود تقویت کند.
امیر المؤمنین علی ابن ابیطالب علیهالسلام نیز در نامهای به یکی از فرمانداران خود مینویسد: «و لا تکن عِندَ النَّعماءِ بَطِراً؛ هنگامی که نعمتها به تو رو آوردند، مغرور و خوشحال مشو».
یکی دیگر از نشانههای «شرح صدر»، توان تحمل افکار مخالف است. «در دنیای مدیریت باید میان مخالفانی که صرفاً بنای مخالفت و کسانی که افکار مخالف دارند تفاوت قائل بود. در مجموعهها و سازمانها به همان اندازه که مخالفتهای بیجا مضرّ و مسئله سازند، افکار مخالف، سودمند و باعث پیشرفت سازمانند. توان تحمل اندیشههای مخالف از «سعه صدر» انسان حکایت میکند و کسانی که دارای این صفت باشند، به راحتی میتوانند در جان نیروها نفوذ کنند و به قدرت شخصی دست یابند.بنابر این، وقتی مدیر با رویی گشاده و سینهای فراخ، اندیشههای مخالف را شنید، میتواند از آن برای اصلاح امور و پیشرفت کارها بهرهمند شودآراستگی به سعة صدر (صبر و تحمّل در برابر ناملایمات و انتقادات) شرط پذیرش مسؤولیتهای مدیریتی است.
بطور خلاصه آثار وپیامد های سعه صدر مدیران وکارکنان یک سازمان به شرح زیر می باشد:
• نور الهی در دل مدیران وکارکنان افزایش می یابد.
• دلبستگی مدیران وکارکنان به مکنت و قدرت، مال و ثروت کاهش می یابد.
• تملق وچاپلوسی در سازمان کاهش می یابد.
• در مقابل رفتارهای ناشایست ومشکلات افراد با حلم وتدبیر برخورد می کنند.
• نشاط اجتماعی وتحرک کارکنان افزایش می یابد.
• غرور وتکبر جای خود را به دوستی وصداقت می دهد.
• تحمل افکار مخالف در افراد افزایش می یابد.
• بحران ها به خوبی وبا کمترین آسیب مدیریت می شوند.
¤ نویسنده: موسی مباشری
4- سعه صدر
«سعه» در لغت به معنای وسعت، گشادگی و طاقت و قدرت است و «صدر» به معنای سینه. اصطلاح دیگر را که در این معنا به کار میبرند، شرح صدر است که گشادگی سینه معنا میدهد.باید در نظر داشت هنگامی که درباره «شرح صدر» در مدیریت سخن به میان میآوریم، مقصود، توان بیشتر در درک مصایب و تحمل سختیها و مشکلات است. «شرح صدر»، موهبتی است که هنگام بعثت پیامبران از جانب خداوند به آنان عطا میشد؛ زیرا بدون «شرح صدر» نمیتوان بر مسند مدیریت تکیه زد و مشکلات توانفرسای هدایت را بدون این موهبت الهی تحمل نتوان کرد. حضرت موسی علیهالسلام پس از اینکه از جانب خداوند به پیامبری مبعوث شد، اولین درخواستی که از خداوند داشت، موهبت گشادگی سینه و به تعبیر قرآن، شرح صدر بود: «رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری وَ یَسِّرْ لی أَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی یَفْقَهُوا قَوْلی؛ پروردگارا، سینهام را گشاده و کارم را آسان گردان و گره از زبانم بگشا تا سخنم را بفهمند.» (طه:25 – 28)
سعه صدر در کلام خداوند
خداوند در بیان یادآوری نعمتی عظیم به عنوان ریشه موفقیتها، به پیامبر خود میفرماید: «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ وَ وَضَعْنا عَنْکَ وِزْرَکَ الَّذی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ؛ ای پیامبر، آیا سینه ات را گشاده نکردیم. و بار سنگین کمر شکنی که پشت تو را میشکست، از تو برداشتیم و نام نیکویت را در جهان بلند کردیم».(انشراح: 1-4)
از دیدگاه قرآن، «شرح صدر»، مایه هدایت، و «ضیق صدر»، عامل گمراهی انسان است و خداوند هر کس را که بخواهد، هدایت کند و سینهاش را برای پذیرش حق گشاده میسازد و آنکس را که بخواهد گمراه کند، سینه جانش را تنگ میگرداند تا قدرت و توانایی رسیدن به قله کمال را نداشته باشد».فَمَنْ یُرِدِ اللّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِْلإِسْلامِ وَ مَنْ یُرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا. (انعام: 129)آن کس را که خداوند بخواهد هدایت کند، سینهاش را برای (پذیرش اسلام، گشاده میسازد؛ و آن کس را که (بخاطر اعمالش) بخواهد گمراه سازد، سینهاش را تنک مینماید.هنگامی که این آیه نازل شد، از پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله پرسیدند: «شرح صدر» چیست؟ پیامبر در پاسخ آنها فرمود: «(شرح صدر)، نوری است که خداوند در قلب هر کس که بخواهد، میافکند. سپس در پرتو آن درخشش معنوی، سینه جانش گشاده میشود.» پرسیدند: آیا نشانهای برای شناخت «شرح صدر» و آن نور معنوی هست؟ پیامبر فرمود: آری، توجه به خانه جاوید آخرت و فاصله گرفتن از فریبندگیهای دنیا و آمادگی برای مرگ، پیش از آنکه مرگ فرا رسد، از نشانههای شرح صدر است. بنابراین، قلب در پرتو انوارِ الهیِ سعه صدر به مقام اطمینان و طمأنینه میرسد و یاد حق تعالی، دل را فرامیگیرد. در این صورت، حب دنیا از او دور میشود و آن را فقط وسیلهای جهت کسب رضای خداوند متعال و خدمت به خلق میبیند.
آثار شرح صدر
وقتی میوه شیرین «شرح صدر» در سینه مدیر به بار نشست، مکنت و قدرت، مال و ثروت در نظرش ناچیز میآید؛ زیرا قلبش وسعتی مییابد که اگر همه دنیا به او عطا شود، او را از خود بی خود نکند و آن را عظیم نشمارد. نور حق تعالی در دل او فروزان است و به جز خدا، به کسی دل نمیبندد.
چون بزرگی خدا در نظرش جلوهگر شد، دیگر خود را به واسطه آنچه از دنیا به او رسیده است، بزرگ نبیند و فقط در صدد رضای خدا و خدمت به خلق بر آید. و چون خداخواه شده است، نه خودخواه، در برابر خلق تواضع کند و به وسیله آن، عزت و شرف بسیاری به دست آرد. اما اگر ضیق صدر داشت، به اندک از دنیا قلبش لبریز شود و خود را بزرگ شمارد و زیردستان در نظرش کوچک و حقیر آیند و فخر فروشد و تکبر کند و چون شیفته دنیا شد، در برابر قدرتمندان تملق کند و خوار شود و با شنیدن سخنان چاپلوسان دون صفت، سرمست از تکبر و غرور گردد.
¤ نویسنده: موسی مباشری
5-قاطع ومدافع حق
خداوند در سوره بقره آیه 42میفرماید:
«وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُون »و حق را با باطل نیامیزید! و حقیقت را با اینکه مىدانید کتمان نکنید
حق و حقیقت، چراغ هدایتگری است که ما را از گمراهیها و تاریکیها خواهد رهاند و به سرمنزل مقصود خواهد رساند. شنیدن سخن حق برای ما انسانها خوشایند نیست و طعم آن برای ما تلخ است، اما نتیجهاش شیرین و دلپذیر است.بیشک آدمی در زندگی فردی واجتماعی و در نهان و آشکار دل در گرو اطاعت آنانی میبندد که بر محور حق حرکت میکنند و رفتار و گفتار خود را بر پایه آن استوار میسازند. بنابراین یکی از نیازمندیهای مدیر مدبر و لایق، قاطعیت در برابر اجرای حق است، چنان که امام علی علیهالسلام فرمود:
یحتاجُ الامام الی قلبٍ عَقولٍ و لِسانٍ قَئُولٍ وَ جَنانٍ عَلی اِقامَةِ الْحَقِّ صَئُولٍ؛
مدیر نیازمند سه چیز است: قلب اندیشمند و متفکر، زبان گویا و دل پر جرأت و قاطع در برابر اجرای حق.
شایسته است مدیر با سینهای، گشاده سخن حق را بپذیرد و از شنیدن حقایق از زبان هرکسی حتی زیردست و یا کارمند خود، ناراحت و خشمگین نشود. مدیر باید هم حق بگوید و هم حق بشنود وهم دراین راستا قاطعیت داشته باشد و البته هر مسلمان حقطلب باید چنین باشد. انتقادپذیری، از ویژگیهای پسندیده انسان و راز تکامل اوست. قاطعیت موهبتی مرموز و عجیب نیست، که برخی از آن برخوردار و برخی فاقد آن باشند، بلکه مجموعه ای از مهارتهاست که هرکسی از راه تمرین می تواند به آن دست یابد. مهیج ترین جنبه قاطعیت آن است که پس از کسب این مهــارت، ناگهان متوجه می شوید می توانید بدون هرگونه احساس گناهی «نه»بگویید، خواسته های خود را به طور مستقیم مطرح کنید، و راحتتر با دیگران ارتباط برقرار سازید. از همــه مهمتر آنکه اعتماد به نفس را به شدت بالا می برد.
قاطعیت با افزایش برابری در روابط بین افراد، این امکان را برای فرد فراهم می کند با رعایت منافع خود روی پای خویش بایستید و بدون اضطراب و تشویش بی مورد به راحتی احساسات صادقانه خود را ابراز کند و حق و حقوق شخصی خود را بدون انکار حق دیگران مطالبه کند. پرخاشگری و قاطعیت مفاهیمی هستند که اغلب با هم اشتباه گرفته می شوند. اما قاطعیت نه تنها به معنای پایمال کردن حقوق دیگران نیست بلکه حقوق همه افراد محترم شناخته می شود. قاطعیت وسیله ای ارزشمند برای رسیدن به اعتماد به نفس و کنترل خودش است.و بطور کلی هدف افراد قاطع رعایت عدالت برای تمامی طرفهای درگیر است.
علایم رفتارهای افراد قاطع
- واکنش نشان دادن به لحنی دوستانه، اما قاطع؛
- برقراری تماس چشمی حاکی از اطمینان خاطر بدون خیره شدن؛
- ابراز احساسات و عقاید خود؛
- بهادادن به خود و نرنجاندن دیگران؛
- داشتن ژستهای مثبت و راحت؛
- توانایی و قاطعیت تصمیم گیری؛
- آنچه را که فکر می کنند در زمان مناسب به دیگران می گویند؛
- به احساسات سایر افراد توجه می کنند و به دیدگاههای آنان گوش فرا می دهند؛
- به شیوه ای رسا و شمرده حرف می زنند؛
- احساس برابری با دیگران می کنند.
حقوق انسانی در بحث قاطعیت
در بحث قاطعیت اعتقاد بر آن است که هر فردی دارای حقوق انسانی است که باید مورداحترام باشد. در زیر برخی از این حقوق ارائه می شود.
1 - حق بیان اندیشه ها و دیدگاهها، اگرچه با عقاید دیگران مغایر باشد؛
2 - حق ابراز احساسات و پذیرش مسئولیت ابراز آنها؛
3 - حق تغییر عقیده و عدم عذرخواهی در این خصوص؛
4 - حق اشتباه کردن و داشتن مسئولیت در قبال آن؛
5 – حق«نه» گفتن؛
6 - حق دادن پاسخ مثبت به دیگران؛
7 - حق گفتن «نمی دانید»؛
8 - حق گفتن « متوجه نمی شوند» ؛
9 - حق تقاضا کردن آنچه می خواهید؛
10 - حق مورداحترام بودن و به دیگران احترام گذاشتن؛
11 - حق استدلال کردن؛
12 - حق شنیده شدن سخنانتان و جدی تلقی کردن آن توسط دیگران.
رابطه قاطعیت ومدافع حق بودن
1- از حق خود دفاع کردن اما نه بیشتر از حق خود خواستن.
2- تقاضاهای نامعقول دیگران را رد کند اما نه حق آنان را نادیده گرفتن.
3- درخواست معقول از دیگران داشتن اما نه هر درخواستی بلکه بر اساس ضوابط وقانون.
4- با مخالفتهای نامعقول دیگران، برخورد کردن امانه هربرخوردی بلکه با شیوه درست و موثر.
5- جدی بودن اما حقوق دیگران را به رسمیت شناختن.
6- رفتار دیگران در برابر خود را تغییر دادن اما نه با روش دیکتا توری.
7- در دفاع از حق جدی بودن اما نه با رفتارهای پرخاشگرانه .
8- در هر کاری موضع خود را با اعتماد به نفس و آزادانه مطرح ساختن اما خدارادرنظر داشتن.
امام باقر علیهالسلام فرمود: «قُلِ الْحَقِّ وَ لَوْ عَلی نَفْسِکَ؛ حق را بگو، هر چند به زیان تو باشد.»
آثار وپیامدها
به طور کلی آثار وپیامد های مثبت در سازمانی که مدیریت آن قاطع و مدافع حق باشد به شرح زیرمی باشد:
- کارها بصورت شفاف ودقیق انجام می شود.
- کم کاری وسهل انکاری به حداقل خود می رسد.
- افراد به حق خود دست می یابند.
- توقع بی جا وغیر معقول افراد کاهش می یابد.
- اعتماد به نفس افراد بالا می رود.
- افراد با استدلال با همدیگر بحث وگفتگو می کنند.
- درویی ونفاق ریشه کن می شود.
¤ نویسنده: موسی مباشری
قرآن کریم خطاب به پیغمبر می کند که ای پیغمبر! نیروی بزرگی را برای نفوذ در مردم و اداره اجتماع در دست داری: «فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر؛ به موجب لطف و رحمت الهی، تو برایشان نرمدل شدی که اگر تندخوی سختدل بودی از پیرامونت پراکنده می گشتند. پس، از آنان در گذر و برایشان آمرزش بخواه و در کار با آنان مشورت کن» (سوره آل عمران، آیه 159). در اینجا علت گرایش مردم به پیغمبر اکرم را علاقه و مهری دانسته که نبی اکرم نسبت به آنان مبذول می داشت. باز دستور می دهد که ببخششان و برایشان استغفار کن و با آنان مشورت نما.
اینها همه از آثار محبت و دوستی است، همچنانکه رفق و حلم و تحمل، همه از شئون محبت و احسانند. نیروی محبت از نظر اجتماعی نیروی عظیم و مؤثری است. بهترین اجتماعها آن است که با نیروی محبت اداره شود: محبت زعیم و زمامدار به مردم و محبت و ارادت مردم به زعیم و زمامدار. علاقه و محبت زمامدار عامل بزرگی است برای ثبات و ادامه حیات حکومت، و تا عامل محبت نباشد رهبر نمی تواند و یا بسیار دشوار است که اجتماعی را رهبری کند و مردم را افرادی منضبط و قانونی تربیت کند ولو اینکه عدالت و مساوات را در آن اجتماع برقرار کند. مردم آنگاه قانونی خواهند بود که از زمامدارشان علاقه ببینند و آن علاقه هاست که مردم را به پیروی و اطاعت می کشد.
بطور کلی محبت ومهربانی آثار مثبت زیر را به همراه دارد:
1- آرام بخش و نشاط انگیز شدن محیط کارى و سازمانى ؛
2- ارتقاء احساس امنیت روحى و روانى ؛
3- نیرومند سازى روحى کارکنان ؛
4- افزایش رضایتمندى از کار و زندگى 5- شکل گیرى فضاى همکارى و همیارى ؛
6- تشکیل صمیمیت و اخوت اسلامى ؛
7- ایجاد زمینه رشد و بالیدگى مادى و معنوى ؛
8- ارتقاء سطح سلامت عمومى و بهداشت روانى ؛
9- پیشگیرى از هَدَرْ رفتِ انرژیهاى مادى و معنوى ؛
10- جلوگیرى از کم کارى و بى کارى پنهان ،
11- ارتقاء بهره ورى و سطح تولید،
¤ نویسنده: موسی مباشری
7- مهربانی
از مهمترین راههای تقویت ایمان به خدا، دوستی با مردم است و ناتوانترین مدیران، افرادی هستند که توان ایجاد و برقراری رابطه عاطفی و دوستانه با زیردستان خود را ندارند. برخی گمان میکنند فقط دوستی با اشخاص بزرگ و معروف برایشان مفید است، در صورتی که اشخاصی که در جایگاه اجتماعی پایینتری نسبت به ما قرار دارند هم، به نوبه خود میتوانند برای ما راهگشا باشند و افق زندگیمان را به نور محبت روشن کنند.
حضرت علی علیهالسلام خطاب به مالک اشتر میفرماید:
دلت را از محبت به مردم و مهربانی و لطف در حق آنها پر گردان، مبادا مانند حیوان درنده در فکر دریدن آنان باشی.
و چه خوش گفت حافظ شیرین سخن:
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد |
نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد |
و همین علاقه و محبت است که ابراهیم براى ذریهاش خواست (ابراهیم/37) و پیغمبر خاتم نیز به دستور خداوند براى خویشانش طلب کرد (شورى/23) .
و آنچنان که از روایات برمىآید،روح و جوهر دین غیر از محبت چیزى نیست.برید عجلى مىگوید:
«در محضر امام باقر علیه السلام بودم.مسافرى از خراسان که آن راه دور را پیاده طى کرده بود به حضور امام شرفیاب شد.پاهایش را که از کفش در آورد شکافته شده و ترک برداشته بود.گفت:به خدا سوگند من را نیاورد از آنجا که آمدم مگر دوستى شما اهل البیت.امام فرمود: به خدا قسم اگر سنگى ما را دوستبدارد،خداوند آن را با ما محشور کند و قرین گرداند«و هل الدین الا الحب»آیا دین چیزى غیر از دوستى است؟» (سفینة البحار،ج 1)
مردى به امام صادق علیه السلام گفت:ما فرزندانمان را به نام شما و پدرانتان اسم مىگذاریم. آیا این کار،ما را سودى دارد؟حضرت فرمودند:آرى به خدا قسم«و هل الدین الا الحب»مگر دین چیزى غیر از دوستى است؟سپس به آیه شریفه: ان کنتم تحبون الله فاتبعونى یحببکم الله استشهاد فرمود (سفینة البحار،ج 1) .
اساسا علاقه و محبت است که اطاعتآور است.عاشق را آن یارا نباشد که از خواست معشوق سرپیچد.ما این را خود با چشم مىبینیم که جوانک عاشق در مقابل معشوقه و دلباختهاش از همه چیز مىگذرد و همه چیز را فداى او مىسازد.
در آیات زیر عشق ومحبت انسان های مؤمن به خدا رابیان می کند یقینا" این محبت وعشق مادی نیست بلکه آن معنوی وپایدار است یک مدیر هم باید با زیر دستان وارباب رجوع خود عشق بورزد وبا سوز معنوی با آنها رفتارکند وتمام سعی خود را برای حل مشکلات آنها بکار گیرد:
و الذین آمنوا اشد حبا لله . (بقره،آیه165) آنان که ایمان آوردهاند در دوستى خدا سختترند.
و الذین تبوؤا الدار و الایمان من قبلهم یحبون من هاجر الیهم و لا یجدون فى صدورهم حاجة مما اوتوا و یؤثرون على انفسهم و لو کان بهم خصاصة (حشر،آیه 9) .
و آنان که پیش از مهاجران،در خانه(دار الهجرة،خانه مسلمانان)و در ایمان(خانه روحى و معنوى مسلمانان)جایگزین شده،مهاجرانى را که به سوى ایشان مىآیند دوست دارند و در دل خودشان از آنچه به آنها داده شده است احساس ناراحتى نمىکنند و آنها را بر خویش مقدم مىدارند،هر چند خود نیازمند بوده باشند.
آیاتى که از دوستى حضرت حق نسبتبه مؤمنان سخن مىگوید:
ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین (بقره،آیه222) .
خدا دوست دارد توبه کنندگان و پاکیزگان را.
و الله یحب المحسنین (آل عمران،آیه148) .
خدا دوست دارد نیکوکاران را.
ان الله یحب المتقین (توبه،آیه 4) .
خدا دوست دارد خود نگهداران را.
و الله یحب المطهرین (توبه،آیه108) .
خدا دوست دارد پاکیزگان را.
ان الله یحب المقسطین (حجرات،آیه9) .
خدا دوست دارد عدالت کنندگان را.
آیاتى که متضمن دوستیهاى دو طرفى و محبتهاى متبادل است:دوستى حضرت حق نسبتبه مؤمنین و دوستى مؤمنان نسبتبه حضرت حق و دوستى مؤمنین یکدیگر را:
قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونى یحببکم الله و یغفر لکم ذنوبکم (آل عمران،آیه31) .
بگو اگر دوست دارید خدا را،از من پیروى کنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهانتان را برایتان ببخشاید.
فسوف یاتى الله بقوم یحبهم و یحبونه (مائده،آیه54) .
خدا بیاورد قومى را که دوستشان دارد و آنها او را دوست دارند.
محبت مؤمنان نسبتبه یکدیگر:
ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا (مریم،آیه96) .
آنان که ایمان آوردهاند و شایستهها انجام دادهاند،خداوند بخشایشگر برایشان دوستى قرار مىدهد.
و جعل بینکم مودة و رحمة (روم،آیه21) .
در میان شما با همسرانتان دوستى قرار داد و مهر افکند.
و همین علاقه و محبت است که ابراهیم براى ذریهاش خواست (ابراهیم ،آیه21) و پیغمبر خاتم نیز به دستور خداوند براى خویشانش طلب کرد (شوری،آیه23) .
و آنچنان که از روایات برمىآید،روح و جوهر دین غیر از محبت چیزى نیست.برید عجلى مىگوید:
«در محضر امام باقر علیه السلام بودم.مسافرى از خراسان که آن راه دور را پیاده طى کرده بود به حضور امام شرفیاب شد.پاهایش را که از کفش در آورد شکافته شده و ترک برداشته بود.گفت:به خدا سوگند من را نیاورد از آنجا که آمدم مگر دوستى شما اهل البیت.امام فرمود: به خدا قسم اگر سنگى ما را دوستبدارد،خداوند آن را با ما محشور کند و قرین گرداند«و هل الدین الا الحب»آیا دین چیزى غیر از دوستى است؟» (سفینه البحار،ج1)
¤ نویسنده: موسی مباشری
6-برخورداری از سابقه خوب
حسن سابقه مدیر در دوران زندگی مایه دلگرمی مسوولانی است که او را به مدیریت برگزیده اند و مقصود از حسن سابقه مخصوص صداقت و امانت او نیست ، بلکه علاوه بر این دو وصف ، در کاری که به او محول شده است ، خوشنام و موفق باشد. امیرمومنان به بخشی از این حسن سابقه که همان امانت و صداقت و درستی و پاکی است در فرمان خود چنین اشاره می کند: «بدترین وزیران تو کسانی هستند که پیش از تو وزیر تبهکاران بوده اند، یعنی آنان که شریک گناه پیشینیان بوده اند. از این جهت شایسته نیست چنین افرادی رازدار تو باشند، در حالی که تو می توانی برای خود جانشین خوبی بیابی ولی بار گناهان آنان را به دوش نمی کشند.»
حسن سابقه از صدر اسلام تاکنون مقیاس گزینش مدیران سیاسی و اجتماعی بوده و امیرمومنان علی ع در انتقاد از مدعیان خلافت خاندان اموی چنین می گوید: «تو ای معاویه ، چگونه می توانی حکمران مردم و فرماندار امت اسلامی باشی ، در حالی که نه از سابقه خوبی برخورداری و نه نشانه بزرگواری در تو هست؟»
خداوند در سوره یوسف آیه 64 می فرماید: «قالَ هَلْ آمَنُکُمْ عَلَیْهِ الّا کما امنتکم علی اخیه من قبل ... » هنگامی که پسران یعقوب از پدرشان خواستند برادر یوسف (بنیامین) را همراه خود به مصر ببرند، یعقوب گفت: آیا شما را بر او امین بدانم؟ همانگونه که نسبت به برادرش یوسف به شما اطمینان کردم؟! اعتماد سریع به افراد بد سابقه در سپردن مسؤولیت، جایز نیست.
ودر آیه4 سوره انشراح می فرماید: «رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ » نامت را به نیکویی، بلند آوازه کردیم.
در مناصب حساس و پستهای کلیدی که با افراد بسیار سروکار دارد، خوش نامی، امری ضروری است.
ویژگی یک مدیر خوب بابررسی ویژگی های رسول اعظم (صلی الله علیه واله )ویژگیهای یک مدیر خوب را به طور خلاصه مطرح می کنیم تا الگویی باشد برای آن دسته از مدیران دل سوز و متعهدی که میخواهند به جامعه اسلامی خدمت کنند. قبل از انتخاب مدیران باید به سوابق آنه توجه نمود و ویژگی ها واوصاف زیرا بررسی کرد دقت در این امورمیتواند باعث موفقیت مدیران شود. 1- اطاعت پذیری از خداوپیامبر اگرم(ص): «و من یطع الله و رسوله و یخش الله و یتقه فأولئک هم الفائزون»هر گاه جامعهای از مدیری با ویژگیهای فوق برخوردار باشد طبیعی است که اطلاعات از او باعث رشد و ترقی و پیشرفت و تعالی آن جامعه میشود، در آیه فوق میخوانیم که اطاعت از خدا و سول، باعث رستگاری است. 2-رحمت ومهربانی بامردم: خداوند خطاب به پیامبر رحمت(ص) می فرماید«و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین»؛ ای رسول! ما تو را نفرستادیم؛ مگر آن که رحمت برای اهل عالم باشی». یکی از عوامل موفقیت یک مدیر، آن است که نسبت به زیر دستان خود رحمت و مهربانی برخوردار باشد و زیر دستانش این مهربانی او را احساس کنند طبیعی است که وقتی مدیر مافوق نسبت به کسی مهربان باشد، او نیز خود به خود از او تبعیت خواهد کرد و به خوبی وظیفهاش را انجام میدهد و در چنین جوی، مدیر هم میتواند به راحتی ایدههای خود را پیاده کند. در این آیه، خداوند میفرماید:ای پیامبر! ما تو را نفرستادیم؛ مگر این که رحمت برای اهل عالم باشی و نه تنها فقط پیروان و دوستان خودت، بلکه همه مردم، خوب و بد، دوست و دشمن، باید این مهربانی را از تو احساس کنند. یک مدیر شایسته، باید امکان رشد را برای همه فراهم کند؛ هر چند برخی نخواهند از این امکانات بهرهمند شوند یا او را قبول نداشته باشند. 3-گذشت وچشم پوشی از خطاهای دیگران: «....فاعف عنهم و استغفر لهم و ... »یکی از ویژگیهای پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله )و از عوامل موفقیت و محبوبیت وی، چشم پوشی از خطاهای مسلمانان بود. برای هر انسانی لغزشهایی پیش میآید که غالب آنها از روی غفلت انجام میگیرد؛ در چنین مواردی نه تنها باید این گونه لغزشها را عفو کرد، بلکه باید آنها را پنهان کرد تا آبروی طرف حفظ شود؛ زیرا حفظ آبروی اشخاص، مانع بزرگی برای ارتکاب مجدد خطاهاست. از این رو، یکی از اصول مهم مدیریت، چشم پوشی از خطاها و حفظ آبروی اشخاص است. 4-داشتن علم وتخصص: مدیر یک مجموعه، باید از علم و دانش لازم درباره مجموعه تحت مدیریت خویش برخوردار باشد تا بتواند مجموعه مورد نظر را به خوبی هدایت کند و در هنگام بحرانها، نیروهای تحت امر خود را ارشاد کند. خداوند می فرماید: 5- داشتن عقل وتدبیر: پیامبر (صلی الله علیه واله )میفرماید: «من ولی علی عشره کان له عقل اربعین و من تولی اربعین کان له عقل اربع مأه؛ کسی که مدیریت و سرپرستی ده نفر را بر عهده گرفت، باید عقل و اندیشه چهل نفر را داشته باشد و کسی که مسئولیت اداره چهل نفر را بر دوش بکشد،باید عقل چهار صد نفر را داشته باشد» از این سخن گرانبهای پیامبر اعظم (صلی الله علیه واله )استفاده میشود که اگر جامعه کوچک و به تعداد ده نفر باشد، عقل و تدبیر مدیر باید چهار برابر افراد تحت مدیریت او باشد و اگر مجموعه بزرگتر شد و به چهل نفر رسید، باید عقل و تدبیر مدیر، ده برابر شود و هر چه تعداد افراد زیاد شود، شرایط سختتر میشود و عقل و تدبیر باید تصاعدی بالا برود باید تصاعدی بالا برود. 6- داشتن رفق ومدارا: پیامبر اسلام (صلی الله علیه واله )سیاست و مدیریت مبتنی بر رفق و مدارا را سر آغاز حکمت دانسته برای سیاستمداران و مدیرانی که پیرو این نوع سیاست و مدیریت هستند، دست به دعا و نیایش برداشته، چنین دعا کرد:«الرفق رأس الحکمه، اللهم من ولی شیئاً من امور امتی فرفق بهم و من شق علیهم فاشقق علیه؛ رفق و مدارا، سرآغاز حکمت است. خدایا!هر کس سرپرستی و مدیریت بخشی از امور امت مرا به عهده گرفت و با آنان مدارا کرد، تو نیز با او مدارا کن و هر کس بر آنان سختی روا داشت، تو نیز بر او سخت بگیر» 7- داشتن قدرت حل اختلاف : مدیر یک مجموعه نیز باید هنگام اختلاف مسئولین بخشهای گوناگون قدرت هماهنگ کردن آنها و رفع اختلاف آنها را داشته باشد تا مجموعه از هم نپاشد؛ زیرا در غیر این صورت، اگر هر مسئولی بخواهد سلیقه و فکر خود را اعمال کند، مجموعه تحت امر وی زودی از هم خواهد پاشید. «...فان تنازعتم فی شیء فروده الی الله و الرسول ان کنتم تومنون بالله و الیوم الاخر »خداوند در این آیه به مسلمین دستور میدهد تا هر گاه دچار اختلاف و نزاع شدند، برای رفع نزاع، به کتاب خدا وسنت رسول (صلی الله علیه واله )مراجعه میکنند و طبیعی است، اگر مرجعی برای حل اختلاف نباشد، این اختلاف به نزاع منجر شده، نزاعها هم باعث خون ریزیها و از بین رفتن اصل دین که تامین کننده سعادت انسان است، خواهد شد. 8- فعال وپویا : مدیر خوب کسی است که با فعالیت خستگی ناپذبر همیشه در حال نوآوری وپیشرفت باشد. آثار وپیامدها مدیرانی که از سابقه خوبی برخوردار هستند همیشه منشأ خیر وبرکت هستند در زیر به برخی از این پیامد های مثبت آنان اشاره می شود: - در انجام کار ها افراد خدا را ناظر بر رفتار خود می دانند. - دوستی ورحمت افراد ی که در کنار هم هستند بیشتر می شود. - افراد ازخطای همدیگر چشم پوشی می کنند. - توانایی افراد با دانایی همراه می شود(انجام امور به روش علمی). - کارها با عقل وتدبیر انجام می شود. -قبل از انجام هرکار مهم با دیگران مشورت می شود. - بالا دستان با رفق ومدارا با زیر دستان رفتار می کنند. - در گزینش ها به صفات و ویژگی مثبت افراد توجه می شود. |
¤ نویسنده: موسی مباشری
از دیگر عوامل موفقیت مدیر، اعتماد به نفس اوست. مدیر باید با تکیه بر قدرت ایمان و آگاهی، به لیاقت و کفایت خویش اعتماد کند و در میدان مسئولیت، خود را مسئول کارهایش بداند و با جدیت و امید به پیشرفت، اراده و عمل را تکیهگاه خود قرار دهد.
اساس تعلیم و تربیت اسلامی نیز، بر مسئولیت فردی به تکالیف شخصی، انجام وظیفه و اعتماد به نفس استوار است.خداوند در آیات قرآن، نیک و بد عمل به هر کسی را نصیب خود او دانسته و سعادت و بدبختی هر فردی را در گرو کارهای او شناخته است. این معنی جامع و کامل، یادآور اعتماد به نفس و حس مسئولیت شخصی است.یکی از خیانتهای نابخشودنی استعمارگران با فکر و فرهنگ بشری در طول تاریخ، خشکاندن ریشه ایمان و اعتماد به نفس در عمق جان ملتها بوده است، تا آنان را همانند عروسکهای خیمهشببازی به انسانهای بیاراده و زبون تبدیل کنند که با ریسمان تقلید تا هر کجا که میخواهند به دنبال خویش بکشانند.
اعتماد به نفس از نظر قرآن ، به معناى پى بردن به کرامت و ارزش نفس است;(اسراء ،70 )
و این کرامت انسان از ویژگى هاى او است که سائر مخلوقات از آن برخوردار نیستند;و به همین خاطر نسبت به دیگر مخلوقات برترى دارد .
¤ نویسنده: موسی مباشری