3 پایگاه اطلاع رسانی مباشر 4 |
احتجاج على علیه السلام با ابوبکر
مرحوم طبرسى احتجاج على علیه السلام را با ابوبکر در کتاب احتجاج خودنقل کرده و ما ذیلا بخلاصه آن اشاره مینمائیم. پس از آنکه امر خلافت بابوبکر قرار گرفت و مردم باو بیعت کردند براى اینکه در برابر على علیه السلام بر این کار خود عذرى بتراشد آنحضرت را در خلوت ملاقات کرد و گفت یا ابالحسن بخدا سوگند مرا در این امر میل و رغبتى و حرص و طمعى نبود و نه خود را بدین کار از دیگران ترجیح میدادم! على علیه السلام فرمود در اینصورت چه چیزى ترا بدین کار وادار کرد؟
ابوبکر گفت حدیثى از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که فرمود امت مرا خداوند بگمراهى جمع نمیکند و چون دیدم مردم اجماع نمودهاند من هم از قول پیغمبر صلى الله علیه و آله پیروى کردم و اگر میدانستم کسى تخلف میکند قبول این امر نمیکردم! على علیه السلام فرمود اینکه گفتى پیغمبر فرموده است خداوند امت مرا بگمراهى جمع نکند آیا من نیز از این امت بودم یا خیر؟ (5) عرض کرد بلى. فرمود همچنین گروه دیگرى که از خلافت تو امتناع داشتند مانند سلمان و عمار و ابوذر و مقداد و سعد بن عباده و جمعى از انصار که با او بودند آیا از امت بودند یا نه؟عرض کرد بلى همه آنها از امتند.
على علیه السلام فرمود پس چگونه حدیث پیغمبر را دلیل خلافت خود میدانى در حالیکه اینها با خلافت تو مخالف بودند؟ ابوبکر گفت من از مخالفت آنها خبر نداشتم مگر پس از خاتمه کار و ترسیدم که اگر خود را کنار بکشم مردم از دین برگردند! على علیه السلام فرمود بمن بگو ببینم کسى که متصدى چنین امرى میشود چهخصوصیاتى باید داشته باشد؟ ابوبکر گفت:خیر خواهى و وفا و عدم چاپلوسى و نیک سیرتى و آشکار کردن عدالت و علم بکتاب و سنت و داشتن زهد در دنیا و بیرغبتى نسبت بآن و ستاندن حق مظلوم از ظالم و سبقت (در اسلام) و قرابت (با پیغمبر صلى الله علیه و آله) . على علیه السلام فرمود ترا بخدا اى ابوبکر این صفاتى را که گفتى آیا در وجود خود مىبینى یا در وجود من؟
ابوبکر گفت بلکه در وجود تو یا ابا الحسن! على علیه السلام فرمود آیا دعوت رسول خدا را من اول اجابت کردم یا تو؟عرض کرد بلکه تو . حضرت فرمود آیا سوره برائت را من بمشرکین ابلاغ کردم یا تو؟عرض کرد البته تو. فرمود آیا در موقع هجرت رسول خدا من جان خود را سپر آنحضرت کردم یا تو؟عرض کرد البته تو.
على علیه السلام فرمود آیا در غدیر خم بنا بحدیث پیغمبر صلى الله علیه و آله من مولاى تو و کلیه مسلمین شدم یا تو؟عرض کرد بلکه تو. فرمود آیا در آیه زکوة (انما ولیکم الله...) ولایتى که با ولایت خدا و رسولش آمده براى من است یا براى تو؟عرض کرد البته براى تو. فرمود آیا حدیث منزلت از پیغمبر و مثلى که از هارون بموسى زده شده است درباره من بوده یا درباره تو؟ابوبکر گفت بلکه درباره تو.
على علیه السلام فرمود آیا رسول خدا صلى الله علیه و آله در روز مباهله مرا با اهل و فرزندم براى مباهله مشرکین (نصارا) برد یا ترا با اهل و فرزندانت؟عرض کرد بلکه شما را .
فرمود آیا آیه تطهیر در مورد من و اهل بیتم نازل شده یا درباره تو و اهل بیت تو. ابوبکر گفت البته براى تو و اهل بیت تو.فرمود آیا در روز کساء من و اهل و فرزندم مورد دعاى رسول خدا صلى الله علیه و آله بودیم یا تو؟عرض کرد بلکه تو و اهل و فرزندت. فرمود آیا (در سوره هل اتى) صاحب آیه:یوفون بالنذر و یخافون یوما کان شره مستطیرا منم یا تو؟ابوبکر گفت البته تو. على علیه السلام فرمود آیا توئى آنکسى که در روز احد او را از آسمان جوانمرد خواندند یا من؟عرض کرد بلکه تو. فرمود آیا توئى آنکه در روز خیبر رسول خدا پرچمش را بدست او داد و خداوند بوسیله او (قلعههاى خیبر را) گشود یا من؟عرض کرد البته تو.
فرمود آیا تو بودى که از رسول خدا و مسلمین با کشتن عمرو بن عبدود غم را زدودى یا من؟عرض کرد بلکه تو. فرمود آیا آنکسى که رسول خدا او را براى تزویج دخترش فاطمه برگزید و فرمود خدا او را در آسمان براى تو تزویج کرده است منم یا تو؟ابوبکر گفت بلکه تو.
على علیه السلام آیا منم پدر حسن و حسین دو نواده و ریحانه پیغمبر آنجا که فرمود آندو سید جوانان اهل بهشتند و پدرشان بهتر از آنها است یا تو؟عرض کرد بلکه تو.
فرمود آیا برادر تست که در بهشت بوسیله دو بال با فرشتگان پرواز میکند (جعفر طیار) یا برادر من؟عرض کرد برادر تو. فرمود آیا منم که رسول خدا صلى الله علیه و آله بعلم قضا و فصل الخطاب دلالت نمود و فرمود على اقضاکم یا تو؟ابوبکر گفت بلکه تو. على علیه السلام فرمود آیا منم آنکسى که رسول خدا باصحابش دستور فرمود بعنوان امارت مومنین باو سلام دهند یا تو؟ابوبکر گفت البته تو.
فرمود آیا از نظر قرابت برسول خدا صلى الله علیه و آله من سبقت دارم یا تو؟عرض کرد البته تو.
على علیه السلام فرمود آیا رسول خدا صلى الله علیه و آله براى شکستن بتهاىطاق کعبه ترا روى دوش خود قرار داد یا مرا؟عرض کرد بلکه ترا. فرمود آیا رسول خدا صلى الله علیه و آله درباره تو فرمود که تو در دنیا و آخرت صاحب لواى من هستى یا درباره من؟عرض کرد بلکه درباره تو.
فرمود آیا پیغمبر موقع مسدود کردن در خانه جمیع اهل بیت خود و اصحابش بمسجد در خانه ترا باز گذاشت یا در خانه مرا؟ابوبکر گفت بلکه در خانه ترا. على علیه السلام پیوسته از مناقب و فضائل خود که خدا و رسولش آنها را مختص آنحضرت قرار داده بودند سخن میگفت و ابوبکر تصدیق میکرد،آنگاه فرمود پس چه چیز ترا فریب داده که این مقام را تصاحب نمودهاى؟ابوبکر گریه کرد و گفت یا ابا الحسن راست فرمودى امروز را بمن مهلت بده تا در اینباره بیندیشم،آنگاه از نزد آنحضرت بیرون آمد و با کسى صحبت نکرد شب که فرا رسید خوابید و رسول خدا صلى الله علیه و آله را در خواب دید و چون بدانجناب سلام کرد پیغمبر روى خود را از او برگردانید ابوبکر عرض کرد یا رسول الله آیا دستورى فرمودهاى که من بجا نیاوردهام؟فرمود با کسى که خدا و رسولش او را دوست دارند دشمنى کردهاى حق را باهلش بازگردان،ابوبکر پرسید کیست اهل آن؟فرمود آنکه ترا عتاب کرد على علیه السلام ابوبکر گفت باو باز گردانیدم یا رسول الله و دیگر آنحضرت را ندید. صبح زود خدمت على علیه السلام آمد و عرض کرد یا ابا الحسن دست را باز کن تا با تو بیعت کنم و آنچه در خواب دیده بود بدانحضرت نقل نمود،على علیه السلام دست خود را گشود و ابوبکر دست خود را بآن کشید و بیعت نمود و گفت میروم مسجد و مردم را از آنچه در خواب دیدهام و از سخنانى که بین من و تو گذشته آگاه میگردانم و خود را از این مقام کنار کشیده و آنرا بتو تسلیم میکنم! على علیه السلام فرمود بلى (بسیار خوب) . چون ابوبکر از نزد آنحضرت بیرون آمد در حالیکه رنگش دیگرگون شده و خود را سرزنش میکرد با عمر که دنبال وى در کوچه میگشت مصادف شد،عمر پرسید چه شده است اى خلیفه پیغمبر؟ابوبکر ماجرا را تعریف کرد،عمر گفت ترا بخدا اى خلیفه رسول الله گول سحر بنىهاشم را نخورى و بآنها وثوق نداشته باشى این اولى سحر آنها نیست (از این کارها زیاد میکنند) و عمر آنقدر از این حرفها زد که ابوبکر را از تصمیمى که گرفته بود منصرف نمود و مجددا او را بامر خلافت راغب گردانید .
از نظر شیعه، امیرمؤمنان هرگز با احدی بیعت نکرده است، زیرا خود را خلیفه منصوص خدا
می دانست، ولی آن گاه که دید زمام امور به دست غیر او افتاد، وظیف? خود تشخیص داد که در مواردی آنها را ارشاد کرده و راهنمایی نماید، زیرا در کلام خود میگوید: «دیدم اگر به دنبال گرفتن حق خویش باشم، همین اسلام موجود نیز از میان میرود».آنگاه همراهی را لازم دید که برخی از اعراب از پرداخت زکات سرپیچی کردند، در این موقعوظیفه ای جز سکوت و همراهی نداشت، ولی در موارد لازم پرده را کنار زده، از حقانیت خود دفاع نموده است، ولی از نظر روایات اهل سنّت، امیرمؤمنان، پس از درگذشت فاطمه زهرا(س) بیعت نمود. ولی حضرت فاطمه تا جان در بدن داشت، با ابی بکر سخن نگفت و از او خشمگین بود.ما فرض میکنیم که حضرت علی پس از درگذشت فاطمه با خلیفه بیعت کرد ولی تمام محدثان و عالمان اتفاق نظر دارند که حضرت فاطمه تا آخر عمر بیعت نکرد بلکه از آنان رویگردان بود.
ابن حجر در شرح صحیح بخاری نقل میکند «فاطمه بر ابی بکر خشم گرفت، و از او دوری جست تا آن که پس از شش روز از دنیا رفت، همسرش علی بر او نماز گزارد، و به ابی بکر خبر نداد.
¤ نویسنده: موسی مباشری
چگونگی تعامل حضرت علی(ع) با خلفا
در رابطه با تعامل حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام با خلفا باید بگوئیم آن حضرت از آغاز خلافت ابوبکر در سال (11 هـ) تا زمان قتل عثمان (35 هـ) دوران سخت و طاقت فرسایی را پشت سر گذاشتند که خود تحمل سختی های حوادث آن را به تحمل رنج خار در چشم و استخوان در گلو تشبیه کرده اند. امام علی (ع) برکناری خویش از خلافت را ،در اثر غصب حق خویش و ظلم به مردم و زیر پا گذاشتن سفارش و فرمان پیامبر اکرم(ص) می دانستند و در موقعیت های مختلف در برابر این ظلم آشکار موضع گیری می کردند.امام گاهی با اشاره به حق شرعی خود برای خلافت، مردم را به یاد سفارش های پیامبر(ص) می انداختند و گاه راه جدال احسن را پیش می گرفتند. مثلا در برابر کسانی که انتخاب خلیفه را شورایی می دانستند می فرمودند: «اگر شما با شورا به این مسند رسیده اید، این چه شورایی بود که شورا کنندگان در آن غایب بودند؟امام گاهی بر شایستگی های ذاتی خود انگشت نهاده و اهل بیت «علیهم السلام» را در دین و سیاست آگاه تر از همگان به شمار می آوردند. گاه با بهره گیری از شخصیت معنوی همسر بزرگوارشان فاطمه زهرا(س) که (شبانه به در خانه مهاجر و انصار می رفت و از آنان می خواست تا بیعت خود را با آن حضرت آشکار نمایند) ، در این امر گام بر می داشت.با این همه، امام (ع) با توجه به موقعیت خطیر اسلام در مقابل سوء استفاده های فرصت طلبان آگاهانه می ایستاد واجازه هیچ گونه بهره برداری از این موقعیت را نمی دادند و آنها را مأیوس می کردند. وقتی ابوسفیان آمد تا از فضای موجود بهره برداری کند و اشعاری در مدح و برتری امام علی(ع) بر دیگران بخواند، حضرت فرمود: « به خدا قسم، تو جز فتنه انگیزی مقصود دیگری نداری و دیر زمانی است که بدخواهی را برای اسلام، پیشه خود ساخته ای، ما را به خیر خواهی تو نیازی نیست.» گر چه امام علی (ع) با خلفا و روش آنها مخالف بود ولی این مخالفت را به گونه ای ابراز می کرد که کوچکترین خدشه ای به وحدت و انسجام جامعه وارد نشود.
شگرد های حضرت علی (ع)
ما در این جا به برخی از شگرد های خاص آن حضرت در مخالفت با خلفا اشاره می کنیم:
1ـ خودداری از بیعت داوطلبانه: بیعت امام با خلفا، پس از اکراه و تهدید بوده است و اساسا اعلام وفاداری نبوده است.
2 ـ انتقاد از عملکرد خلفا: امام هیچ گاه در برابر عملکردهای خلاف سنت رسول الله(ص) که از خلفا و نمایندگان آنها سر می زد، ساکت نمی نشستند و همواره به عنوان یک معترض سیاسی، اعتراض و انتقاد خود را بیان می کردند.
3 ـ حمایت از منتقدان سیاسی نظیر ابوذر غفاری، عمار یاسر، جندب بن کعب، ابو ربیعه نیز بیان گر اعتراض امام(ع) به سیاست های حاکم وقت بوده است.
4 ـ نادیده گرفتن فرمان خلفا: امام جز در مواردی که به مصلحت جامعه اسلام بود، از همکاری با خلفا خود داری می ورزید و نه تنها امر و نهی های خلاف شریعت، بلکه هر فرمانی که سودش به دستگاه خلافت و خلفا می رسید را،نادیده می انگاشتند.
یکی از شبهاتی که اهل تسنّن وارد نموده اند این است که علی(ع) با سه خلیفه قبل از خود بیعت نموده است و این موضوع را برآن گرفته اند که پس اختلافی بین علی(ع) و سه خلیفه نبوده است.
¤ نویسنده: موسی مباشری
رفتـار امام علی(ع) با خلفا
رفتـار امام علی(ع) با خلفا را باید در دو زمینه مورد بررسی قرار داد:
1-به رسمیت شناختن خلافت آنان.
2-همکاری امام با دستگاه خلفا در حل معضلات دینی و مشکلات سیاسی.
و این دو مطلب باید از یکدیگر تفکیک شود.
با قطع و یقین میگوییم که موضع امام در مورد اوّل کاملاً منفی بود و در مورد دوم مثبت.
در مورد دلایل منفی بودن موضع امام در مورد نخست باید گفت:
اوّلاً: علی(ع) چگونه میتواند خلافت دیگران را به رسمیت بشناسد، در حالی که وی از جانب خدا در مواضع مختلف و به ویژه روز غدیر، به عنوان ولی مسلمانان و سرپرست آنان معرفی شده است؟ ولایت امام، یک حکم آسمانی بود که جز خدا، هیچ فردی نمیتواند آن را دگرگون سازد، چنان که میفرماید:
«وَما کانَ لِمُؤْمِن وَلا مُؤْمِنَة إِذا قَضَی اللّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الخیرة مِنْ أَمرِهِم».
«هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبر او درباره امری حکمی کنند، اختیاری (در برابر فرمان خدا) داشته باشد.»
امامت امام حق شخصی وی نبود که از آن چشم پوشی کند، بلکه حکم الهی بود که کسی قادر بر تغییر آن نیست، امّا اگر شرایط برای اجرای این حکم فراهم نباشد، مصلحت ایجاب میکند که درباره آن سکوت کند، نه این که دیگری را جای خود بنشاند.
ثانیاً: تاریخ سقیفه و بررسی زندگی امام(ع) حاکی است که آن حضرت با وجود شدیدترین فشارها، دست بیعت به سوی خلفا دراز نکرد.
معاویه در یکی از نامههای خود به علی(ع) مینویسد: «تو همان کسی هستی که به سان شتر افسار زده به سوی بیعت کشیدند»; و این جمله بیانگر آن است که فشار برای بیعت به حدی بود که امام را به زور از خانه خود بیرون کردند و به مسجد بردند.
امام(ع) در پاسخ نامه معاویه، این بیحرمتی را انکار نمیکند، ولی تصریح میکند که این نشانه مظلومیت اوست، آنجا که میفرماید:
«گفتی که همچون شتر، افسار زدند و کشیدند که بیعت کنم، عجبا! به خدا سوگند خواستی مذمت کنی ولی ناخود آگاه ستودی. خواستی رسوا کنی ولی رسوا شدی. برای یک مسلمان نقص نیست که مظلوم واقع شود، مادام که در دین خود تردید نداشته باشد و در یقین خود شک نکند».
¤ نویسنده: موسی مباشری
ثالثاً : بخاری، که کتاب حدیثی خود را بر وفق سیاست حاکم بر عصر خویش نوشته، در کتاب «مغازی» به سندی از عایشه چنین نقل میکند:
فاطمه دخت پیامبر کسی را به نزد ابوبکر فرستاد تا سه چیز را برگرداند:
الف. میراث او از رسول خد(ص)
ب. فدک.
ج. آنچه از خمس غنایم خیبر مانده است.
ابوبکر در پاسخ گفت: از پیامبر شنیده است: «لا نُوَرث، ما ترکناه صدقة»: «ما ارث نمیگذاریم، آنچه از ما باقی میماند، صدقه است» و زندگی آل محمد(ص) از همین مال تأمین میشود. تا این که میگوید: فاطمه از موضعگیری منفی ابوبکر خشمگین شد. او را ترک کرد و دیگر با او سخن نگفت و پس از پیامبر شش ماه زنده بود.وقتی فاطمه(سلام الله علیها) درگذشت، شوهرش علی(ع) او را شبانه دفن کرد و ابوبکر را از درگذشت او آگاه نساخت و تا فاطمه زنده بود، علی با ابوبکر بیعت نکرد.حدیث یاد شده حاکی است که امام و همسرش، مدت شش ماه از بیعت با او سرباز زدند. اگر خلافت ابوبکر، شرعی و به اصطلاح جامع الشرایط بود، چرا دختر گرامی پیامبر، فاطمه(سلام الله علیها) در حالی که بر او خشمگین بود، جهان را وداع کرد و همسر او نیز تا شش ماه با او دست بیعت نداد؟در این جا نوعی تناقض از نظر اصول اهل سنت وجود دارد؛ زیرا مورخان بر این نظریهاند که دخت گرامی پیامبر، با خلیفه بیعت نکرد و تا آخرین لحظه زندگی، با او سخن نگفت. حتی میگویند مادام که دخت گرامی پیامبر در قید حیات بود، علی(ع) با ابوبکر بیعت نکرد، بلکه پس از گذشتن شش ماه از حادثه سقیفه با او بیعت نمود.از طرفی در صحاح و مسانید نقل میکنند که هر کس با امام زمان خود بیعت نکند، مرگ او مرگ جاهلیت است.
مسلم در صحیح خود چنین نقل میکند: «هر کس بمیرد و در گردن او بیعت{امامی} نباشد، با مرگ جاهلیت از جهان رفته است».
و نیز احمد بن حنبل در مسند خود نقل میکند:« هرکس بدون شناخت امام خود بمیرد، مرگ او به سان مرگ افراد در جاهلیت است».
اکنون این دو گزاره را چگونه تصدیق کنیم؟از یک طرف، رضایت وخشنودی زهرا(سلام الله علیها) ملاک خشنودی خدا و خشم او نشانه خشم خداست، و نیز وی از سروران زنان جهان است.طبعاً یک چنین فردی، پاک و معصوم خواهد بود.از طرف دیگر او با خلیفه بیعت نکرد و به همان حالت به لقاء اللّه پیوست.اکنون باید این تعارض را به یکی از دو طریق حل کرد:
الف.مرگ زهرای اطهر(سلام الله علیها) که محور رضا و خشم الهی و سرور زنان بهشت بود، بر اثر عدم بیعت با امام عصر خود ـ نعوذ باللّه ـ مرگ جاهلیت بوده است.
ب. خلیفه وقت، امام زمان خود نبوده و بدون جهت منصب خلافت را اشغال کرده است و امام همان فردی بود که در سرزمین غدیر، بر خلافت او تنصیص شد و زهرا(سلام الله علیها) از روز نخست با او بیعت کرده و تا جان بر لب و توان در بدن داشت، از یاری او باز نایستاد.
¤ نویسنده: موسی مباشری
در این مورد، علاوه بر خطبه «شقشقیه» که همه با او آشنا هستیم، سخنان دیگر او حاکی از غصب خلافت و عقب زدن او است که ما در این جا به برخی از سخنان آن حضرت اشاره میکنیم:
الف :به خدا سوگند از روزی که خدا جان پیامبر خویش را تحویل گرفت تا امروز همواره حق مسلم من از من سلب شده است».
ب:شخصی در حضور جمعی به من گفت: پسر ابوطالب! تو بر امر خلافت حریصی; به او گفتم:
«بلکه شما حریصتر و از پیغمبر دورترید و من از نظر روحی و جسمی نزدیکترم. من حق خود را طلب کردم و شما میخواهید میان من و حق خاص من حائل و مانع شوید و مرا از آن منصرف سازید. آیا آن که حق خویش را میخواهد حریصتر است یا آن که به حق دیگران چشم دوخته است؟ همین که او را در برابر حاضران با نیروی استدلال کوبیدم به خود آمد و نمیدانست در جواب من چه بگوید».معلوم نیست اعتراض کننده چه کسی بوده و این اعتراض در چه وقت مطرح شده است.ابن ابی الحدید میگوید: اعتراض کننده سعد وقاص بوده، آن هم در روز شورا. سپس میگوید: ولی امامیه معتقدند که اعتراض کننده ابوعبیده جراح بوده و در روز سقیفه چنین اعتراض کرده است.
حضرت در ادامه میفرماید «خدایا! از ظلم قریش و همدستان آنها به تو شکایت میکنم. اینها با من قطع رحم کردند و مقام و منزلت بزرگ مرا تحقیر نمودند. اتفاق کردند در مورد امری که حق خاص من بود، بر ضدّ من قیام کنند».تا این جا روشن گردید که امام هرگز در مسأله خلافت و امامت با خلفا مصالحه نکرد و پیوسته از مظلومیت خود سخن میگفت و نسلها را از حقایق آگاه میساخت.
نکته دوم، همکاری امام با خلافت در مسائل دینی و سیاسی و حل مشکلات خلفا است که موضع امام در این مورد کاملاً مثبت بود. ایشان در یکی از نامههای خود، علت همکاری با دستگاه خلافت را به روشنی بیان میکند. اکنون ترجمة نامة امام را در این جا میآوریم: «به خدا سوگند هرگز فکر نمیکردم و به خاطرم خطور نمیکرد که عرب بعد از پیامبر; امر امامت و رهبری را از اهل بیت او بگردانند (و در جای دیگر قرار دهند و باور نمیکردم) آنها آن را از من دور سازند! تنها چیزی که مرا ناراحت کرد اجتماع مردم اطراف فلان... بود که با او بیعت کنند. دست بر روی دست گذاردم تا این که با چشم خود دیدم گروهی از اسلام بازگشته و میخواهند دین محمد (ص) را نابود سازند. (در این جا بود) که ترسیدم اگر اسلام و اهلش را یاری نکنم، شاهد نابودی و شکاف در اسلام باشم که مصیبت آن برای من از رها ساختن خلافت و حکومت بر شما بزرگتر بود؛ چرا که این بهره دوران کوتاه زندگی دنیا است که زایل و تمام میشود. همان طور که «سراب» تمام میشود و یا همچون ابرهایی که از هم میپاشند. پس برای دفع این حوادث به پا خاستم تا باطل از میان رفت و نابود شد و دین پا برجا و محکم گردید».این نامه به روشنی بیان میکند که امام در عین انتقاد از خلافت، برای صیانت اسلام تا آنجا که امکان داشت با آنان همکاری کرد و معضلات علمی و سیاسی آنان را به نحو احسن، حل و فصل نمود.
¤ نویسنده: موسی مباشری
نتیجه گیری وارزیابی بحث
در مورد بیعت علی(ع) با سه خلیفه، در اینجا باید بگوییم که علی(ع) تا زمانی که همسرشان حضرت فاطمه زهرا(س) دخت پیامبر اسلام در قید حیات بودند، هیچگاه با ابوبکر بیعت نکردند فقط زمانیکه او را به زور به مسجد مدینه بردند، پس از اتمام حجت با ابوبکر بعنوان جانشین دروغین رسول الله(ص) با دست مشت کرده با ابوبکر بیعت کرد ـ یعنی بیعت با تو را قبول ندارم ـ و این در حالیست که ابوبکر به همان بسنده کرد، زیرا به این ترتیب همان تعداد اندک یاران علی(ع) که به پنج یا شش نفر هم نمی رسیدند، آرام می شدند، ثانیا آیا اهل تسنن آن خطبه معروف مادرمان فاطمه زهرا را به مطالعه کرده اند؟ چرا در مقابل ابوبکر آنچنان فریاد کشید؟ برای آنکه در این مورد آشنایی نسبی با این خطبه پیدا کنیم، لازم است که گوشه هایی از این خطبه را برایتان نقل کنم. این مطلب به وضوح در کتب اسرار آل محمد(ص) نوشته سلیم بن قیس هلالی و فدک ذوالفقار فاطمه نوشته سید محمد واحدی آمده است.
حضرت در مسجد مدینه ابتدا با حمد و ستایش خداوند متعال آغاز می کند و سپس شهادت بر یگانگی خداوند و پیامبری پدرش محمد بن عبدالله(ص) را می دهد و در مورد راز آفرینش سخن می گویند. سپس با سخن در مقام بیان علّت گزینش قبل از خلقت و بعد در مقام بیان علّت بعثت پیامبر(ص) خطبه را ادامه دادند. سپس خطاب به اهل مجلس چنین فرمودند: «((بصورت خلاصه در اینجا بیان می کنیم)) شما ای بندگان خدا! جایگاه امر و نهی خدا و حاملان دین خدا و وحی او، و امین خدا بر خودتان هستید ((یعنی درباره دین و وحی خدا بر خود امین هستید و نباید به خودتان خیانت کنید)) شما رسانندگان ((دین)) به امتهای دیگر ((و آیندگان)) هستید؛ به مردم ((آینده)) خیانت نکنید، گمان می کنید مستحق این اوصاف هستید ((یعنی اینها مسئولیت شما هست و شما گمان می کنید که آن را اجرا نموده اید.)) خدا در بین شما عهد و پیمان معلومی داشت که تا به حال برای شما فرستاد ((پیامبر))، و برای خدا در میان شما عهدی ماندگار، وجود دارد که خداوند آن را خلیفه ی بر شما قرار داده است. ((مقصود حضرت از این فراز این است که شما در عهد اوّل خود به پیامبر در رابطه با اهل بیت و دستورات جانبی اش خیانت نمودید و به دستورات کتاب خدا در عهد دوم نیز در رابطه با اهل بیت و غیر آن عمل نکردید)) آن عهد ((قرآن)) گویا و راستگو، و نور درخشنده، و روشنایی نور افشاننده است ((هدایتگر است))؛ راهنمایی های او روشن، سرّهای او نزد اهلش آشکار و ظاهرش هویداست ((همه فرامین قرآن قابل فهم و عمل است، چرا عمل نمی کنید؟!))
پیروان قرآن به خاطر داشتن این نعمت مورد رشک هستند و قرآن، پیروان خود را به بهشت و رضوان خدا می رساند، گوش دادن به قرآن سبب نجات می شود، به وسیله ی قرآن است که به دلیلهای نورانی خدا، و واجبات روشن الهی، و محرمات باز داشته شده ی خداوند، دست یافته می شود. و دلیلهای آشکار خدا که برّنده است، و براهین خدا که کافی می باشد، و فضیلتهایی که مستحب است، و اجازه هایی که عطا نموده، و احکامی که لازم باشد، به وسیله ی قرآن شناخته می شود.»
سپس حضرت در مقام فلسفه دستورات قرآن چنین ادامه دادند:
«خدا قرار داد:
ایمان را برای پاک کردن شما از شرک
نماز را برای پاک کردن شما از کبر
زکات را برای پاک کردن روح شما و زیاد شدن روزی شما
حج را برای محکم کردن دین
عدل را برای کنار هم قرار دادن دلها
اطاعت کردن از ما را، برای به نظم آوردن ملّت اسلام
رهبری ما را برای امام دادن از اختلاف
جهاد را، برای عزّت و عظمت اسلام.
صبر را وسیله رسیدن به پاداش
امر به معروف را، برای فائده و صلاح عموم
نیکی به پر و مادر را، برای حفظ از خشم خدا
صله رحم را برای زیاد شدن عمر و رشد جمعیت
قصاص را، برای حفظ خون ((جلوگیری از قتل))
وفا به نذر را، برای عرضه کردن مغفرت
تمام دادن حق در معامله را، برای از بین بردن کم فروشی
نهی از آشامیدن شراب را، برای پاک کردن از آلودگی
پرهیز از نسبت ناروا و دروغ را، برای دوری از لعنت
ترک سرقت را، برای به وجود آمدن عفت
و بالاخره شرک را، حرام نمود تا همه نسبت به او اخلاص پدا کنند ((یعنی انسان غیر او را مؤثر نداند و کمال و عزت را، فقط از او بخواهد))
از دلایلی که علی (ع) با این خلفا بعد از شهادت جانسوز بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا بیعت کرد، این بود که یارانش برای قیام اندک بودند و اینجا بود که جهالت عرب را می بینیم، اگر علی (ع) به کناری می نشست، خلفای قبل از علی(ع) اسلام را به منجلاب می کشیدند، نه از قصد که از نادانی. باری که بارها و بارها عمر گفت: لولا علی لهلک العمر. اگر علی نبود عمر هلاک می شد. و اگر هم قیام می کرد، می گفتند که علی(ع) برای مقام و پست دنیوی اسلام را به خطر انداخت.
منابع:
1- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید جلد 1
1- الاحتجاج جلد 1
2- ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ج 1
3- ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 2
4- ابن اعثم، الفتوح، ترجمه محمد مستوفی
5- صحیح بخاری
6- الخراج، تألیف ابویوسف بغدادی
7- پایگاه اینترنتی پژوهشگر
¤ نویسنده: موسی مباشری
مقدمه
افسردگی با علائمی چون احساس غمگینی، شکست، ناراحتی و کلافگی، هیجان و استرس، بی علاقگی به همه چیز و گاه همه کس مشخص میشود؛ در واقع بیمار با بیان این علائم، ناراحتی خود را بروز میدهد. افسردگی مجموعهای از حالات مختلف روحی و روانی است که از احساس خفیف ملال تا سکوت و دوری از فعالیت روزمره بروز میکند. برای بیماری افسردگی هیچ علت قطعی و روشنی نمیتوان متصور بود، در برخی موارد یک زندگی پر استرس میتواند محرکی برای افسردگی شود و در برخی موارد علت کاملاً به شخصیت فرد مربوط است. در کل به نظر میرسد که افسردگی بدون یک علت تعیین شده مشخص و به طور خود به خودی روی میدهد. دراین مقاله سعی داریم به بررسی علل افسردگی ،علائم ،انواع ودرمان افسردگی بپردازیم.
تعریف افسردگی
افسردگی بیماری جسمی وروحی بسیار شایع عصر ماست. و در تمامی جهان روندی فزاینده دارد. این در حالی است که حدود نیمی از مبتلایان به افسردگی یا از بیماری خود بی خبرند یا بیماری آنها چیزی دیگر تشخیص داده شده است. افسردگی عبارت است از احساس غم، دلسردی، یا ناامیدی به مدت حداقل 2 هفته در اغلب روزها و اغلب ساعات روز، به علاوه علایم همراه.
افسردگی یک بیماری اختصاصی نیست بلکه در تماما سنین و همه نژادها، هم در زنان و هم در مردان ظاهر می شود. افسردگی بیماری ساده ای نیست بلکه انواع گوناگون دارد به طوری که در بعضی افراد به صورت هایی ظاهر می شود که ما عموماً آنها را افسردگی نمی شناسیم. افسردگی پس از آنکه درمان شد غالباً باز می گردد. افسردگی مسائل گوناگونی به همراه دارد. غیراز مسائل پزشکی و اندوه که بسیار شایع است، فرد مبتلا به افسردگی خود را در کارها مورد تبعیض و از نظر اجتماعی مطرود و حتی منفور خانواده خودش می بیند. گاهی انزوای همراه افسردگی، بیمارانی را که وضعی درمان پذیر دارند به دوری از مردم یا به سوی مرگ سوق می دهد. درباره افسردگی خبرهای خوشی نیز وجود دارد:بیشتر انواع افسردگی قابل درمان اند. Depression که غالباً افسردگی بالینی، اختلالات خلق و خوی یا اختلالات عاطفی نامیده می شود، بیمار را دچار آشفتگی اندیشه، آشفتگی عاطفی، تغییر رفتار و بیماری های جسمانی می کند.
افسردگی بالینی، از دیدگاه عملکردهای اجتماعی بیش از دیگر بیماری های مزمن، بیمار را ناتوان می کند. افسردگی کبیر بیش از بیماری های مزمن ششی، التهاب مفصل و دیابت ، ناتوان کننده است. افسردگی یک نشانگان (Syndrom) یعنی مجموعه ای از علامات مرضی(Symptoms) مختلف است.
¤ نویسنده: موسی مباشری
علایم شایع
- از دست دادن علاقه؛ بیحوصلگی و دلزدگی؛ ناتوانی از لذت بردن
- احساس ناامیدی؛ بیحالی و خستگی
- بیخوابی؛ خواب زیاد یا ناراحت
- گوشهگیری اجتماعی؛ احساس بیارزش بودن ومورد نیاز نبودن
- بیاشتهایی یا پرخوری؛ یبوست
- از دست دادن میل جنسی
- مشکل داشتن در تصمیمگیری؛ مشکل داشتن در تمرکز
- یکباره به گریه افتادن بدون توضیح مشخص
- احساس گناه شدید به خاطر وقایع بیاهمیت یا خیالی
- تحریکپذیری؛ بیقراری؛ افکار خودکشی
-دردهای مختلف، مثل سردرد، درد قفسه سینه بدون شواهدی از بیماری جسمی همچنین اضطراب ، بی تفاوتی عاطفی،توهم،کژپنداری و...
نشانه های افسردکی
همانند بسیاری از اختلالات روحی و روانی، افسردگی نیز دارای نشانه های فراوانی است که با شناسایی آنها می تواند شرایط لازم برای درمان افسردگی را تسهیل کرد. این نشانه ها که در اصل بسیار ناخوشایند هستند شامل موارد زیر می شوند:
*خلق و خوهای مختلف که در طول روز بروز می کند. این شرایط معمولا در هنگام صبح به بدترین حالت خود می رسد و با گذر زمان در طول روز بهتر می شود.
*اختلالات خواب، که در زمان بیدار شدن های زودهنگام از خواب ایجاد می شود و فرد نمی تواند دوباره به خواب برود. این امر معمولا به دنبال افکار منفی که در ذهن افراد نقش بسته بروز می کند.
*کندی در تفکر، صحبت کردن و حرکت
*احساس اضطراب و تشویش
*گریه کردن ها بی مورد
*نداشتن انرژی کافی برای انجام فعالیت های روزانه و احساس خستگی شدید
*ناتوانی در لذت بردن از اتفاقات مختلف
*ناتوانی در تمرکز
*بروز مشکل در تصمیم گیری
*بروز احساس فراموشی در فرد و به خاطر نیاوردن موارد مختلف
*بروز افکار منفی در مورد آینده
*احساس تقصیر کردن
*ندید گرفتن هویت شخصی و ...
این نشانه های می توانند تصویر روشنی از بروز افسردگی در بین افراد را برای ما نمایان کنند. به هر حال، این امر خیلی مهم است که همواره به خاطر داشته باشیم این نشانه ها به طور کامل در هر فردی ظاهر نمی شوند و ممکن است در حالتی متفاوت بروز کنند. توجه داشته باشید که بین افسردگی های معمولی با افسردگی های حاد که در آن فرد مجبور است به پزشک معالج مراجعه کند تفاوت های زیادی وجود دارد و پس از گذشت مدت زمان طولانی فرد به این افسردگی ها مبتلا می شوند. همچنین باید توجه داشت که افسردگی هر اندازه که حاد باشد قابل درمان است و اگر شما توصیه های موجود را رعایت کنید هرگز به عواقب آن مبتلا نخواهید شد.طبق آمار های رسمی اعلام شده، ? تا ?? درصد مردان در سراسر دنیا از افسردگی های قابل تشخیص رنج می برند و این در حالیست که رقم یاد شده برای خانم ها به ?? تا ?? درصد می رسد. تا کنون فرضیه های فراوانی برای کشف علل افزایش بروز افسردگی در بین زنان عرضه شده است. این طور که گفته می شود، افسردگی های پس از زایمان مهم ترین نوع این اختلال است که در زنان بروز می کند. عوامل دیگر شامل تحقیر شخصیت زنان در جامعه و یا دشواری شرایط برای رسیدن آنها به اهداف مورد نظرشان می شود که می تواند افسردگی های شدید را در آنها به دنبال داشته باشد. به هر حال گفته می شود، چون زنان معمولا احساساتی تر هستند و نسبت به مردان صادقانه تر با مشکلات مختلف مواجه می شوند آسان تر می شود بیماری افسردگی را در آنها درمان کرد.
¤ نویسنده: موسی مباشری
علت های افسردگی
برای بیماری افسردگی واقعی هیچ علت یگانه و روشنی نمیتوان متصور بود. بعضی از عوامل زیستشناختی مثل بیماریهای جسمی، اختلالات هورمونی، یا بعضی داروها میتوانند نقش داشته باشند.
عوامل اجتماعی و روانی نیز میتوانند نقش داشته باشند.
اختلالات ارثی نیز میتوانند مؤثر باشند.
بروز این حالت ممکن است با تعداد وقایع ناراحتکننده زندگی فرد ارتباط داشته باشد.
مکانیسم های دقیق ابتلا به افسردگی هنوز کشف نشده اند. با وجود این چند عامل زیست شیمیایی و روانی اجتماعی شناخته شده اند که باعث افسردگی می شوند. ساختار زیست شیمیایی و ژنتیکی بعضی از مردان و زنان چنان است که در محیط های دارای عوامل محیطی و اجتماعی یکسان ، آسیب پذیری بیشتر نسبت به افسردگی نشان می دهند.
علت های روان شناختی افسردگی گوناگون اند. استرس آغازگر افسردگی است. استرس های موجد افسردگی، رویدادهای بزرگ ناخواسته زندگی اند؛ مثل مرگ یک عزیز، نه رویدادهای جزیی مثل ترافیک شلوغ سرشب در شهر که همواره با آن روبرو هستیم.
استرس های زندگی را بر اساس شدت تاثیر درجه بندی کرده اند. مقیاس 37 درجه ای Holmes , Rahe مرگ همسر را 100، طلاق را 75 ، بیماری شخصی را 53 ، ازدواج را 50 ، آبستنی را 39 ، تغییر مسئولیت کار را 29 ، موفقیت چشمگیر را 28 ، تغییر اوضاع زندگی را 25 ، مشکل داشتن با کارفرما را 23 ، تغییر فعالیت اجتماعی را 18 ارزیابی کرده است.
چنان که در این مقیاس دیده می شود استرس های خوشایند هم می توانند از عوامل افسردگی باشند. ازدواج و آشتی بعد از جدایی، تنها عوامل استرس زا نیستند بلکه کسب موفقیت چشمگیر، با آن که بسیار خوشایند است، استرس زا است.
روان شناسان بر این باورند که در نبود حمایت اجتماعی یا دوستان، گرایش به افسردگی تشدید می شود؛ به سخن دیگر وجود دوستان متعدد ، فرد را از ابتلای به افسردگی حفظ می کند.
بعضی از پژوهشگران بر این باورند که نشانگاهی به نام " اختلال افسرده ساز شخصیت" وجود دارد که افراد مبتلا به آن همواره نسبت به خود و دیگران بدبین اند؛ جهان به نظر آنها بی رحم و بی پشتیبان است و خود بی ارزش اند و آینده نومید کننده است. به خاطر داشتن این دید منفی به زندگی، مستعد ابتلای به افسردگی اند.
علت های افسردگی سالخوردگان بسیارند. تعدادی از بیماری های وابسته به سالخوردگی و دارو و درمان آنها، مثل داروهای ضد فشار خون یا تسکین درد مفاصل، آغازگر افسردگی اند یا باعث تغییرخلق و خوی می شوند.
بسیاری از استرس های بزرگ که به افسردگی می انجامند غالباً در سالخوردگی رخ می دهند: مانند بیماری های مزمن و ناتوانی های جسمی، گرفتاری های مالی، تغییر شیوه زندگی و بی هدفی در زندگی. گاهی مردانی که در سراسر عمرخود فعالیت بسیار داشته اند در نتیجه ی ناتوانی در تطبیق خود با زندگی بازنشستگی دچار افسردگی می شوند. نکته جالب درباره افسردگی این است که دختران به دلایل بسیار که با مقام زنان و وضع اجتماعی آنها در جامعه ما ارتباط دارد، نسبت به افسردگی آسیب پذیرترند. بعضی از بررسی ها نشان داده اند ، در حالی که پسران از تغییر اوضاع بدنی خود در سن بلوغ خرسند می شوند، دختران غالباً از تغییرات جدیدی که در بدن آنها رخ می دهد دچار ناآرامی می گردند. بر سر این که دختران کمرو و خجالتی مستعد ابتلای به افسردگی اند، اختلاف نظر وجود دارد. ولی اگر والدین آنها از نظر بالینی افسرده باشند، اگر به عواطف آنها توجهی نشود و اگر به درستی تربیت نشوند، احتمال ابتلای آنها به افسردگی زیاد می شود.
عوامل تشدید کننده بیماری
عصبانیت یا احساس دیگری که فرو خورده شده باشد.
داشتن شخصیتی وسواسی، منظم و جدی، تکاملگرا، یا شدیداً وابسته
سابقه خانوادگی افسردگی
وابستگی به الکل
شکست در کار، ازدواج، یا روابط با دیگران
مرگ یا فقدان یکی از عزیزان
از دست دادن یک چیز مهم (شغل، خانه، سرمایه)
تغییر شغل یا نقل مکان به یک جای جدید
انجام بعضی از اعمال جراحی مثل برداشتن پستان به علت سرطان
وجود یک بیماری یا معلولیت عمده
گذر از یک مرحله از زندگی به مرحلهای دیگر، مثلاً یائسگی یا بازنشستگی
استفاده از بعضی از داروها مثل رزرپین، داروهای مسدودکننده بتا آدرنرژیک، یا بنزودیازپینها
محرومیت از داروها و مواد محرک مثل کوکائین ، آمفتامینها، یا کافئین
بعضی از بیماریها مثل دیابت، سرطان لوزالمعده ، و اختلالات هورمونی
انواع افسردگی
1- افسردگی اساسی: این نوع افسردگی اختلال در خلق میباشد که معمولا 2 هفته بطول می انجامد. احساس دلتنگی و حزن مفرط و از دست دادن میل و لذت از فعالیتهای دلپذیرو احساس گناه و بی ارزشی از نشانه های آن میباشد. این نوع افسردگی خطرناک بوده و میتواند به خود کشی منجر گردد.
2- افسردگی مزمن: شدت علایم آن از افسردگی اساسی کمتر بوده اما دوره آن طولانی و ممکن است و 2 الی 5 سال بطول انجامد. علایم آن معمولا ناتوان کننده نمیباشد اما در عملکرد مناسب و احساس خوشایندی فرد تاثیر گذار است.
3- اختلال در سازگاری: هرگاه انسان عزیزی را از دست میدهد، شغلش را از دست داده و یا تغییر میدهد، و یا آگاه میگردد که بیماری لاعلاجی دارد کاملا طبیعی است که احساس استرس، اندوه و خشم میکند. اما در نهایت امر افراد خود را با شرایط پدید آمده وفق میدهند. اما برخی قادر به چنین عملی نمیباشند. هنگامی که واکنش فرد به یک موقعیت و یا حادثه سبب افسردگی در وی میگردد به آن اختلال در سازگاری میگویند.
4- اختلال دو قطبی: به تغییرات غیر قابل پیش بینی خلق از شیدایی تا افسردگی اختلال دو قطبی میگویند. در یک زمان فرد رفتار برونگرایی مفرط، پر حرفی، خود بزرگ بین از خود بروز میدهد و در دوره ای دیگر افسرده میگردد.
5- افسردگی فصلی: این نو ع افسردگی معمولا در زمستان شیوع می یابد. علت آن کاهش تابش نور خورشید است.این افسردگی سبب سردرد، تحریک پذیری و کاهش سطح انرژی میگردد.
افسردگی پس از وضع حمل
افسردگی پس از وضع حمل (که به اختصار به آن PND می گویند) نوعی افسردگی است که پس از تولد نوزاد رخ می دهد. این افسردگی ممکن است در طول دوره حاملگی شروع شود، ولی اگر بعد از زایمان هم ادامه یابد به آن افسردگی پس از وضع حمل می گویند. افسردگی پس از وضع حمل بسیار معمول است و چیزی بین ده تا پانزده زن از هر صد زنی که وضع حمل می کنند این وضعیت را تجربه می کنند. رقم واقعی ممکن است از همین هم بیشتر باشد چه اینکه زنان زیادی که از این وضعیت رنج می برند اما نه تقاضای کمک می کنند و نه اینکه درباره احساساتشان با کسی صحبت می کنند.
تفاوت افسردگی پس از وضع حمل با افسردگی "عادی"
عوارض افسردگی پس از وضع حمل مانند هر نوع افسردگی دیگر است. این عوارض شامل حس اندوه و بی حوصلگی نسبت به چیزهایی می شود که معمولا قابل قبول اند. تنها تفاوت در این است که این احساسات معمولا سه ماه پس از تولد نوزاد شروع می شوند. این احتمال وجود دارد که افسردگی پس از وضع حمل دیرتر از سه ماه بعد از زایمان هم شروع شود ولی اگر این افسردگی یک سال بعد از اینکه زنی وضع حمل کرد شروع شود دیگر بعید است به آن افسردگی پس از وضع حمل بگویند. از آنجا که افسردگی پس از وضع حمل مشابه نوع "عادی" افسردگی است در آنصورت ممکن است شما جزوات دیگر ما را هم تحت عناوین "افسردگی یک راهنمایی برای خودیاری" و "افسردگی، یک جزوه اطلاعاتی" مفید دریابید. در این باره لطفا از روانکاو یا دکتر خانوادگی تان بپرسید. مابه خوشبختی است که مانند سایر اشکال افسردگی، افسردگی پس از وضع حمل از طریق درمان قابل رفع است و بسیاری از زنان بطور کامل سلامتی خود را بدست می آورند. دو وضعیت عاطفی ناراحت کننده دیگر هم وجود دارد که زنان برخی اوقات بعد از وضع حمل ممکن است آنها را تجربه کنند.
¤ نویسنده: موسی مباشری
افسردگی بعداز از زایمان
نوع اول این دو وضعیت که بسیار معمول است موسوم به "افسردگی بعد از زایمان" است. این وضعیت نوع خفیف افسردگی است و از هر ده مادردر هشت نفر از آنها طی چند روز پس از تولد نوزادشان رخ می دهد. وقتی که مادری از این وضعیت رنج ببرد معمولا بسیار عاطفی است و بدون هیچ دلیل خاصی زیر گریه می زند. مادران تازه اغلب حس اضطراب، تنش، و فرسودگی دارند و برای خوابیدن با مشکل مواجه هستند. دکترها فکر می کنند تغییرات سریعی که در سطح هورمون ها حول و حوش وضع حمل رخ می دهد این وضعییت را باعث می شود. ولی ممکن است عوامل دیگری هم وجود داشته باشند، مانند تشنج عاطفی دوره وضع حمل و یا تغییرات جدی که تولد نوزاد با خود می تواند بوجود آورد. این دوره زمانی است که شما احتیاج دارید مقدار زیادی استراحت کنید ولی احتمال بسیار کمی وجود دارد که بتوانید استراحت کنید! افسردگی بعد از زایمان ممکن است برای یکی دو روز بطول بکشد و بعد از آن بسرعت برطرف می شود. این وضعیت دلیلی برای نگرانی ندارد مگر اینکه احساسات متناظر آن وخیم تر شوند که در آنصورت ممکن است افسردگی پس از وضع حمل شروع شده باشد.
روان پریشی پس زایمانی
مشکل دومی که زنان برخی اوقات بعد از وضع حمل تجربه می کنند کمتر رایج است. به آن روان پریشی پس زایمانی می گویند. این وضعیت برای یک مادر از هر هزار زن رخ می دهد و این وضعیت سخت تر از افسردگی پس از وضع حمل است. این وضعیت معمولا در یکی دو هفته بعد از وضع حمل یک مرتبه رخ می دهد و همراه با تغییرات رفتاری و روحی بسیار متشنجی است. زنانی که از این وضعیت رنج می برند بسیار متشنج و آشفته هستند و اغلب باورهای غیرعادی و ناراحت کننده در باره خود و/یا نوزادشان دارند. این جزوه برای زنانی که چنین وضعیتی را تجربه می کنند تهیه نشده است. چنین افرادی به کمک ویژه از طرف یک روانکاو احتیاج دارند و برای دریافت کمک باید فورا با دکترشان تماس بگیرند. درمان رایج برای این وضعیت استفاده از دارو و یک دوره کوتاه بستری شدن در بخش مخصوص مادران و نوزادان در بیمارستان است. مهم است در نظر داشته باشیم که هر چند روان پریشی پس زایمانی ممکن است برای زنی که بتازگی مادر شده و خانواده اش بسیار ترسناک و ناراحت کننده باشد ولی درمان این وضعیت بسیار موثر است و تقریبا همه کسانی که این وضعیت را تجربه می کنند بطور کامل درمان می شوند.
درمان افسردگی
اصول کلی
در صورتی که علایم خفیف تا متوسط باشند، روشهای به عهده گرفتن مراقبت از خود را در پیش گیرید:
- با دوستان و خانواده صحبت کنید.
- به طور منظم ورزش کنید.
- یک رژیم غذایی متعادل و کمچرب داشته باشید.
- الکل مصرف نکنید؛
- کارهای عادی زندگی خود را ادامه دهید.
- فیلمهای خندهدار و شاد ببینید.
- در صورت امکان به تعطیلات بروید.
- احساسات خود را در یک دفتر خاطرات روزانه بنویسید.
- سعی کنید مشکلات در روابط با دیگران را حل کنید (البته بهتر است که در این زمان تصمیمات عمده نگیرید).
- تا حدی که میتوانید فعالیت در زمان ابتلا به این بیماری خود را حفظ کنید.
- مسؤولیتهای خود را تا زمان بهبودی به فرد دیگری واگذار کنید.
- به گروههای حمایتی در مورد افسردگی بپیوندید.
¤ نویسنده: موسی مباشری