3 پایگاه اطلاع رسانی مباشر 4 |
مهندسی فرهنگ: تعریف، الزامات، نحوه اجرا (بخش 3 از 4)
*اصلاحات فرهنگی چیست؟ اصلاحات فرهنگی را از کجا باید آغاز کرد؟ اصلاحات فرهنگی را چگونه باید انجام داد؟ این، سه پرسش اساسی درباب اصلاح فرهنگ است. تا وقتی پاسخ به این پرسشها روشن نشده باشد، تلاشهایی که با هدف و نیت اصلاح فرهنگ دنبال میشود، تلاشهایی متنافر، متقاطع، متضاد و متعارض خواهد بود.
مراحل تهاجم فرهنگی¤ نویسنده: موسی مباشری
مهندسی فرهنگ: تعریف، الزامات، نحوه اجرا (بخش ? از ?)
*شناخت فرهنگ را میتوان به اکتشاف اقیانوس تشبیه کرد. در سطح این اقیانوس هنگامی که سوار این امواج میشویم میتوانیم مصنوعات، آیینها و رفتارها را مشاهده کنیم و اینها نشاندهندة آن چیزهایی است که در اعماق این اقیانوس قرار دارد. اما برای مطمئن شدن باید زیر آب را نگاه کرد؛
- الزامات مهندسی فرهنگ
یکی از پیشنیازهای مهندسی فرهنگ، شناخت فرهنگ است. شناخت فرهنگ را میتوان به اکتشاف اقیانوس تشبیه کرد. در سطح این اقیانوس هنگامی که سوار این امواج میشویم میتوانیم مصنوعات، آیینها و رفتارها را مشاهده کنیم و اینها نشاندهندة آن چیزهایی است که در اعماق این اقیانوس قرار دارد. اما برای مطمئن شدن باید زیر آب را نگاه کرد؛ یعنی برای یافتن دلایل آنها (مصنوعات، آیینها و رفتارها) باید پرس و جو کرد. ارزشها و باورها، دلایل بروز رفتارهای خاص هستند. اما اگر کمی پایینتر برویم و عمیقتر بنگریم، فرضیات زمینهسازی را میبینیم که دستیابی به آنها کار سادهای نیست و باید از طریق تفسیر، آنها را استنتاج کرد. سطوحی را که فرهنگ میتواند از رهگذر آنها مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد بهشرح زیر میتوان نشان داد: در سطح بیرونی، مصنوعات یا دست ساختهها قرار دارد که شامل تمامی پدیدههایی میشود که دیده یا شنیده و احساس میشوند. مهمترین نکته در خصوص این سطح فرهنگ، این است که مشاهدة آن آسان و کشف رمز آن بسیار مشکل است. ارزشهای حمایت شده، هنجارها و مقرراتی هستند که اصول عملی روزمره را فراهم و اعضای گروه، رفتارشان را از آن طریق هدایت میکنند. مفروضات اساسی، عمیقترین سطح فرهنگ را تشکیل میدهند؛ زیرا به این مفروضات با دیده احترام نگریسته میشود و به منزلة امری معامله نشدنی با آن رفتار میشود. ارزشها میتوانند مورد بحث و گفتگو قرار گیرند و مردم میتوانند در مورد آنها به توافق برسند یا نرسند؛ اما مفروضات اساسی آنقدر مورد توجه و احترام هستند که اگر کسی به آنها اعتقاد نداشته باشد خود به خود طرد میشود. از اینرو، تغییر آنها بیاندازه مشکل است. وقتی از برنامهریزی در مورد هر موضوعی سخن گفته میشود منظور ایجاد تغییری آگاهانه درجریان تحولآن موضوع، مطابق خواست و الگوی ذهنی خود برنامهریز است. برنامهریزی به این معنا، زیرمجموعه فعالیتهای مهندسی (طراحی مجدد، نوسازی یا بهسازی) بهحساب میآید. دیدگاههای متفاوتی پیرامون برنامهریزی فرهنگی وجود دارد. طبق دیدگاه اول، فرهنگ بهدلیل ماهیت و معنویتش برنامهپذیر نیست. این دیدگاه، فرهنگ را امری درونی، معنوی و اخلاقی میپندارد. لذا عملاً فرهنگ را غیر قابل برنامهریزی توصیف میکند. در مقابل، دیدگاه دوم معتقد است استفاده از ابزارهای فرهنگی، فعالیتهای فرهنگی را شکل داده و هر یک از این فعالیتها بهنحوی فرهنگ جامعه را تحت تأثیر خود قرار میدهد. لذا برای استفاده بهینه از ابزارها و منابع فرهنگی و ساماندهی مسیر فعالیتها، سیاستگذاری و برنامهریزی فرهنگی غیر قابل انکار است. به بیان دیگر، دو رویکرد به ایجاد تغییر آگاهانه در فرهنگ وجود دارد. طبق رویکرد اول، فرهنگ از ساختار ویژهای برخوردار است. لذا دگرگونیها و تغییرات آن تابع ساز و کارهای درونی و تاریخی است و به هیچ وجه نمیتوان از بیرون، مطابق طرح و برنامهای خاص، تغییرات پیشبینی نشدهای را در آن پدید آورد (یعنی مهندسی فرهنگ امکانپذیر نیست). در رویکرد دوم، فرهنگ همانند سایر پدیدههای اجتماعی تلقی میشود. لذا برنامهریزی دراین زمینه میسّر و ضروری است. بنابراین، تجزیه و تحلیل آن و خلق مبتکرانة شرایط و فرصتهای جدید و نیز استفاده از روشهای کمّی؛ یعنی مهندسی فرهنگ، امکانپذیر و لازم است . میتوان گفت پاسخ به این پرسش (قابلیت برنامهریزی آگاهانه و مهندسی فرهنگ) کاملاً به برداشت ما از معنی و مفهوم فرهنگ بستگی دارد. اگر فرهنگ را شبکهای از معانی و نمادهای موجود در میان جمعی از انسانها بدانیم که به مرور ایام و با عبور از مجرای تحولات تاریخی شکل گرفته است، آنگاه این پدیدار انسانی، غیرقابل برنامهریزی و تغییر آگاهانه خواهد بود. با این معنا، فرهنگ را مصداق بسیاری از اصطلاحات رایج در حوزه اقتصاد و مدیریت، همچون برنامهریزی و هدفگذاری، یا در شکل افراطی مهندسی اجتماعی نمیتوان دانست. بر اساس گرایش دیگر که در حوزه مطالعات فرهنگشناسی و علوم اجتماعی به چشم میخورد، فرهنگ، دست ساختة برخی گروهها یا طبقات اجتماعی است. از این رو، همانند اقتصاد و صنعت قابل برنامهریزی و تغییر شکل هدفمند است. در نتیجه، یکی از الزامات مهندسی فرهنگ، انتخاب تعریفی از فرهنگ است که امکان ایجاد تغییر آگاهانه درآن وجود داشته باشد.
نکتة مهم دیگر، انتخاب نوع رویکرد به برنامهریزی تغییر آگاهانه است. در یک تقسیمبندی میتوان چهار رویکرد به برنامهریزی را مشخص کرد:
الف) برنامهریزی خردگرا: این دیدگاه اساساً متکی بر الگوهای ریاضی و نظر کارشناسی است؛
ب) برنامهریزی تعاملی: در دیدگاه تعاملی از طریق ایجاد ارتباط سازنده سعی میشود تفاهم جمعی برقرار شود؛
ج) برنامهریزی هماهنگساز: در این دیدگاه، هماهنگی میان سازمانها مطرح است که از راه طراحی چارچوبهای تشکیلات و شیوههای اجرایی امکانپذیر است؛
د) برنامهریزی چارچوبساز: اساس کار در این دیدگاه، رسیدن به یک یا چند ا??ب??ر سیاست برای هر وضعیت مشکلدار است. مراد از ا??ب??ر سیاست، گفتمان مسلط در یک حوزة معین اجتماعی است. نظریه برنامهریزی از دیدگاه سنّتی یا خردگرا که به طور عمده مبتنی بر نظر کارشناس متخصص و روشهای علمی تصمیمگیری است، به دیدگاههای جدیدی نظیر دیدگاه تعاملی یا دیدگاه هماهنگساز یا دیدگاه چارچوبساز تغییر یافته است. لذا در برنامهریزی برای ایجاد تغییرات آگاهانه در فرهنگ، پیروی از دیدگاههای جدید برنامهریزی بهخصوص دیدگاه چارچوبساز لازم است. علامه محمدتقی جعفری ضمن تشریح فرهنگ پیرو و فرهنگ پیشرو چنین بیان میدارد: مقصود از اینکه بشر در هر مورد که با نظام پیشرو حرکت و توفیق تکامل را به دست آورده است آن نیست که بشر میتواند با تجزبه و تنظیم تعدادی از قضایای کلیدی بهعنوان قوانین، حرکت و تحوّل تکاملی داشته باشد، بلکه منظور این است که انسانها در هر زمان و مقطعی از تاریخ، در هر موضوعی که با آگاهی و اطلاع از جوانب گوناگون آن موضوع، واقعیاتی را به دست آورده و آنها را بهصورت قانونی درآورده و از آنها تبعیت کرده است، حرکت و تحوّلش تکاملی بوده است. برنامهریزی فرهنگی، مقتضیات خاصی دارد و نمیتواند براساس الگوهای کلاسیک برنامهریزی منطبق باشد. برنامهریزی فرهنگی یک برنامهریزی نسبی است. فرهنگ چیزی نیست که بتوان آن را کاملاً در قالبهای کمّی تعریف، توصیف و برنامهریزی کرد. برای برنامهریزی فرهنگی، مدل ریاضی ویژهای وجود ندارد و هرگونه مدلسازی و شبیهسازی در این خصوص با مشکل مواجه خواهد شد.
آخرین نکته در مهندسی فرهنگ، توجه به پیچیدگی و عدم اطلاع دقیق از ماهیت فرایندهای پردازش سیستم فرهنگ است. هر گاه امکان آگاهی دقیق از ماهیت عملیاتی که بر روی دادهها انجام میگیرد میسّر نباشد، در مورد فرایند تبدیل، از اصطلاح جعبه سیاه استفاده میشود. در اینصورت با مطالعه تغییرات در درونداد، باید بهبررسی برونداد پرداخت و رابطه بین این دو را مشخص کرد. در مطالعه سیستم، میتوان اثر تغییر یک عامل را با ثابت نگهداشتن سایر عوامل، مطالعه، بررسی و اندازهگیری کرد و بدین طریق نسبت به مشخصات سیستم، دیدگاههای جدیدی کسب کرد. انجام چنین کاری با سیستمهای واقعی بهندرت ممکن میشود و اگر سیستم، سیستم پیچیدهای باشد، برای شناخت، درک و تجزیه و تحلیل رفتار اجزای سیستم بایست از پویاییهای سیستم بهره برد. پویاییهای سیستم، روش درک انواع مشخصی از مسائل پیچیده سیستم است. این رشته که قبلاً به پویاییهای صنعت موسوم بود، هماکنون در زمینههای مختلف مانند مدیریت پروژهها، برنامهریزی شهری، رشد جمعیت انسانی، درک آثار رشد نمایی و حالات آن در جهان متناهی، کاهش منابع طبیعی و حتی آزمون نظریههای پزشکی کاربرد دارد. مسائل موجود در این سیستمها از دو ویژگی برخوردارند:
1. پویایی؛ 2. ساختار بازخوردی.
براساس ویژگی پویایی، ابعاد کمّی و کیفی سیستم در طول زمان دستخوش تغییر میشود و براساس ساختار بازخوردی، سیستم در فرایند تحول خود در هر مرحله، به مرحله قبل و بعد خود اطلاعاتی را ارائه میدهد. فرهنگ به مثابة یک سیستم، ویژگی سیستمهای پویا را داراست؛ زیرا علاوه بر پیچیده بودن، همان گونه که در بحث تغییرپذیری فرهنگ ذکر شد، مدام در طول زمان دستخوش تغییر است و بسته به عوامل مختلف، نرخ تغییر هم میتواند متفاوت باشد و در هر مرحله از تحول خود، اطلاعاتی به مرحله قبل و بعد خود ارائه میدهد. پویاییهای سیستم بهعنوان یک علم چند وجهی و میان رشتهای، برای تدوین برنامههای راهبردی و کلان، ظرفیت و توان بالایی دارد و میتواند با تنوع مؤلفهها و متغیرها، به تبیین و پیشبینی رفتار پدیدهها بپردازد.
مهندسی فرهنگی؛ راهکار مقابله با تهاجم فرهنگی
در کنار عوامل متعدد و متنوع سختافزاری، عوامل غیرمادی و به اصطلاح "نرم"، همواره تأثیری تعیینکننده در نتیجه رقابتها و چالشها دارند. تشخیص صحیح زمان، مکان و نحوه مواجهه امری است که در گرو اعتماد ناشی از تسلط بر قوای موجود و در دسترس میباشد. "اعتماد" را میتوان خروجی نظامی مستقر و تثبیتشده دانست که امکان بقای توأم با پویایی را برای سیستم فراهم میسازد. تهاجم فرهنگی به مثابه یک چالش فقط زمانی میتواند برای نظام جمهوری اسلامی مثمرثمر واقع گردد که حضور فرهنگی خود را مبتنی بر مباحثی چون مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی شفاف و مستند ساخته باشد. در ادامه، مهندسی فرهنگی را به مثابه راهکار مقابله با تهاجم فرهنگی بررسی کرده و نتایج حاصله را بیان خواهیم کرد.
یافتن روشی برای استمرار شیوه گذشته استعمارگران در استثمار کشورهای مستعمره، دغدغهای بود که مدام در اندیشه سلطهگران پرورانده میشد. در همین چارچوب بود که تهاجم اروپاییان از حالت نظامی تغییر کرد و رنگ و بوی فرهنگی یافت. استعمارگران برای حفظ موقعیت خود و استمرار استثمار و بهرهکشی از جوامع زیر سلطه، پس از سلطه نظامی با اقدامهای حسابشده، تخریب فرهنگ جوامع زیر سلطه را آغاز نمودند و نظریههایی تدوین کردند که در حقیقت چیزی جز نظریه ناهنجار نژادپرستی نبود. بهعنوان مثال میتوان به سیاست جذب تدریجی اهالی بومی اشاره کرد که تلاش کموبیش خشونتآمیزی برای انکار فرهنگ زیر سلطه بود، و همچنین نظریه "آپارتاید" که براساس تسلط اقتصادی و سیاسی یک اقلیت نژادپرست بر مردم آفریقای جنوبی تدوین، و بهکار گرفته شد و مستلزم انواع جنایتهای تجاوزکارانه بر ضد انسانیت بود. شکل عملی آپارتاید عبارت بود از استثمار طاقتفرسای نیروی کار سیاهان، که با فجیعترین طرزی که بشریت تاکنون به خود ندیده بود در اردوگاههای متمرکز به بند کشیده، و سرکوب میشدند. این نمونههای عملی، معیاری است که با آن میتوان درام تسلط امپریالیستی بیگانه و مواجهه آن با واقعیت فرهنگی مردم تحت سلطه را سنجید. همچنین این نمونهها انعکاس پیوند دوجانبه وضعیت فرهنگی با وضعیت سیاسی و اقتصادی را در رفتار جوامع انسانی نشان میدهد. تجربه سلطه استعماری نشان میدهد که استعمارگر برای تداوم بهرهکشی، نه تنها نظامی برای سرکوب زندگی فرهنگی مردم مستعمره بهوجود میآورد، بلکه بیگانگی فرهنگی بخشی از جامعه را نیز سبب میشود و آن را گسترش میدهد. وی این عمل را یا توسط بهاصطلاح جذب مردم بومی، یا با ایجاد شکاف اجتماعی بین نخبگان بومی و مردم جامعه انجام میدهد.
بدینترتیب فرهنگ استعماری کوشیده است در زمینههای تمدن، جامعهشناسی و مردمشناسی، تسلط سیاسی و اقتصادی جوامع استعماری را توجیه کند، مثلاً آرای مربوط به تبعیض نژادی برای توجیه و مشروع جلوه دادن بهرهکشی قوی از ضعیف بهوجود آمده و بدینگونه فرهنگ استعماری کوشیده است این ستم را نوعی برتری طبیعی جلوه دهد. اصرار اغراقآمیز گروهی از اقتصاددانان، جامعهشناسان و تاریخنویسان استعماری درباب تأثیر آب و هوا و اوضاع اقلیمی در رشد اقتصاد و تمدن، از همین جا نشأت میگیرد. تمام نویسندگانی که درباره استعمار قلم میزنند، آشکارا یا به طور ضمنی به آموزش و پرورش نیز توجه میکنند." البرممی" نشان میدهد که چگونه وجوه تشابه و اختلاف میان نظامهای آموزشی کشور قطب و مستعمره هر دو علیه استعمارزده کار میکنند. مواد درسی و زبان تدریس در مدارس مستعمرات بهطرز حیرتانگیزی نظیر مدارس کشور قطب، بهویژه مدارس مخصوص فقراست. در مدارس ابتدایی توجه خاصی به زبان، ارزشها و هنجارهای اروپایی (مسیحیت) و تحقیر همه آنچه سادهبینانه است میشود.
تاریخی که به استعمارزده میآموزند تاریخ کشور خود او نیست. گویی همه چیز خارج از موطن او روی داده است. کتابها از جهانی با او سخن میگویند که ذرهای یادآور دنیای خودش نیست. معلمش راه و رسم پدرش را دنبال نمیکند؛ او دیگر جانشین شکوهمند و رهاییبخش پدرش نیست. مدارس مستعمرات در عین حال فقط برای عده معدودی ساخته شده است. با سواد کردن به معنای اروپایی آن بهطور کلی افزایشی نیافته است و شیوههای پیشین آموزش و پرورش نیز به لحاظ پیوند نزدیک خود با فرهنگ استعمارزده تحقیر میشوند. آفریقاییها خیلی زود متوجه شدند قدرت از آن کیست و در وضعیت استعماری فقط آموزش نظری اروپا را خواستار شدند. اگرچه این نوع آموزش ارتباط چندانی با واقعیت زندگی آنها نداشت، این تنها راه رهایی از فقر و فقدان فرهنگی بود که وضعیت استعماری بر او تکلیف میکرد. ولی رفتن به مدارس نظری اروپایی نوعی دوگانگی مداوم در استعمارزده بهوجود میآورد. "البرممی" استدلال میکند که دو زبانی بودن موجب بروز یک جامعه فرهنگی استعمارزده میشود که هیچگاه بهکلی ریشهکن نمیشود. دو زبان داشتن صرفاً به منزله در اختیار داشتن دو وسیله نیست، بلکه درواقع به معنای مشارکت در دو قلمرو روانی و فرهنگی است. در اینجا، دو جهانی که با دو زبان مجسم و مفهوم میشوند در ستیزند؛ این دو زبان، زبان استعمارگر و زبان استعمارزده میباشد. بالا بودن درصد ملتهایی که ترجیح میدهند پس از استقلال رسمی همچنان روابط نزدیکی با کشور استعماری سابق خود داشته باشند گواه موفقیت آموزش استعماری در "همانندسازی" تحصیلکردگان مستعمره در نظام فرهنگی و اقتصادی جهانی کشور استعمارگر است. موقعیت استعماری، فرهنگ ملی را تقریباً در کلّیت خود متوقف میکند. در چارچوب سلطه استعماری، فرهنگ ملی و ابداعات و دگرگونیهای فرهنگی نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد. در زیر سلطه استعماری، فرهنگ ملی، فرهنگی مطرود است و ویران کردنش طبق نظام و نظم بهوسیله استعمار دنبال میشود. در پایان یکی دو قرن استثمار، دورنمایی از فرهنگ ملی بهوجود میآید که خشک و بیفروغ است و در آن از خلاقیت و جوشش خبری نیست. هر فرهنگی برای اینکه شکفته شود به چارچوب و ساختمانی نیاز دارد، اما بهطور مسلم ویژگیهایی که زندگی فرهنگی استعمارزده را میسازند، در رژیم استعماری از بین میروند یا فاسد میگردند. دیگر اینکه این فرهنگ، که در قدیم زنده و به روی آینده باز بود، حال بسته میشود و محبوس و در غل و زنجیر اختناق و مقررات استعماری میخشکد. چنین فرهنگی که هم هست و هم مومیایی شده است، علیه اجزای خود به کار میافتد. مومیایی شدن فرهنگ، تفکر فردی را هم مومیایی میکند. از طرف دیگر اروپاییان برای نادیده گرفتن و بیاعتبار کردن فرهنگهای زیر سلطه، استعمارزدگان را بدون فرهنگ و تمدن معرفی مینمایند.
موس، جامعهشناس فرانسوی، تمدن را اینطور تعریف میکند: "مجموعه پدیدههایی به قدر کافی متعدد و به قدر کافی مهم که در تعداد قابل ملاحظهای از سرزمینها بسط یافته باشد." میتوان از این مطلب چنین نتیجه گرفت که فرهنگ، تمدنی است خاص یک جامعه یا یک ملت که هیچ جامعه و ملت دیگری در آن شرکت ندارد و مُهر ملت یا جامعهای خاص بهنحوی پاکنشدنی به روی این فرهنگ خورده است. بهعبارت دیگر فرهنگ همواره عبارت است از زندگی یک جامعه، و بدینترتیب هر فرهنگی اختصاصی است چون محصول ارادهای ویژه و واحد است. در نتیجه هیچ ملّت و هیچ جامعهای بدون فرهنگ و تمدن یافت نمیشود و این ادعای استعمارگران که کشورهای تحت سلطه خود را بدون فرهنگ و تمدن معرفی مینمایند، بهمنظور تداوم سلطه میباشد. بنابراین فرهنگها در جهان گوناگوناند و هیچ فرهنگی دشمن فرهنگ دیگر نیست. پس باید میان فرهنگها گفت و شنودی سالم و سازنده برقرار گردد تا هر فرهنگی در تماس با فرهنگ دیگر پیراسته و آراسته شود. امامخمینی(ره) در این باره میفرماید: "استقلال فرهنگ، استقلال جامعه؛ بیشک بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد، فرهنگ آن جامعه است. اساساً فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل میدهد و با انحراف فرهنگ، هرچند جامعه در بعدهای اقتصادی، سیاسی، صنعتی و نظامی قدرتمند و قوی باشد، ولی پوچ و پوک و میانتهی است. اگر فرهنگ جامعهای وابسته به فرهنگ مخالف باشد و از آن مرتزق گردد، ناچار دیگر ابعاد آن جامعه به جانب مخالف گرایش پیدا میکند و سرانجام در آن مستهلک میشود و موجودیت خود را در تمام ابعاد از دست میدهد. استقلال و موجودیت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشأت میگیرد و سادهاندیشی است که گمان شود با وابستگی فرهنگی، استقلال در ابعاد دیگر یا یکی از آنها امکانپذیر است. بیجهت و از روی اتفاق نیست که هدف اصلی استعمارگران، که در رأس تمام اهداف آنان است، هجوم به فرهنگ جوامع زیر سلطه است."
¤ نویسنده: موسی مباشری
مهندسی فرهنگ: تعریف، الزامات، نحوه اجرا (بخش ? از ?)
*با نگاه به فرهنگ بهعنوان یک سیستم، مدیریت سیستم فرهنگی بهمعنی تدبیر و اداره امور فرهنگ خواهد بود؛ یعنی مدیریت ورودیها، پردازش، خروجیها و بازخورد سیستم فرهنگ؛ در حالیکه مهندسی فرهنگی بر استفاده از روشهای نو و ترکیبی برای طراحی مجدد، نوسازی و بهسازی بسترهای فرهنگی تاکید دارد.
مقدمه
هر فرهنگی دارای الگویی مشترک برای اندیشیدن است این الگو همچون عاملی است که تمامی فرهنگ را استوار نگه میدارد و به آن کلیت و یکپارچگی می بخشد . مشخصه اندیشیدن، در هر فرهنگ از برداشتی که در آن فرهنگ از واقعیت می شود و از جهان بینی که آن فرهنگ دارد ریشه می گیرد . تغییر در جهان بینی نه تنها تغییرات معانی فرهنگی را موجب می شود ، بلکه چیزی را در بر دارد که تاریخدانان آن را تغییر عصر مینامند . در درون هر فرهنگ ، فقط افراد نادری هستند که می توانند جهان بینی آن فرهنگ و شیوه اندیشدن ناشی از آن را به وضوح تشریح کنند زیرا اکثریت در فرایند رشد به گونه ای نا خواسته در فرایند این شیوه اندیشدن ذوب می شوند . ظهور جهان بینی نوین به میزان زیادی مرهون رشد آگاهی نسبت به ماهیت سیستم ها و به کار گرفتن این آگاهی ها در سازماندهی و مدیریت اثر بخش می باشد . برای فهم اندیشه ای که در حال ظهور است لازم است که ماهیت سیستم ها را فهم کرد . سیستم یک کل است که حداقل از دو جزء یا بیشتر تشکیل می شود و دارای پنج شرط می باشد . سیستم یک کل است که نمی تواند بدون از دست دادن ویژگیها و کارکرد ضروری خود به اجزایی مستقل تجزیه شود .
مقدمه مهندسی فرهنگی کشور شناحت اجزاء و عناصر و ماهیت سیستم فرهنگ در سطوح و لایه های مختلف فرهنگ ملی ، تخصیصی ، عمومی و سازمانی است . و این مهم از طریق مدیریت راهبردی فرهنگی کشور محقق می گردد.
اقتضای یک مدیریت راهبردی فرهنگی مناسب در کشور، آن است که سیاستهای کلی نظام با رویکرد فرهنگی موردتصویب قرار گیرد. بدان معنا که اجرای این سیاستها ، باز تولید فرهنگ و ارزشهای متعالی نماید در این صورت است که می توان گفت در کشور ، مدیریت راهبردی فرهنگی اعمال شده است .
- تعریف فرهنگ
"ری لویک" اعلام میکند فرهنگ دارای دولایة بیرونی و درونی است و جهانبینی در قلب آن قرار دارد. صاحبنظران(مانند ادگارشاین) دیدگاه ری لویک را توسعه داده و فرهنگ را شامل سه لایه دانستهاند که "جهانبینی" هسته مرکزی، "ارزشها و باورها" لایة دوم و "تجلی مادی" لایة سوم را تشکیل میدهند. فرهنگی که اسلام بنا نهاد، حیات هدفداری است که ابعاد زیباجویی، علمگرایی، منطقطلبی و آرمانخواهی انسانها را بهشدت به فعلیت رسانده و همة عناصر فرهنگی را متشکل میسازد. فرهنگ اسلامی، عنصر فرهنگ علمی را از عنصر اخلاق عالیة انسانی جدا نمیسازد و عنصر فرهنگ هنر را از عنصر فرهنگ ارشاد اقتصادی تفکیک نمیکند؛ وحدت فرهنگ را پیرو وحدت روح آدمی قرار داده و از تجزیه و متلاشی شدن آن جلوگیری میکند. عناصر فرهنگ اسلامی که در منابع معتبر؛ ادب، خصال، علم، اخلاق به مفهوم عمومی آن و محاسن امور نامیده میشوند، همگی درون یک مفهوم عالی به نام "حکمت" جای دارند. حکمت شامل هرگونه نمود و فعالیتی است که میتواند نیروبخش حیات هدفدار برای هر فرد در جامعه باشد.
- تغییرپذیری فرهنگ
"انتقال فرهنگ" همبه معنای انتقال فرهنگ از نسلی به نسلی دیگر و هم به معنای مبادله عناصر مختلف فرهنگ بهکار میرود. در معنای اول، فرهنگ هر قوم و ملت بهوسیله نهادهای خانواده، حکومت، آموزش و پرورش و روحانیت بهصورت ارزشها، اعتقادات و هنجارهای اجتماعی و غیره از نسلی به نسلی دیگر انتقال مییابد. هر نسلی فرهنگ پدران خود را میآموزد و سپس آن را با دگرگونی متناسب با عصر و زمان میپذیرد و به نسل بعد منتقل میکند و از این طریق فرهنگ به تکامل میرسد. اما در معنای دوم، قابلیت انتقال فرهنگ و اکتسابی بودن آن موجب شده است ملل مختلف بهگونهای اختیاری و ارادی یا غیر ارادی به مبادلة عناصر مختلف فرهنگ جامعة خود با جوامع دیگر بپردازند. امروزه وسایل ارتباط جمعی، دانشگاهها، مراجع سیاسی، توریسم، مهاجرتها، بازرگانی و… مبادلة فرهنگی را آسان و سریع کرده است. البته معمولاً تمام یک فرهنگ با پیچیدگیهای خاص و چگونگی ترکیب عناصر تشکیلدهندة آن به جامعة دیگر منتقل نمیشود و اغلب تنها برخی از عناصر یک فرهنگ منتقل میگردد. استعداد فرهنگپذیری بشر، مستند به اشتیاق شدید او به کمالجویی است و این اشتیاق در درون بشر بهقدری جدی و واضح است که جایی برای تردید باقی نمیگذارد. فرهنگپذیری، متغیّرها و دروندادهای متعددی دارد که بسته به این متغیّرها و دروندادها، چند نوع فرهنگپذیری ممکن میشود: 1. اختلاط یا جذب؛ 2. الحاق؛ 3. خاموشی؛ 4. انطباق. پژوهشگرانی که دربارة تغییر فرهنگ تحقیق میکنند، دریافتهاند که نوآوری فرهنگی (معرفی افکار، هنجارها یا اقلام مادی جدید) هم در نتیجة نیروهای داخلی و هم در نتیجة نیروهای خارجی واقع میشود. ساز و کارهای تغییر که در یک فرهنگ عمل میکنند، اکتشاف و اختراع خوانده میشوند. بهرغم اهمیت اکتشاف و اختراع، بنیاد بیشتر تغییراتی که در جامعه گذاشته میشود نتیجة وامگیری از فرهنگهای دیگر است. این جریان، اشاعه یا انتشار فرهنگی خوانده میشود؛ یعنی اشاعه مقولات فرهنگی از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر. انتقال فرهنگ به هر دو معنی، مستلزم تغییر فرهنگ است. تغییر فرهنگ امری پذیرفته شده است؛ آنچه مورد اختلاف است میزان، نوع، حوزه و مکانیزمهای تغییر و قضاوت ارزشی در خصوص تغییر فرهنگ است. با توجه به تحولات جهانی، برخی معتقدند که تغییرات فرهنگها نشان از حرکت به سمت فرهنگ جهانی دارد. آنها میگویند که بسیاری از اختلافات مردم جهان در حال از بین رفتن است و گسترش مبادلات فرهنگی در نهایت به تدوین یک فرهنگ جهانی منتهی میشود. درحالی که این مسئله به این سادگیها که مطرح میشود، نیست. هنگامیکه در سال 1992 میلادی در اروپا، اتحادیه اقتصادی شکل گرفت، امیدها برای ایجاد فرهنگ مشترک اروپایی (دیگ ذوب اروپایی) زیاد شد اما این امید پایدار نبود و کمک چندانی به ایجاد فرهنگ مشترک اروپا نکرد. در بسیاری موارد فشارهای وارده و اقدامات انجام شده برای ایجاد همگرایی یا یکپارچگی فرهنگی، متقابلا موجب ایجاد فشارهایی برای ایجاد واگرایی یا استقلال فرهنگی شده است. نکته ظریفی در مباحث جهانی شدن فرهنگ وجود دارد این است که اگر چه فناوریهای پیامرسانی نقش محوری در فرایند جهانی شدن دارند، اما آشکار است که توسعه آنها با جهانی شدن فرهنگ یکی نیست.
- مدیریت، مهندسی و نسبت بین آنها
برای مفهوم مدیریت تعاریف زیادی ارائه شده است از جمله:
- انجام دادن کارها به وسیله دیگران؛
- فرایند برنامهریزی، ساماندهی، رهبری و کنترل تلاشهای اعضای سازمان و مورد استفاده قرار دادن سایر منابع سازمانی برای رسیدن به هدفهای مشخص یا اعلام شده سازمان.
مهندسی در فرهنگ وبستر چنین تعریف شده است: "استفاده از علوم طبیعی و ریاضیات بهمنظور بهرهبرداری از مواد و منابع انرژی در طبیعت و استفاده از ماشینآلات، تولیدات، نظامها و فرایندها". فرهنگ آکسفورد، مهندسی را "استفاده از علم برای کنترل و بهرهبرداری از نیرو بهویژه با استفاده از ماشینآلات و فنآوری" تعریف کرده است. در دایره المعارف فارسی، مهندسی "علم طرحریزی و ساختن و به کار انداختن ساختمانها و ماشینها و سایر اسباب لازم برای صنعت و زندگی روزانه" تعریف شده است. اصولاً مبنا و اساس مهندسی، علوم فیزیک، شیمی، ریاضیات و زیرشاخههای این سه علم مانند مکانیک، ترمودینامیک، تحلیل سیستمها و ... میباشد. مهندسی، هنر تخصصی به کارگیری علوم به منظور تبدیل بهینة منابع طبیعی به مواد قابل استفاده بشری است. تعریفی از مهندسی که اجماع تقریباً کاملی بر سر آن وجود دارد، به شرح ذیل است: کاربست ارزیابانه و خلّاقانه (اصول علمی و ریاضی) بهدست آمده از طریق مطالعه، تجربه و عمل برای طراحی، ساخت و راهاندازی ساختارها و ماشینهای لازم برای بهرهبرداری (بهتر و بیشتر) از مواد و نیروهای طبیعت در راه نفع انسان. این تعریف در بر گیرنده چند نکته است؛ نخست اینکه موضوع مهندسی، مواد و نیروهای طبیعت است. دوم اینکه هدف مهندسی، تأمین نیازها و علایق انسانها است. سوم اینکه اصول علم تجربی و ریاضی در حکم ابزارهای مهندسی است و سرانجام اینکه طراحی، ساخت و راهاندازی سازهها و ماشینها، روشهای مهندسی است.
در سالهای اخیر، برخی مفاهیم و رشتهها با پیشوند مهندسی ظاهر شدهاند که نمایانگر حاکمیت نگاه مهندسی بر آن رشتهها یا مفاهیم است؛ مانند مهندسی مالی که بر استفاده از روشهای کمّی برای طراحی مبتکرانة ابزارهای مبادلات مالی و ساختار مالی در شرایط پیچیدة فعلی تأکید دارد. از شاخههای جدید مهندسی، مهندسی سیستمها است که طراحی و نوسازی و بهسازی سیستمها، موضوع بحث آن میباشد و از روشهای علمی مرسوم در مهندسی سیستمها و علم مدیریت میتوان به تحقیق در عملیات، تحلیل سیستمهای دینامیکی پیوسته و گسسته، نظریه سازمان، سایبرنتیک و علم کنترل، تصمیمگیری چند معیاره و نظریه فازی اشاره کرد. مهندسی سیستمها بیش از آنکه شاخهای از مهندسی باشد، تکنیک بهکار بردن دانش از سایر رشتههای مهندسی و نظریههای علمی در ترکیبی مؤثر است. اگر سیستم، بزرگ و پیچیده باشد، شاید مشکل باشد که بدانیم چگونه عمل میکند. بخش بزرگی از مندرجات مهندسی سیستمها، شامل روشهای تحقیق در چنین موقعیتهای نسبتاً پیچیدهای است. میتوان گفت که در نگرش سیستمها و علم مدیریت، مدلی از پدیدهها و مسائل مورد نظر تهیه میشود، بهگونهای که بتواند تا حد قابل قبولی، واقعیت پدیده یا مسئلة مورد نظر را توصیف و بیان کند. مدیریت سیستمها با تدابیر و اداره امور سیستم سر و کار دارد. مدیریت در بهترین شکل خود محدود و منوط به ساز و کارها و بسترهایی است که فعالیتهای سیستم در آنها انجام میپذیرد، در حالی که مهندسی به اصلاح و نوسازی سیستمها میپردازد و فضای مدیریتی را بهبود و ارتقا میبخشد. گاهی فعالیت مهندسی از فعالیت مدیریتی به طور کلی قابل تفکیک و شناسایی است و گاهی این دو نقش، توأمان وجود دارد.
- مهندسی فرهنگ و مدیریت فرهنگ
برای تعریف مهندسی و مدیریت فرهنگ، فرهنگ را در قالب سیستم تعریف میکنیم. سیستم مجموعهای است از اجزای به هم وابسته که به علت وابستگی حاکم بر اجزای خود، کلّیت جدیدی را پدید آوردهاند. اجزای سیستم ضمن برخورداری از ارتباطات کنشی و واکنشی، از نظم و سازمان خاصی پیروی کرده و در جهت تحقق هدفهای معینی که دلیل وجودی سیستم است، فعالیت میکنند. نگرش سیستمی که برگرفته از نظریه عمومی سیستمهاست، چارچوبی منطقی و علمی ارائه میدهد که منجر به شناخت کاملتری از محیط میشود. به نظر برتالنفی این تئوری ابزار مفیدی برای مدلسازی است که میتواند در رشتههای گوناگون مورد استفاده قرار گیرد. در واقع؛ نگرش سیستمی، راه و روش فکر کردن و قالب ذهنی خاصی است؛ نحوه تفکری است که چارچوبی برای در نظر گرفتن عوامل درون و برون سیستمی بهعنوان یک کل متشکّل به دست میدهد. هر سیستم از اجزایی تشکیل شده است و هر جزء نقش خاصی را بهمنظور تحقق هدف سیستم ایفا میکند. این اجزا عبارتند از: درونداد، فرایند تبدیل، برونداد، بازخورد و محیط سیستم. با تعمیم این نحوه نگرش به فرهنگ و امور فرهنگی، میتوان گفت کسی که با نگرش سیستمی به فرهنگ نگاه میکند، فرهنگ را کلّیتی میبیند که از بخشهای مختلفی تشکیل شده است. با استفاده از نگرش مهندسی سیستمها و علم مدیریت، امور مربوط به فرهنگ را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
الف) مهندسی فرهنگ یا مهندسی سیستم فرهنگی؛
ب) مدیریت فرهنگ یا مدیریت سیستم فرهنگی.
با نگاه به فرهنگ بهعنوان یک سیستم، مدیریت سیستم فرهنگی بهمعنی تدبیر و اداره امور فرهنگ خواهد بود؛ یعنی مدیریت ورودیها، پردازش، خروجیها و بازخورد سیستم فرهنگ. مهندسی سیستم فرهنگی بر استفاده از روشهای نو و ترکیبی برای طراحی مجدد، نوسازی و بهسازی بسترهای فرهنگی تاکید دارد. با نگرش سیستمی، ورودی، فرایندها، خروجی و بازخورد سیستم فرهنگی (فرهنگ به عنوان یک سیستم) مورد باز طراحی و بهسازی قرار میگیرد. با نگاهی دیگر، اگر فرهنگ را طبق الگوی «ادگار شاین» شامل سه لایه مصنوعات یا نمادها، ارزشها و مفروضات اساسی در نظر بگیریم، در مهندسی فرهنگ، اجزای این لایهها و روابط بین آنها و روابط اجزای هر لایه با خود و با اجزای لایههای دیگر با بهکارگیری روشهای نو و ترکیبی، مورد نوسازی و بهسازی قرار میگیرد. بنابراین، فعالیت مهندسی فرهنگ در قالب مطالعة یک نظام، تجزیه و تحلیل آن و خلق مبتکرانه شرایط و فرصتهای جدید و نیز استفاده از روشهای کمّی و قابل اندازهگیری میباشد.
بهطور کلی میتوان بیان نمود که مهندسی فرهنگ شامل مطالعه نظام فرهنگی، توجیه عناصر آن، تجزیه و تحلیل آن، طراحی و خلق موضوعات نو یا بررسی مشکلات و ارایة راهحلهای جدید میباشد.
¤ نویسنده: موسی مباشری
4- همواره "خواستن ، توانستن است" را شعار خود قرار دهید :
" خواستن نه به معنای میل داشتن ، آرزو کردن و امیدوار بودن ، بلکه به معنای عمل کردن است . خواستن یعنی اراده کردن واراده کردن یک فرمان درونی است که عمل به آن موفقیت را به بارخواهد آورد. سعی کنید آری گفتن را بیاموزید و برای غلبه بر مشکلات ، خود را آماده سازید.
5- نمی توانم ، نمی دانم ونمی شود را از ذهنتان بیرون بریزید:
در دنیای انسان ها غیر ممکن وجود ندارد وانجام هر کار به شرط داشتن اراده ی قوی ، امکان پذیر است ومطمئن باشید که با اراده ، مقاومت و شکیبایی و انتخاب راه درست به سوی مقصد و تصمیم گیری به موقع ، انجام هر کاری ممکن می شود. به قول دکتر دایر " دست به دست کردن ، آدم را در جاده "شاید" سرگردان می کند واو را جز به خانه هرگز به جایی دیگر رهنمون نمی سازد." هم او می گوید : " اگر برای حل مشکلات به خود ترس راه دهید ، خواه ناخواه روحیه یأس و ناامید ی موجب عدم اجرای آن کار می شود." در همین زمینه حضرت علی علیه السلام – می فرما یند : " یأس و ناامیدی از بزرگ ترین گناهان است"، مطمئن باشید اگر کارتان را آغاز کنید، توانایی انجامش به دنبال می آید و کار کوچکی که انجام بیابد، بهتر از کارهای بزرگی است که فقط در قالب حرف و طرح باقی بماند.
6- کارها را جزء به جزء کرده ، انجام بدهید:
به قول هنری فورد " اگر کار را به بخش های کوچک تقسیم کنید و جزء به جزء انجامش دهید، به نظربزرگ و دشوار نمی آید " همیشه بدانید که کارهای انجام شده ی بزرگ ، با قدم های کوتاه آغاز شده اند. یک ضرب المثل چینی می گوید : " مرد ی که کوه را ازمیان برداشت ، کسی بود که شروع به برداشتن سنگریزه ها کرد." یقین بدانید راهی که هزار کیلو متر باشد ، قدم به قدم پیموده می شود. پس سعی کنید کارهای بزرگ را به قسمت های کوچک تقسیم کنید تا با خیالی راحت واطمینان وشجاعت دست به انجام آنها بزنید.
7- از تمام نیروی خود استفاده کنید:
آیا فکرکرده اید که چرا ذره بین پارچه را می سوزاند؟ بسیار ساده است ، زیرا ذره بین نور آفتاب را جذب می کند و در یک نقطه متمرکز می سازد ، بنابراین اگر پارچه ای درجلوی آن بگیرید، آن را می سوزاند . تمرکزنیروهای شما اعم از جسمانی ، عقلانی و روحی و روانی در یک جا، اثری به مراتب بیشتر از ذره بین خواهد داشت . همواره این را بدانید که :
نا برده رنج گنج میسر نمی شود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
8- از نیروی تخّیل یا از ضمیر ناخوآگاه به خوبی استفاده کنید :
دکتر ماکسول مالتر درکتاب "علم کنترل ذهن " می گوید : " مغز و دستگاه عصبی انسان دارای مکانیزم هدف جویی است که به طور خودکار برای رسیدن به یک هدف بخصوص ، فعالیت می کند." یعنی مغز آن قدر بر هدف مورد نظر تمرکز می کند تا سرانجام به پاسخ مطلوب برسد. به همین سبب سپردن آرزوها به ضمیر ناخودآگاه ، شما را به فعالیت برای یافتن راه حل وا دار می سازد. به قول دکتر ژوزف مورفی " ضمیر باطن ، ایده ، عقیده و ایمان مسلط را با آغوش باز می پذیرد ." پس سعی کنید با ورود تفکر مثبت ، ضمیر ناخودآگاه خود را بارور سازید . هرگز نگویید که شانس من این گونه بود، تقدیر این طور نوشته شده است ، زندگی من با این حرفها تغییر نمی کند ، بلکه سعی کنید خود را از شر افکار ناامید کننده و منفی برهانید تا به آرزوهای خود برسید ، زیرا به قول مولانا :
" ای برادر توهمین اندیشه ای ما بقی خود استخوان و ریشه ای
گربود اندیشه ات گـُل ، گـُلشنی ور بود خاری ، تو هیمه ی گلخنی "
مطمئن باشید آنچه را که مغزانسان تصور و باور کند، به آن می رسد.
9- ترس را ازخود برانید و توکل وامید به خداوند را به جای آن بنشانید :
خداوند در قرآن می فرماید: انسان برترین مخلوقات است : " فتبارک الله احسن الخالقین " ، همه چیز را به خاطر او آفریدیم و " لولاک لماخلقت الافلاک " اگر تونبودی افلاک را نمی آفریدیم و موارد زیادی که به جهت اختصار از ذکر آنها خودداری می شود. همه ی اینها بیانگر این موضوع اند که همه چیز به خاطر انسان خلق شده و انسان برا ی خداوند ارزشمند است و در نتیجه تنها نخواهد ماند ، پس ترس برای او معنی ندارد واگر به جای آن توکل به خداوند را قرار داده ، به حرکت و تلاش خود بیفزاید ، به پیروزی و موفقیت نایل خواهد شد .
10- احساس مثبت را در خدمت بگیرید:
با توجه به دلایل فراوان و بررسی های متعدد انجام شده ، ثابت شده است که تنها افکار آمیخته با احساس می توانند روی ذهن نیمه هوشیار تأثیر بگذارند. این امر حقیقت کاملاً شناخته شده ای است که احساس و هیجان بر اغلب مردم حکومت می کند. پس بهتر است با احساسات وهیجانات بیشترآشنا بشوید.
در وجود انسان هفت احساس مثبت وهفت احساس منفی کلّی شناسایی شده است . احساس منفی بی آن که ما دخالتی داشته باشیم برتکانش های فکری ما جای می گیرند و به ذهن نیمه هوشیار ما می رسند . اما جنبه های مثبت را باید خود به افکار تزریق کنیم که راه انجام این کار هم تلقین به خویشتن است .
هفت احساس مثبت عبارت اند از : میل و اشتیاق ، ایمان ، عشق ، غریزه ، دلگرمی وامید بخشی ، تخیّل ، تفکر و دوراندیشی .
هفت احساس منفی نیزعبارت اند از: ترس ، حسادت ، تنفر، انتقام ، حرص وطمع ، خرافات وخشم .
احساس های مثبت به ما نشاط ، امید ، حرکت ، تلاش و نیروی فوق العاده می بخشند ، پس سعی کنید عادت استفاده از احساسات مثبت را در خود ایجاد کنید . ولیکن احساس های منفی بازدارنده اند وتمام کمک های ذهن نیمه هوشیار را از بین می برند، پس برای رسیدن به موفقیت باید خوبی ها، زیبایی ها ، سفید ی ها ، شجاعت ها و دلیری ها را دید نه بدی ها، زشتی ها ، سیاهی ها وترس و جُبن را چنان که سعدی فرموده است :
" بُوَد خار و گل با هم ای هوشمند چه دربند خاری ؟ توگل دسته بند"
" کرا زشت خویی بود درسرشت نبیند زطاووس جز پای زشت "
11- تفاوت های فردی را فراموش نکنید :
دراین باره به حکایتی از سعدی علیه الرحمه ، بسنده می کنیم که می گوید: پادشاهی پسری را به ادیبی داد و گفت : این فرزند توست ، تربیتش همچنان کن که یکی از فرزندان خویش . ادیب خدمت کرد و مستقبل شد و سالی چند بر او سعی کرد و به جایی نرسید و پسران ادیب در فضل و بلاغت منتهی شدند. مَلک دانشمند را مُؤاخذت کرد و متابعت ( درشتی ) ، که وعده خلاف کردی و وفا به جا نیاوردی ، گفت : بر رأی خداوند روی زمین پوشیده نماند که تربیت یکسان است و طبایع مختلف.
" گرچه سیم وزر سنگ آید همی درهمه سنگی نباشد زر وسیم
برهمه عالم همی تابد سهیل جایی انبان می کند، جایی ادیم"
با استنباط از این حکایت معلوم می گردد که تفاوت های فردی در امرموفقیت حائز اهمیت است وچون خلقت همه یک جور نیست ، پس موفقیت همه یکسان نخواهد بود، لذا از این بابت غصه خوردن یا شماتت کردن کسی ، بی مورد است .
احساس آسایش ، خوشبختی ، داشتن آرامش روحی و روانی ، مزاحم دیگران نشدن و مزاحمتی از سوی دیگران ندیدن ، موفقیت واقعی اند ؛ زیرا مقام ، ثروت ، فرزند شایسته ، مدارج تحصیلی و همسر دلخواه ، همه عواملی اند که با داشتن آرامش روحی ، خوب بودن با دیگران و داشتن آسودگی خاطر می توان آنها را به دست آورد، مشروط به این که با دانش و آگاهی واقعی ، اهدافی را برای زندگی خود برگزید.
لویی استونی می گوید: " تنها گنجی که ارزش جست وجو کردن دارد ، هدف است ."
¤ نویسنده: موسی مباشری
موفقیت و عوامل مؤثر آن بزرگ ترین آرزوی بشر، درطول تاریخ ، کسب موفقیت است.اما همواره سؤالات فراوانی دراین باره وجود داشته است که موفقیت چیست؟ آیا موفقیت ، داشتن همسری دلخواه ، محیط خانوادگی آرام و فرزندانی شایسته است؟ آیا موفقیت ، گذراندن مدارج تحصیلی واخذ مدرک علمی و تخصصی است ؟ آیا کسب ثروت موفقیت است؟ و بالاخره آیا موفقیت این است که آدم ، از دیگران برتر باشد، مثلاً هنرمند، نویسنده ، شاعر ، تاجر یا موسیقی دان مشهوری باشد؟ واقعیت این است که همه ی اینها که گفته شد موفقیت اند، اما شاید هم هیچ کدام موفقیت نباشد ، چرا که انسان ها متفاوت اند و برداشت های گوناگونی از این مفهوم دارند . بنابراین موفقیت امری نسبی است و هرگز نمی توان تعریف واحدی برای آن ارائه داد. به نظر آلفرد اوستن : «آرامش و اطمینان بهترین موفقیت است.» فرد موفق کسی است که به آرزوهای خود برسد و در درون رضایت خاطر احساس کند، که این خود حاصل تلاش وکوشش مداوم در زندگی است . خوشبخت کسی است که کاری مفید و با ارزش انجام دهد. به این اعتبار، تعریف " فرهنگ وبستر" از موفقیت به مفهوم "نیل رضایت بخش به هدف" ، تعریفی مناسب است. می دانیم که همه برای رسیدن به موفقیت به طور خستگی ناپذیر تلاش می کنند، اما به آنچه در آرزویش هستند، دست نمی یابند و رضایت درونی برای آنان ایجاد نمی شود. اگر چنین نیست پس چرا پس از رسیدن به بالاترین مقام بازهم احساس ناخرسندی می کنند؟ چرا با داشتن چندین فرزند که روزی آرزوی آن را داشتند باز هم ناشادند؟ و ... شاید علت اصلی این باشد که موفقیت واقعی را برای خودشان تعریف و مشخص نکرده اند یا هدف از موفقیت را نمی دانند. موفقیت واقعی چیست ؟ احساس آسایش ، خوشبختی ، داشتن آرامش روحی و روانی ، مزاحم دیگران نشدن ومزاحمتی از سوی دیگران ندیدن ، موفقیت واقعی اند، زیرا مقام ، ثروت ، فرزند شایسته ، مدارج تحصیلی وهمسر دلخواه ، همه عواملی اند که با داشتن آرامش روحی ، خوب بودن با دیگران و داشتن آسودگی خاطر می توان آنها را به دست آورد ، مشروط به این که با دانش و آگاهی واقعی اهدافی را برای زندگی خود برگزید . چنان که لویی استونی می گوید: " تنها گنجی که ارزش جست وجو کردن دارد، هدف است ." انسان بی هدف کاملاً تابع حوادث و پیشامدهاست. اما کسی که هدف روشنی در زندگی دارد، خود تصمیم می گیرد و تلاش می کند و پس از رسیدن به کامیابی ، احساس خوشبختی و آرامش می کند. اما افرادی که اهداف نامشخص را پی می گیرند، به هر مقام ، ثروت و جایی برسند ، باز هم ناراضی اند. هریک ازما باید بدانیم که چه می خواهیم؟ چه هدفی را دنبال می کنیم و در انتظار چه موفقیتی هستیم ؟ اگر اینها را دانستیم ، آن موقع است که برای رسیدن به اهداف باید تلاش کنیم ، مثلاً آگاهی مان را بالا ببریم و از تقلید کورکورانه بپرهیزیم . به شناخت توانایی ها ، ظرفیت ها و استعداد های خود وهمچنین ضعف های خود بپردازیم واعتماد به نفس و توکل به خداوند متعال وسپس حرکت و تلاش را گسترش بدهیم . برای این کار تمرکز فکر، مطالعه و مشاوره ، ساز و راه کارهای مناسبی اند. فکر خوب فکر خوب، معمار و آفریننده است . افکارآدمی سازنده زندگی اوست. همچنین فکر، وجه تمایز بین انسان وحیوان است. سپردن اندیشه ها و آرزوها به مغز و ایجاد فرصت لازم برای بررسی یکایک آنها نیروی شگفت انگیزی در پی خواهد داشت. به قول امرسون هر انسانی حاصل تفکرات روزانه خویش است. اندیشه و تفکرات پشتوانه ای بزرگ در سراسر حیات بشرند وبه قول پاسکال ، انسان بی اندیشه وتفکر به ماده ای بی روح می ماند. پس سعی کنید همچون اسفنج که آب را جذب می کند، شما نیز افکار خوب را جذب کرده ، آن را در خدمت هدف خویش و هر دو را در خدمت موفقیت خود قراردهید. مطالعه مناسب مطالعه ، سرمایه ای زوال ناپذیر است که به وسیله آن خیلی چیزها را می توان خرید یا ساخت . با مطالعه می توان بناهایی ساخت که هزاران سال پا برجا باشد. اما درباره مطالعه خوب ، نیچه می گوید : " ضمن مطالعه سعی کنید مانند صیادی چیره دست به صید افکار خوب بروید و افکار کهنه و پوسیده را یکسره به دور اندازید." به وسیله مطالعه می توان از تجربه ها و اندوخته های دیگران استفاده کرد. با روش الگو برداری و مدل سازی ، در وقت وپول شما نیز صرفه جویی می شود ، مغز شما با مغز دیگران ارتباط پیدا می کند و بدین وسیله راه موفقیت را زودتر و سهل تر پیدا می کنید . سعدی این مطلب را بدین گونه بیان کرده است : مرد خردمند هنرپیشه را عمر، دو بایست دراین روزگار تا به یکی تجربه آموختن با دگری تجربه بردن به کار مشاوره منطقی مشاوره، عامل مؤثر و سرمایه رایگانی در مسیر پیروزی و موفقیت است . دراین باره تئودورپارکر می گوید: کاش دانسته بودم چگونه زندگی کنم یا کسی را یافته بودم که روش زندگی را به من تعلیم دهد. یک مثل چینی نیز می گوید: اگر می خواهی کاری را به درستی انجام دهی ، با سه تن از سالخوردگان مشورت کن . ودر ادبیات شیرین فارسی می خوانیم که : "آن که بیشتر مشورت می کند، کمتر دچار اشتباه می شود،" یا مثل آمریکایی که بیان می دارد : " دو فکر از یک فکر بهتر است." از این قبیل مثل ها در آیات ، احادیث و ادبیات کهن ایران زمین بسیار وجود دارد که ذکر همه ی آنها از حوصله این بحث خارج است. همین اندک که ذکر شد تا حدودی بیانگر اهمیت مشاوره است. البته مشاور هم باید آدم خبره ای باشد ، چنان که حضرت علی – علیه السلام - می فرمایند: " کسی که در امور مهم با خردمندان مشورت کند، شریک عقل آنها می شود." . به قول ویکتورپوشه : " خوشبختی ، شادی و نشاط مسری است ؛ پس همواره سعی کن با افراد گشاده رو، دلشا د و خوشبین معاشرت کنی ." آدمی مثبت بین و مثبت اندیش باش. مشورت با آدم مثبت اندیش و خوشبین تو را به زندگی و تلاش امیدوار می کند . یک مَثـَل ژاپنی ، می گوید : " خوشبین به آینده امیداوار است و بدبین از آن بیمناک." دکتر نورمن پیل ، نیز می گوید: " افکارخوب ومثبت همچون تابش نور خورشید براتاقی تاریک است که همه جا را روشن می کند، به شرط آن که در و پنجره را نبسته و پرده ها را پایین نکشیده باشید." آدم ترسویی نباشد. آدم ترسو خطرها و ضررها را چندین برابر می کند. هاریمن می گوید: " آینده را از دریچه ترس و وحشت نگاه نکنید." آدم ترسو آن قدر از شکست صحبت می کند که ناخود آگاه شما را به شک و تردید می اندازد ، تلاش و حرکت را در وجود شما تضعیف می کند و در نتیجه وصول به موفقیت را به تأخیر می اندازد. آدم لاف زنی نباش . آدم لاف زن چون طبله غازی است پرغوغا ، نه عطر عطاری که بی سر و صدا می بوید و فضا را عطرآگین می کند. آدم لاف زن رؤیایی و متزلزل است ، ثبات رأی ندارد و از سر عیب جویی به همه چیز وهمه کس می نگرد. پس سعی کن با فردی دانا ، خوشبین ، مثبت نگر و شجاع مشورت کنی تا راه رسیدن به موفقیت کوتاه شده ، آن را راحت تر بپیمایی ، چنان که در تاریخ گزیده می خوانیم : " هر که با دانا مشورت کند ، از رسوایی درامان است ." اثرهای موفقیت در زندگی و شغل افرادی در زمینه شغل و زندگی موفق اند که ازویژگی های زیر برخوردار باشند: 1- افرادی که وقت شناس اند وبه زمان اهمیت می دهند واز وقت خودشان ودیگران به خوبی استفاده می کنند. همچنین به ظاهر و آراستگی توجه داشته ، از بد پوشی و کثیفی پرهیزمی کنند و باور دارند که ترفیع و موفقیت و خوشی درشغل و زندگی را باید به دست آورند و دراین راه از تلاش و کوشش دریغ نمی ورزند . در مواجه با مشکلات و مسائل به جای افسوس و آه و ناله ، به یافتن راه حل های مختلف می پردازند وضمن پذیرش اشتباهات خود از دلیل تراشی وحواله ی آن به دیگران خود داری می کنند. 2- افرادی پیروزمندانه زندگی می کنند که به جای این که منتظر کمک دیگران باشند، خود به دیگران کمک می کنند و در پذیرش مسئولیت ها منتظر درخواست وپیشنهاد نمی شوند، بلکه داوطلبانه به سوی آن می روند . احترام می گزارند و مؤدب اند . پس از آن از همسر، فرزندان یا همکاران و... تقاضای احترام وادب دارند. 3- همه انسان ها ذهنشان فعال است وتوانایی ایجاد تعداد نامحدودی ایده را دارند. افراد موفق از ایده پردازی خود داری نمی کنند، مغز خود را پرورش وتمرین می دهند و سعی می کنند ایده های بیشتر ومطلوب تر تولید کنند وعلاوه برآن تلاش می کنند تا ایده های خود را با هم مقایسه کرده، بهترین ایده ها راعمل کنند. اصول موفقیت
1- طرح های کوچک را کنار بگذارید و برای زندگی خود اهدافی بزرگ ، ولی دست یافتنی ، نه آرمانی انتخاب کنید :
هدف عالی و بزرگ ، شما را به تفکر، تلاش و کوشش وا می دارد . پس سعی کنید به اهداف بزرگ بیندیشید و موفقیت را با تمام وجود بخواهید . همواره به خاطر داشته باشید که افراد موفق، مردان و زنانی جسور وبا اراده اند که از مشکلات هراسی به دل راه نمی دهند.
2- از هوش و استعداد وپشتکار کمک بگیرید:
یقین بدانید به قول باکستون ، با استعداد متوسط اما پشتکار قوی به هرچه بخواهید ، می رسید . همچنین شیلرمی گوید: تنها کسی موفق می شود که به انتظا ر ننشیند وهمه چیز را از هوش وحواس خود نخواهد . معنی این سخن این است که کامیابی وموفقیت زمانی به دست می آید که از هوش واستعداد ، نظم ودقت و شکیبایی و پشتکار بهره کافی گرفته شود.
3- شانس را جایگزین لیاقت واعتماد به نفس نکنید واز فرصت ها بهره بگیرید.
شانس به معنای توانایی درک موقعیت وانتخاب بهترین هاست . ضرب المثل معروف : " شانس فقط یک بار درخانه آدم را می زند" بیانگر همین موقعیت شناسی است . شانس و اقبال یعنی استفاده بجا از فرصت های پیش آمده . به قول بزرگمهر حکیم " کارها به کوشش است وکوشش ، قضا را سبب می شود. " همچنین حافظ شیرین سخن گوید:
" قومی به جد و جهد گرفتند زلف یار قوم دگر حواله به تقدیر می کنند"
پس، از آن قومی باشید که خوشبختی هایتان را خودتان رقم بزنید. لینکلن می گوید: " بیشترِ خوشبختی ها و بدبختی های افراد صرفاً به دست خودشان است".
¤ نویسنده: موسی مباشری
شبیخون فرهنگی از منظر رهبرمعظم انقلاب اسلامی
15 سال، زمان کمی نیست برای انجام یک بررسی تاریخی در خصوص هشدار مقام معظم رهبری که در سالهای ابتدایی دهه 70 با واقعبینی ژرفنگر منحصر به فرد خود، خطر تهاجم و شبیخون فرهنگی دشمن را به همه گوشزد کردند.
نگاهی به بیانات معظمله از آن سالها تاکنون، بیانگر این مهم است که ایشان برخلاف برخی مسئولان، نه تنها از این حرکت خزنده دشمن غافل نبوده که طی سالهای رهبری و مدیریت خود بر کشور، بر این مهم تاکید داشتهاند که خطر بیمحتوا کردن نظام و پوسیدگی آن از درون، همچنان انقلاب و به تبع آن جمهوری اسلامی را تهدید میکند.
اما تاکید دوباره ایشان در سخنرانی هفته گذشته خود بر شبیخون فرهنگی دشمن و نقش تمام آحاد ملت و مسئولان در مبارزه با این تهاجم نرم و خزنده، بهانهای شد تا ضمن نگاهی تاریخی به این هشدارها، به این مسأله توجه کنیم که آیا تهاجم فرهنگی قدرت این را دارد که یک انقلاب 30ساله را از درون بیمحتوا کرده و موجبات شکست نرم و بیصدای آن را پدید آورد؟
از شبیخون تا ناتوی فرهنگی
این روند رو به تشدید شبیخون تا ناتوی فرهنگی، روندی است که از "تهاجم فرهنگی" شروع شده و تا به "ناتوی فرهنگی" کشیده شده است و در حال گستردهتر و پیچیدهتر شده است و اگر در تهاجم فرهنگی، یک حرکت آرام را مشاهده میکردیم، در ناتوی فرهنگی یک حرکت برنامهدار و هدفدار و در حجم گسترده را شاهد هستیم.
یکی از دغدغههای اصلی هر نظام "انسجام" آن است و انسجام زمانی حاصل میشود که آرمان نظام از تهدیدات داخلی و خارجی درامان باشد و مخصوصا امنیت فرهنگی برای نسل جوان ـ که در معرض تهدیدات فرهنگی قرار دارند ـ فراهم باشد.
دشمن ضمن ناراحتی از دستاوردهای ایران، برنامههایی برای سرکوب این موفقیتها دارد، نسل جوان به طور اخص و کل ملت ایران اسلامی به طور اعم به واسطه پیروزی انقلاب اسلامی و افتخارآفرینیهایشان در هشت سال دفاع مقدس و ایستادگی در مقال ظلم و استکبار جهانی و تلاش برای خودکفایی در همه زمینهها، در معرض تهدیدات مختلف از طرف زورگویان عالم قرار گرفتهاند و دشمن در جبهههای مختلف نظامی ـ سیاسی و فرهنگی و... علیه آنها اقدام مینماید. دشمن بدلیل عدم موفقیت در جبهههای نظامی ـ سیاسی، تلاش میکند که از طریق فرهنگی به استحاله فرهنگی جامعه اسلامی بپردازد.
در این راستا رهبری معظم انقلاب نیز با درایت به این تهدید اساسی، پی برده و در سالیان متمادی و به مناسبتهای مختلف، این مهم را گوشزده کردهاند. ایشان تهدیدات فرهنگی را در چند مرحله بیان کردهاند. ایشان این روند را با تغییرات مختلف "تهاجم فرهنگی"، "شبیخون فرهنگی" و نهایتا "ناتوی فرهنگی" بیان داشته است و برای مقابله با این روند، لزوم "مهندسی فرهنگی" در برنامههای کشور را نیز مطرح مینمایند.
ایشان سال 1370 در دیدار اعضای شورای انقلاب فرهنگی، بحث تهاجم فرهنگی را گوشزد مینماید: "امروز آرایش تهاجم فرهنگی بسیار خطرناکی علیه انقلاب به وضوح مشاهده میشود زیرا جهان اسلام بیدار و هوشیار شده است. از این رو تهاجم فرهنگی دشمن با گذشته تفاوت بسیار دارد و شکل جدیدی پیدا کرده است و برای مقابله با آن با شناخت و آگاهی کامل عمل کنیم."
از آفتها و آسیبهای انقلاب غافل نشویم
شبیخون فرهنگی را میتوان در راستای بلا و آفتهای هر پدیدهای در عالم توصیف و تحلیل کرد.
همانطور که در احادیث ما بیان شده برای هر چیزی که در جهان وجود دارد، یک آفتی نیز مطرح میشود و آن آفت، پدیده موردنظر ما را تهدید خواهد کرد. حال انقلاب اسلامی ما، که مایه فکری و معنوی دارد نیز از این قاعده مستثنی نیست و یقیناً عواملی چون کجفهمی و بدفهمی اصول انقلاب و یا توطئههای دشمن که مخالف این عقیده و نظام هستند، کلیت و بنیان نظام را مورد تهید قرار میدهند.
شاهدیم که دشمن برای ضربه زدن به پایههای نظام، برنامهریزی خواهد کرد و میبینم این برنامهریزی از سوی دشمن صورت گرفته و با برنامههایی منسجم درصدد ضربه به ریشههای انقلاب و نظام است.
مشکل وقتی حاد و جدی میشود که کسی مبادرت به شناخت این آفتها و حملات نکند یا اگر هم متوجه میشوند که کسانی چه از داخل و چه از خارج، در حال ضربه زدن به انقلاب هستند، خود را به بیاطلاعی زده و ارزش برای آن قائل نشوند.
ما در صدر اسلام هم این آفتها را داشتیم و در بدیهیترین موضوع مثل عید غدیر که تأکید زیادی از پیامبر در همان روز شده بود، میبینیم که بر سر خلافت و ولایت علی(ع) دچار اختلاف شدند و اسلام را از مسیر اصلی منحرف کردند که این هم به دلایلی چون کجفهمیها و غرضورزیهای قبیلهای صورت گرفت.
پس اصلیترین موضوع در حوزه تهاجم و شبیخون فرهنگی، شناخت آسیبها و آفتهاست چرا که تا وقتی ما به این دو نکته (آسیب و آفت) پی نبریم و درصدد شناخت آن برنیاییم نمیتوانیم مقابله جدی و مثمرثمری با آن بکنیم.
وظیفه اصلی مبارزه با این تهاجم و شبیخون عمدتاً بر دوش علما و دانشمندان و فرهنگیان جامعه است. اینان وظیفه دارند اولاً شبیخون را رصد کنند، زوایای مختلف و پنهان آن را بشناسند، آغاز و انجام شبیخون از سوی دشمن را به مردم اعلام کنند و همچنین برای مقابله با این حملات، فراخوان بدهند.
این درست نیست که بگوییم از زمان اعلام رهبری مبنی بر برنامهریزی دشمن جهت تهاجم فرهنگی، کاری صورت نگرفته است. همین اعلام خطر از سوی رهبری باعث شد تا هوشیاری خاصی نسبت به حملات فرهنگی دشمن در سطح جامعه به وجود آید.
متأسفانه حملات رسانهای و فرهنگی دشمن چه از طریق شبکههای ماهوارهای و چه از طریق اینترنت و حتی فیلمها و... آنقدر زیاد بوده که تحرکات فرهنگی ما در برابر این حملات خیلی ناچیز محسوب میشود. اکرمی تأکید کرد: اهمیت ای تهاجمها تا جایی است که رهبری با معرفی این تهاجمها به عنوان عاملی برای بیمحتوا کردن نظام و پوسیده شدن آن از درون، از همان سالها (72 ـ 71) تاکنون به صورتهای مختلفی نگرانی و هشدار خود در خصوص تهاجم فرهنگی را ابراز کردهاند.
تاکنون خطر تهاجم فرهنگی در کشور درک نشده است. وقتی رهبری با حساسیت ویژهای، بحث شبیخون فرهنگی غرب را مطرح کردند، انتظار این بود که مسئولان و مجریان مملکت با درک این نگرانی به مقابله جدی با آن بپردازند.
زوایای پنهان بیمحتوا کردن نظام توسط شبیخون فرهنگی
رهبری در دیدار نویسندگان و صاحبنظران و کارکنان رسانههای گروهی عنوان کردند که "اکنون دشمن در سطح وسیعی، ابزارهای متعدد خود را در تهاجم به بنیانهای فرهنگی و اعتقادی ملت ایران به کار گرفته است و تحقیر جریان ادب، هنر و فرهنگ انقلابی در کشور و در نتیجهی آن انزوای عناصر فرهنگی، ادیب و هنرمند و نیز منحرف کردن جوانان مومن از پایبندی متعصبانه به ایمان و اعتقادات، خود یکی از اهداف مهم تهاجم فرهنگی است."
تذکر ایشان به تهدیدات فرهنگی تا حدی جدی میشود که بحث "ناتوی فرهنگی" دشمن را مطرح میکنند. ناتوی فرهنگی یک حرکت برنامهریزیشده و ریشهای است که ماهیت آن مبارزه با اصل نظام و اعتقاد نسل جوان ماست. ایشان در دیار اساتید و دانشجویان دانشگاههای استان سمنان اظهار میدارند که دشمن برای مقابله با مسلمانان "ناتوی فرهنگی" تشکیل داده است.
نوک پیکان تهاجم و شبیخون فرهنگی دشمن برای بیمحتوا کردن نظام را جوانان هستند حرکتهای فرهنگی دشمن برای مقابله با ایران اسلامی برنامههای مشخصی دارد اما شناخت در تهاجم فرهنگی کار مشکلی است. آنها با حساسیت به دنبال نقاط آسیبپذیر فرهنگی ما هستند و در آن زمینه برنامهریزی میکنند. به نظر میرسد آنها به دنبال نسل جوان و نوجوان ما هستند که بتوانند از آسیبپذیری آنها سوءاستفاده کنند.
¤ نویسنده: موسی مباشری
روابط عمومی موفق
به بهانه 27 اردیبهشت روز ملی روابط عمومی وارتباطات
تدوین:موسی مباشری
مقدمه :
روابط عمومی ،نقشی بسیار مؤثر دربهبود وضعیت سازمان ها وایجاد تعامل بین مجموعه ای وبرون سازمانی دارد. مسئول روابط عمومی درهردستگاه وسازمان دولتی وخصوصی ،بایستی واجد یک سری خصوصیات و روش های کارآمد دراداره امور وانجام وظائف شغلی باشد تابتواند ،مایه ی پیشرفت کاری درادارات وسازمان ها گردد.روابط عمومی، از زمان های قدیم تا قرن21،تغییرات شگرفی را به خود دیده است .روابط عمومی قرن 21، بسیار پیچیده تر از روابط عمومی های قبل از آن است و تحولات فراگیر دنیای معاصر مسئولیت های بیشتری را متوجه کارگزاران روابط عمومی می کند .اگر بخواهیم روابط عمومی درحد مطلوبی ومتناسب با شرائط قرن21نقش آفرینی کند ،بایستی به گونه ای برنامه ریزی شود که در درجه ی نخست درهرسازمانی، نسبت به تثبیت وتقویت جایگاه روابط عمومی اقدام گردد.درمراتب بعدی ،تدوین ساختار واساسنامه روابط عمومی ، درنظر گرفتن نیروهای کافی برای انجام وظائف مربوطه ومجهز شدن به ابزارهای نوین ارتباطی مورد توجه قرار گیردتا روابط عمومی بتواند از عهده ی مسائل گسترده دنیای معاصر برآید و راهنمای خوبی برای مجموعه کاری ومخاطبان گردد .
تعریف
روابط عمومی یعنی مدیریت ارتباط بین مخاطب و سازمان، یعنی ایجاد ارتباط دو سویه بین سازمان و مخاطب و این ارتباط با بازگشت و بازخورد از مخاطب به منبع یا سازمان همراه می باشد.
روابط عمومی بخشی از یک سازمان است، در واقع همانند جزئی از یک موجود زنده است روابط عمومی به عنوان یک پاره سیستم در سازمان باید نسبت به فشارها حساسیت نشان دهد، فشارها را وارد سیستم کند آنها را جهت دهد و در کاهش فشارها بطور اصولی و منطقی تلاش کند، در این صورت روابط عمومی دارای خصلت سازگاری و انطباق می شود.
اولین روابط عمومی در ایران در شرکت نفت توسط دکتر نطقی پایه گذاری شد و اولین آگهی تجارتی در دوره ناصرالدین شاه به صورت کاغذ دیواری که روی آن روبان تصویر شده بود تهیه شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی روابط عمومی در ایران وارد دوره جدیدی از کار خود شد. همزمان با حاکم شدن ارزشهای دینی، مذهبی و اخلاقی روابط عمومی به سوی روابط عمومی متعهد پیش رفت تا گرمایش انقلاب را حفظ و از ارزشهای اسلام پاسداری کند .
روابط عمومی دانش نیست روابط عمومی یک حرفه و شغلی است که تعدادی از علوم را به کمک می گیرد و اصلی ترین علمی که در رشته و کار روابط به کار می آید ارتباطات است در این مقاله سعی شده است به طور مختصر نگاهی مجدد و تا حدی مقایسه ای به تعریف روابط عمومی و مخاطبان آن بیندازیم
در اینجا به چند تعریف که کارگزاران روابط عمومی ارائه می دهند نگاهی می اندازیم .
-1)د رگردهمایی جهانی انجمن های روابط عمومی ، در سال 1978 میلادی در مکزیک بر این تعریف توافق نظر شد.
روابط عمومی هنر و علم اجتماعی تحلیل روشها ، پیش بینی پیامدهای آنها ، مشورت دادن به رهبران سازمان و انجام طراحی برنامه علمی است که در خدمت علایق سازمان و مخاطبانش باشد
2) انجمن روابط عمومی(IPR) در سال 1987 این تعریف را مطرح کرد«کار روابط عمومی طراحی و تلاش برای برقرای و حفظ حسن نیت و شناخت مابین سازمان و مخاطبانش است »
3) در سالهای اخیر ، جامعه روابط عمومی آمریکا یک گزارش از اصطلاحات علمی ، شامل چند اصطلاح برای ارتباطات رسمی و رفتار همگانی منتشر و در آن آمد که پیشنهاد و رضایت بخشی برای اصطلاح روابط عمومی وجود ندارد . تعریف هایی که از این گزارش برداشت می شود به شرح زیر است :
- روابط عمومی به یک سازمان و مخاطبانش برای سازگاری دو طرفه به یکدیگر کمک می کند .
- روابط عمومی تلاش های سازمانی برای غلبه بر همکاری گروههای مردمی است .
- روابط عمومی بطور موثر به سازمان ها کمک می کند تا با مخاطبان اصلی خود ، تعامل و ارتباط داشته باشند .
با این وصف نمی توان به آسانی یک تعریف مناسب پیدا کرد . رکس هارلو (Rex Hrrlow) در یک تحقیق در سال 1976 میلادی 427 تعریف را بررسی کرد . و در نهایت نتیجه گرفت که «روابط عمومی ، کارکرد مدیریتی مشخص است که به برقراری و حفظ سطوح دوطرفه ازتباط ، پذیرش و همکاری مابین سازمان و مخاطبانش کمک می کند که شامل مدیریت ادامه دهی پاسخگویی به افکار عمومی ، شناسایی و تقویت وظایف مدیریتی برای خدمت به علایق عمومی ، کمک به مدیریت برای اداره همزمان و استفاده موثر از تغییر خدمت کردن به عنوان یک سیستم اولیه خبر و کمک به پیش بینی تمایلات و استفاده از تحقیق و تکنیک های ارتباطات اخلاقی بعنوان ابزار اصلی است .
4) گروه یورک شایر و هامبر ساید انجمن روابط عمومی ، در کمیسیون بین المللی روابط عمومی را اینگونه تعریف نمود :روابط عمومی محدود شهرت و اعتبار است . نتیجه آنچه شما انجام می دهید ، آنچه شما می گوئید و آنچه دیگران در مورد شما بگویند.
ویژگی های روابط عمومی موفق
مدیر روابط عمومی باید به گونه ای انتخاب شود که دارای ویژگی ها یی باشد تا براساس آن ها بتواند موفقیت لازم رادرپیشبرد اهداف سازمانی محقق نماید واعتماد مخاطبان اداره وسازمان را نیز به خود جلب نماید . دراینجا برخی از ویژگی های لازم برای انتصاب مسئول روابط عمومی ذکر می شود :
1-مهارت فنی
2- دانش ومهارت تخصصی
3-سوابق تجربی موفق
4- توانمندی های فردی نظیر پژوهش افکار عمومی ،سخن وری ،قدرت بیان ،قلم توانا ،توانمند درتجزیه وتحلیل مسائل ،دارای سعه صدر که درپرتو آن ها بتواند تعامل مطلوب ومؤثری را درروابط سازمانی برقرار کند
5- اخلاق ومنش متناسب با حرفه روابط عمومی
6- احساس تعهد نسبت به سازمان وجامعه
¤ نویسنده: موسی مباشری
روابط عمومی موفق
به بهانه 27 اردیبهشت روز ملی روابط عمومی وارتباطات
تدوین:موسی مباشری
مقدمه :
روابط عمومی ،نقشی بسیار مؤثر دربهبود وضعیت سازمان ها وایجاد تعامل بین مجموعه ای وبرون سازمانی دارد. مسئول روابط عمومی درهردستگاه وسازمان دولتی وخصوصی ،بایستی واجد یک سری خصوصیات و روش های کارآمد دراداره امور وانجام وظائف شغلی باشد تابتواند ،مایه ی پیشرفت کاری درادارات وسازمان ها گردد.روابط عمومی، از زمان های قدیم تا قرن21،تغییرات شگرفی را به خود دیده است .روابط عمومی قرن 21، بسیار پیچیده تر از روابط عمومی های قبل از آن است و تحولات فراگیر دنیای معاصر مسئولیت های بیشتری را متوجه کارگزاران روابط عمومی می کند .اگر بخواهیم روابط عمومی درحد مطلوبی ومتناسب با شرائط قرن21نقش آفرینی کند ،بایستی به گونه ای برنامه ریزی شود که در درجه ی نخست درهرسازمانی، نسبت به تثبیت وتقویت جایگاه روابط عمومی اقدام گردد.درمراتب بعدی ،تدوین ساختار واساسنامه روابط عمومی ، درنظر گرفتن نیروهای کافی برای انجام وظائف مربوطه ومجهز شدن به ابزارهای نوین ارتباطی مورد توجه قرار گیردتا روابط عمومی بتواند از عهده ی مسائل گسترده دنیای معاصر برآید و راهنمای خوبی برای مجموعه کاری ومخاطبان گردد .
تعریف
روابط عمومی یعنی مدیریت ارتباط بین مخاطب و سازمان، یعنی ایجاد ارتباط دو سویه بین سازمان و مخاطب و این ارتباط با بازگشت و بازخورد از مخاطب به منبع یا سازمان همراه می باشد.
روابط عمومی بخشی از یک سازمان است، در واقع همانند جزئی از یک موجود زنده است روابط عمومی به عنوان یک پاره سیستم در سازمان باید نسبت به فشارها حساسیت نشان دهد، فشارها را وارد سیستم کند آنها را جهت دهد و در کاهش فشارها بطور اصولی و منطقی تلاش کند، در این صورت روابط عمومی دارای خصلت سازگاری و انطباق می شود.
اولین روابط عمومی در ایران در شرکت نفت توسط دکتر نطقی پایه گذاری شد و اولین آگهی تجارتی در دوره ناصرالدین شاه به صورت کاغذ دیواری که روی آن روبان تصویر شده بود تهیه شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی روابط عمومی در ایران وارد دوره جدیدی از کار خود شد. همزمان با حاکم شدن ارزشهای دینی، مذهبی و اخلاقی روابط عمومی به سوی روابط عمومی متعهد پیش رفت تا گرمایش انقلاب را حفظ و از ارزشهای اسلام پاسداری کند .
روابط عمومی دانش نیست روابط عمومی یک حرفه و شغلی است که تعدادی از علوم را به کمک می گیرد و اصلی ترین علمی که در رشته و کار روابط به کار می آید ارتباطات است در این مقاله سعی شده است به طور مختصر نگاهی مجدد و تا حدی مقایسه ای به تعریف روابط عمومی و مخاطبان آن بیندازیم .
در اینجا به چند تعریف که کارگزاران روابط عمومی ارائه می دهند نگاهی می اندازیم .
1) د رگردهمایی جهانی انجمن های روابط عمومی ، در سال 1978 میلادی در مکزیک بر این تعریف توافق نظر شد.
روابط عمومی هنر و علم اجتماعی تحلیل روشها ، پیش بینی پیامدهای آنها ، مشورت دادن به رهبران سازمان و انجام طراحی برنامه علمی است که در خدمت علایق سازمان و مخاطبانش باشد
2) انجمن روابط عمومی(IPR) در سال 1987 این تعریف را مطرح کرد«کار روابط عمومی طراحی و تلاش برای برقرای و حفظ حسن نیت و شناخت مابین سازمان و مخاطبانش است »
3) در سالهای اخیر ، جامعه روابط عمومی آمریکا یک گزارش از اصطلاحات علمی ، شامل چند اصطلاح برای ارتباطات رسمی و رفتار همگانی منتشر و در آن آمد که پیشنهاد و رضایت بخشی برای اصطلاح روابط عمومی وجود ندارد . تعریف هایی که از این گزارش برداشت می شود به شرح زیر است :
- روابط عمومی به یک سازمان و مخاطبانش برای سازگاری دو طرفه به یکدیگر کمک می کند .
- روابط عمومی تلاش های سازمانی برای غلبه بر همکاری گروههای مردمی است .
- روابط عمومی بطور موثر به سازمان ها کمک می کند تا با مخاطبان اصلی خود ، تعامل و ارتباط داشته باشند .
با این وصف نمی توان به آسانی یک تعریف مناسب پیدا کرد . رکس هارلو (Rex Hrrlow) در یک تحقیق در سال 1976 میلادی 427 تعریف را بررسی کرد . و در نهایت نتیجه گرفت که «روابط عمومی ، کارکرد مدیریتی مشخص است که به برقراری و حفظ سطوح دوطرفه ازتباط ، پذیرش و همکاری مابین سازمان و مخاطبانش کمک می کند که شامل مدیریت ادامه دهی پاسخگویی به افکار عمومی ، شناسایی و تقویت وظایف مدیریتی برای خدمت به علایق عمومی ، کمک به مدیریت برای اداره همزمان و استفاده موثر از تغییر خدمت کردن به عنوان یک سیستم اولیه خبر و کمک به پیش بینی تمایلات و استفاده از تحقیق و تکنیک های ارتباطات اخلاقی بعنوان ابزار اصلی است .
4) گروه یورک شایر و هامبر ساید انجمن روابط عمومی ، در کمیسیون بین المللی روابط عمومی را اینگونه تعریف نمود :روابط عمومی محدود شهرت و اعتبار است . نتیجه آنچه شما انجام می دهید ، آنچه شما می گوئید و آنچه دیگران در مورد شما بگویند.
ویژگی های روابط عمومی موفق
مدیر روابط عمومی باید به گونه ای انتخاب شود که دارای ویژگی ها یی باشد تا براساس آن ها بتواند موفقیت لازم رادرپیشبرد اهداف سازمانی محقق نماید واعتماد مخاطبان اداره وسازمان را نیز به خود جلب نماید . دراینجا برخی از ویژگی های لازم برای انتصاب مسئول روابط عمومی ذکر می شود :
1-مهارت فنی
2- دانش ومهارت تخصصی
3-سوابق تجربی موفق
4- توانمندی های فردی نظیر پژوهش افکار عمومی ،سخن وری ،قدرت بیان ،قلم توانا ،توانمند درتجزیه وتحلیل مسائل ،دارای سعه صدر که درپرتو آن ها بتواند تعامل مطلوب ومؤثری را درروابط سازمانی برقرار کند
5- اخلاق ومنش متناسب با حرفه روابط عمومی
6- احساس تعهد نسبت به سازمان وجامعه
¤ نویسنده: موسی مباشری
وظایف روابط عمومی موفق
گرچه مجموعه وظایف یک روابط عمومی ،به روش های کلیشه ای دنیای ارتباطات وتبلیغات ختم نمی شود ،وهرگز نمی توان آن ها را محدود ومحصور دریک سری رفتار وبرنامه ها کرد ،اما روابط عمومی برای وصول به موفقیت سارمانی ،نباید بدون برنامه حرکت کند ،بلکه باید خیلی هدفمند ،منظم وقاعده مند باشدتا بتواند در راستای انجام وظایف، موفقیت حاصل نماید .دراینجا به بعضی از وظایف یک روابط عمومی با رویکرد نوین ومتمایل به «قرن ?? »به صورت مختصر پرداخته می شود :
- ارائه مشاوره های مؤثر به مدیران ارشد سازمان
- حفاظت از حریم سازمان در مقابل جوسازی ها، خلاف گویی ها، دروغ پردازی ها، تهدیدها و ... این در
حالی محقق می شود که مدیر روابط عمومی خود مبرا از این مسائل باشد.
- همکاری فعال و مستمر با مطبوعات و رسانه ها.
- برگزاری جلسات داخلی بین کارکنان و مدیران به صورت ماهیانه یا فصلی.
- ارتباط تنگاتنگ با اینترنت ،خبرگزاری ها ،وب سایت ها و وبلاگ ها
- توجه به اطلاع رسانی آنلاین وداشتن حداقل یک سایت ویا وبلاگ تخصصی برای سازمان واداره
- ایجاد حسن رابطه بین کارکنان، مشاوران و مدیران سازمان.
- انعکاس انتقادات و اخبار به صورت شفاف و عدم ممیزی نمودن آن به مسئولان و دریافت بازخورد آن
جهت ارائه به کارکنان.
- روابط عمومی موفق، نه ،«توجیه گر»است ،نه «تبیین گر» ،بلکه «تحلیل گر» است .
- صداقت درکار روابط عمومی ،نقش بسیار مهم و سازنده ای دارد وسبب جلب اعتماد می شود.پس
نباید «صداقت کاری» را حتی برای یک لحظه از نظر دورنگه داشت.
- روابط عمومی ، مهندسی ارتباط رضایت مندانه و پایدار است .پس مسئول روابط عمومی باید
دربرقراری «ارتباط رضایت مندانه »بین دستگاه متبوع ومخاطبان بکوشد.
-روابط عمومی آیینه تمام نمای یک مؤسسه می باشد .بنابراین نباید «بزرگ نمایی» ویا «کوچک
نمایی» پیشه کرد ،بلکه بایستی ،مسائل وتنگناها را «همان گونه که هست» منعکس نمود.
-چاپ بروشور پیام های آموزشی، پژوهشی و دیگر فرآورده های سازمانی.
-خروج روابط عمومی از موضع «انفعالی» به موضع «فعال»
- برای شرکت در مراسم و مناسبت های مختلف دعوت از خبرنگاران فراموش نشود.
- موضع گیری شخصی و سیاسی در تنظیم خبر دخالت داده نشود .
- اجرای سیستم مکانیزه خبر رسانی ( روابط عمومی الکترونیک ) جدی گرفته شود .
- باید به تمامی رسانه ها و خبرنگاران آنها احترام گذاشت ، تبعیض بین خبرنگاران باعث دلسردی
خبرنگاران نسبت به روابط عمومی و عدم انعکاس مناسب اخبار خواهد شد .
- این هنر روابط عمومی است که به اندازه قابلیت و توان رسانه ها از آنها به نفع سازمان بهره ببرد.
-مسئول روابط عمومی باید با نصب العین قراردادن عبارت مشهور « خیر الکلام ما قل و دل» و تنظیم
اخبار در حجم کم ، و بیان اصلی ترین و مهمترین عناصر خبری «کوتاه نویسی» را تجربه نماید.
-خوش برخورد بودن ،لازمه ی کار روابط عمومی است .
-سرعت عمل وایفای نقش مؤثر وارزنده درمواقع حساس وبحرانی ،عامل بسیار مهمی درموفقیت
وکارآمدی یک روابط عمومی است .
-مدیریت تابلوی اعلانات وبه روز کردن مطالب آن
-برقراری تعامل مطلوب وسازنده بین اداره یاسازمان مربوطه با سازمان ها ،ادارات،نهادها واشخاص
حقیقی وحقوقی
-تهیه گزارش فعالیت واحدها وجمع بندی آن به صورت گزارش ماهانه ،فصلی وسالانه
- پاسخگو کردن دستگاه اداری وخصوصی دربرابر مخاطبان وقائل شدن احترام برای ارباب رجوع و
افکارعمومی
نقش روابط عمومی موفق در سازمانها
ضرورت وجود روابط عمومی، پاسخگویی به افکار عمومی، شناساندن سازمان به مردم و نیازهای رسانه ای و توسعه رسانه های گروهی و ... است.
همراه کردن کارکنان، جلب مشارکت و اعتماد آنان برای پیشرفت های مادی و معنوی سازمان از جمله وظایف و کارکردهای اساسی روابط عمومی است.
تقویت روابط عمومی ها جهت تقویت روابط عاطفی مدیران و کارکنان، جایگاه روابط عمومی در اطلاع رسانی دولت و فرهنگ سازی در سازمانها از دیگر کارکردهای این نهاد است.
توجه ویژه به روابط عمومی، به عنوان نهادی که می تواند به صورت نظام مند، برنامه ریزی شده و سنجیده در جهت ایجاد، حفظ و گسترش تعامل و تفاهم مدیران با کارکنان اقدام کند، بسیار حائز اهمیت است.
روابط عمومی مدون و برنامه ریزی شده یکی از ابزارهای قوی مدیریت افکار است، روابط عمومی به عنوان اصلی ترین حلقه ارتباط بین مدیران و کارکنان، مسئولیت خطیری در فرآیند دسترسی مدیران و افکار جمعی کارکنان دارند.
بدون شک روابط عمومی به عنوان یک «فن» و «هنر» نقش بسزایی در برقراری و تسهیل ارتباط دوسویه بین مدیران سازمان و کارکنان دارد، به طوری که امروزه کمتر سازمانی را می توان یافت که خود را بی نیاز از روابط عمومی بداند و در عین حال موفقیت های چشمگیری را در زمینه های مورد نظر و تحقق اهداف از پیش تعیین شده به دست آورده باشد.
روابط عمومی تنظیم کننده مدیریت ارتباط بین سازمان و کارکنان خواهد بود و به نوعی وظیفه خطیر اطلاع رسانی و سخنگویی و اعلام مواضع آن سازمان را در سطح جامعه و افکار عمومی برعهده خواهد داشت.
اگر مدیران سازمانی می خواهند هنر مردم داری را تحقق بخشند، لازمه آن به کارگیری مدیران روابط عمومی کاردان، متخصص، بااخلاق و هنرمند در برقراری ارتباط با مخاطبان است. به هر حال می توان گفت دوران حبس اطلاعات به سر آمده است و مردم خواهان انتشار اطلاعات شفاف و روشن هستند.
اگر در رأس این حوزه مدیری لایق، متین و کارآمد وجود داشته باشد، می تواند با به کار گماری کارگزارانی با مهارت، در موضوعات ذیل منشأ اثر در جهت تحقق اهداف سازمانی باشند.
1-توجه جدی به افکار همه کارکنان در ایجاد حرکت، اصلاح و جریان سازی سالم بدون در نظر گرفتن امیال و رویکردهای سیاسی مخرب که متأسفانه یکی از معضلات روابط عمومی هاست.
2-ارائه مشاوره های مؤثر به مدیران ارشد سازمان که این در صورتی محقق خواهد شد که مدیر روابط عمومی بهره ای از علوم مشاوره ای، روانشناسی، علوم تربیتی، جامعه شناسی، مردم شناسی و ... داشته باشد؛ که این موضوع خلأ بزرگی در بسیاری از مدیران روابط عمومی های فعلی است.
3- دفاع از جایگاه روابط عمومی در مقابل دخالت های غیرمسئولانه واحدها و افراد.
4- حفاظت از حریم سازمان در مقابل جوسازی ها، خلاف گویی ها، دروغ پردازی ها، تهدیدها و ... این در حالی محقق می شود که مدیر روابط عمومی خود مبرا از این مسائل باشد.
5- خروج روابط عمومی از موضع انفعالی به موضع فعال (در حال حاضر بسیاری از مدیران روابط عمومی کاملاً از موضع انفعالی در مقابل مدیران برخوردار می باشند.)
6- تغییر فرهنگ سازمانی غلط، به این نکته باید توجه کرد، کارگزار روابط عمومی موقعی در جهت تغییر فرهنگ سازمانی می تواند حرکت کند که با مقوله فرهنگ آشنایی داشته و دیگر این که با علم رفتار سازمانی مأنوس باشد.
7- ایجاد حسن رابطه بین کارکنان، مشاوران و مدیران سازمان.
8- کمک در جذب استعدادهای درخشان کارکنان یا به عبارتی ایجاد بستری مناسب در جهت بالندگی اندیشه کارکنان.
9- تقویت ارزش ها و ویژگی های مطلوب انسانی.
10- معرفی الگوهای آموزشی مناسب درون سازمانی و برون سازمانی.
11- سازماندهی خبری سازمان (تلاش برای اطلاع یابی و اطلاع رسانی به موقع با روش ها و ابزارهای ارتباطی)
12- تدوین نظام ارتباطی منسجم و تبلیغی شفاف و روشن.
13- تغییر نگرش مسئولان نسبت به نقش روابط عمومی و جایگاه و اهمیت آن.
14- جهت گیری و جهت دهی سازمان به سوی کارمند محوری.
15-همکاری فعال و مستمر با مطبوعات و رسانه ها.
16-تأکید هماهنگ بر بهبود روابط درون سازمانی و برون سازمانی.
17- تنظیم برنامه مدون و سالیانه برای عمل به شعائر و برگزاری مراسم مذهبی و غیره...
18-انعکاس انتقادات و اخبار به صورت شفاف و عدم ممیزی نمودن آن به مسئولان و دریافت بازخورد آن جهت ارائه به کارکنان.
19- برگزاری جلسات داخلی بین کارکنان و مدیران به صورت ماهیانه یا فصلی.
20- تهیه مقاله های علمی در حوزه فعالیت های سازمان و نشر آن در رسانه های گروهی.
21-معرفی مطلوب مقالات و تحقیقات کارکنان در سطح سازمان.
22-انعکاس تجربه های موفق کارکنان سازمان.
23- چاپ بروشور پیام های آموزشی، پژوهشی و دیگر فراورده های سازمانی.
24- تهیه فیلم برای معرفی سازمان.
25- همدردی با خانواده های سازمان بدون تبعیض قائل شدن.
26 تهیه و تنظیم منشور اخلاقی روابط عمومی سازمان.
منابع :
1-مقالات علمی خارجی وداخلی
2-سمینار روابطعمومی ها
¤ نویسنده: موسی مباشری
بسمه تعالی
موضوع مقاله: بزرگترین ومهمترین مشکلات جهان اسلام از دیدگاه رسول اکرم در خطبه غدیر
نویسنده : موسی مباشری
مقدمه
با بررسی خطبه و حدیث غدیر و وقایع قبل و بعد از آن بخوبی این نکته روشن می شود که پیامبر اکرم (ص) مهمترین مشکل جامعه اسلامی صدر اسلام را مسئله ولایت وامامت مسلمین می دانسته ونگران این موضوع بعد از خود بوده است لذا از آنجایی که یکی از دغدغه های پیامبر اسلام (ص) بحث امامت حضرت علی (ع) وتداوم آن بوده است به خوبی به این مسئله توجه داشته وتصریح می فرماید که امامت ادامه دارد « ... سپس بعد از من علی ولی شما و امام شما به فرمان خداست . سپس امامت در نسل من از فرزندان علی تا روزی که خدا و رسولش را ملاقات کنید , می باشد. » مخالفان نیز این را به خوبی فهمیده بودند. لذا از همان آغاز تلاش کردند(و در حدی موفق شدند) که داستان غدیر را تاویل نمایند , چرا که اگر فقط امامت امیر مومنان بود , ممکن بود به نوعی آن را پذیرا شوند , ولی آنچه ترس داشتندو دارند , ادامه کار , و تداوم امامت و ولایت در طول تاریخ است که سخت مخالفان را خلع سلاح می کرده است . بنابراین به شدت در مقابل آن قرار گرفتند و ازاول زیر بار نرفتندتا جلوی استمرار آن را نیز بگیرنددر این مقاله این موضوع مورد بررسی قرار گرفته است.
غدیرخم
غدیر در لغت به معنای آبریز و مسیل، و غدیر خم در جغرافیا، نام محلی است که به خاطر وجود برکهای در این محل، که در آن آب باران جمع میشده است، به این نام (غدیر خم) شهرت یافته است. غدیر در 3 - 4 کیلومتری جحفه واقع شده و جحفه در 64 کیلومتری مکه قرار دارد که یکی از میقاتهای پنجگانه میباشد. در جحفه راه اهالی مصر، مدینه، عراق و شام از یکدیگر جدا میشود. غدیر خم به علت وجود مقداری آب و چندین درخت کهنسال، محل توقف و استراحت کاروانیان واقع میشد اما دارای گرمایی طاقت فرسا و شدید بود.
واقعه غدیر
پیامبر اکرم بنا بر امر الهی، در سال دهم هجرت تصمیم به زیارت خانه خدا و بجاآوردن حج نمودند؛ لذا مردم را از این امر مطلع کردندو حتی برای آگاه نمودن اهالی مناطق مختلف، قاصدانی را به آن شهرها گسیل داشتند. فرستادگان حضرت نیز همانگونه که وجود مقدس رسول اکرم خود اعلام نموده بودند، این پیام را به مردم رساندند که این آخرین حج رسول خداست و این سفر دارای اهمیت فراوانی است. هر کس که توانایی و استطاعت آن را دارد، بر او لازم است که پیامبر اکرم را در این سفر همراهی نماید. گرچه رسول اکرم با همراهی عدهای از اصحاب خویش پیش از این، اعمال عمره مفرده را انجام داده بودند، اما این نخستین بار و تنها مرتبهای در طول حیات طیبه پیامبر اسلام بود که بنا بر امر الهی، حضرت تصمیم به بجایآوردن و تعلیم مناسک حج گرفتند. پس از این اعلام، جمعیت کثیری در مدینه جهت همراهی با رسول خدا و بجای آوردن اعمال حج، مجتمع گشتند. مورخان و صاحبنظران از این سفر رسول خدا با عنوان حجةالوداع، حجةالاسلام، حجةالبلاغ، حجة الکمال و حجة التمام یاد مینمایند.
رسول اکرم (ص)با پای پیاده و در حالیکه غسل نموده بودند، در روز شنبه 24 یا 25 ذیقعده به همراه همراهان خود و اهلبیت گرامیشان و عامه مهاجرین و انصار و جمعیت کثیری که گرداگرد حضرت اجتماع کرده بودند، به قصد بجای آوردن مناسک حج از مدینه خارج گشتند. تعداد جمعیتی که به همراه حضرت از مدینه خارج شده بودند را بین 70000 تا 120000 (و حتی برخی بیشتر از 120000) نقل نمودهاند؛ اما افراد بسیاری به غیر از این عده، نظیر اشخاصی که در مکه مقیم بودند و یا اشخاصی که از شهرهای دیگر خود به مکه آمده و در آنجا به حضرت ملحق شدند، به همراه پیامبر و با اقتدای به ایشان مناسک حج را در این سفر بجای آورده و رسول خدا را همراهی نمودند. امام علی (ع)، پیش از تصمیم پیامبر برای بجای آوردن مناسک حج، از طرف ایشان برای تبلیغ اسلام و نشر معارف الهی به جانب یمن فرستاده شده بودند؛ اما هنگامی که از تصمیم پیامبر (ص)برای سفر حج و لزوم همراهی سایر مسلمین با آن حضرت در این سفر، آگاه گشتند، به همراه عدهای از یمن به سمت مکه حرکت نمودند و در آنجا پیش از آغاز مناسک، به رسول اکرم (ص)ملحق شدند.
رسول خدا (ص)و همراهیان آن حضرت، در میقات مسجد شجره مُحرم گشتند و بدین ترتیب اعمال حج را آغاز نمودند. گرچه اصول و کلیات مناسک حج قبلا و به هنگام نزول آیات مربوطه، توسط رسول اکرم توضیح داده شده بود، اما در این سفر، پیامبر این اعمال را به طور عملی برای مردم آموزش داده و جزئیات را برای آنان تبین نمودند و در مواقف گوناگون، با ایراد خطابه، مردم را نسبت به سایر تکالیف الهی و وظایف شرعیشان آگاهی بخشیدند.
سرانجام اعمال حج، پایان یافت و پیامبر اکرم به همراه جمعیت کثیری که ایشان را همراهی مینمودند، شهر مکه را ترک نمودند و رهسپار مدینه شدند که در بین راه به محل غدیر خم رسیدند.
هنگامی که رسول اکرم(ص) در روز 5شنبه 18 ذیالحجه به وادی غدیر خم رسیدند و پیش از جدایی اهالی شام، مصر و عراق از میان جمعیت، جبرئیل امین از جانب خداوند بر ایشان نازل گردید و آیه: « یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس »را نازل نمود و از جانب حق تعالی، رسول اکرم (ص)را امر نمود تا حکم آنچه را که در قبل بر پیامبر درباره امام علی (ع)نازل گشته بود، به مردم ابلاغ نمایند. در این هنگام، پیشتازان کاروان و افرادی که جلوتر حرکت مینمودند، حوالی جحفه رسیده بودند. رسول اکرم پس از نزول آیه، دستور توقف کاروانیان را صادر نمودند و امر فرمودند تا آنانی که پیشاپیش حرکت مینمودند، به محل غدیر بازگردند و افرادی که در پس قافله، عقب مانده بودند، سریعتر به کاروان در این وادی، ملحق شوند. همچنین به چند تن از صحابه دستور دادند تا فضای زیر چند درخت کهنسال را که در آن محل قرار داشتند، آماده نمایند؛ خارها را از زمین برکنند و سنگهای ناهموار موجود در زیر آن درختان را جمعآوری نمایند. در این هنگام، زمان به جای آوردن نماز ظهر فرارسید و رسول اکرم (ص)فریضه ظهر را در گرمای شدید، به همراه جمعیت کثیر حاضر، ادا نمودند. شدت گرما در وادی غدیر به حدی بود که اشخاص، گوشهای از ردا و لباس خویش را برای در امان بودن از شدت تابش آفتاب، بر سر میافکندند و مقداری از آنرا برای کاستن از شدت گرمای شنها و سنگها، در زیر پای خویش میگستردند. برای رسول خدا نیز پارچهای بر روی شاخسار آن درختان کهن افکندند تا مانعی در برابر حرارت موجود و تابش خورشید، ایجاد نمایند. هنگامی که حضرت از نماز فارغ گشت، از جهاز شتران، در همان محلی که به فرمان رسول خدا (ص)توسط صحابه آماده شده بود، منبری ساختند و وجود مقدس پیامبر اکرم (ص)بر فراز آن در آمدند و شروع به ایراد خطبه، با صدایی بلند و رسا نمودند؛ در حالیکه جمعیت فراوان همراه پیامبر، بر گرداگرد حضرت جمع گشته بودند و به سخنان نبیاکرم (ص)گوش فرا میدادند و برخی از افراد نیز برای آنکه همگان از کلام رسول خدا (ص)مطلع گردند، سخنان آن حضرت را با صدایی بلند برای افرادی که دورتر قرار داشتند، تکرار مینمودند دراین مراسم پیامبر اکرم (ص) حضرت علی (ع) را بعنوان ولی امر مسلمین وامامت امت اسلامی معرفی کردند.
ولی امر مسلمین وصی پیامبر (ص)
خاتم الأنبـیاء (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز پیـامبری نو ظهـور و جدای از پیامبـران پیشیـن نبود تا امت خویـش را بـدون تعییـن "وصی" و "ولی امر" رها سازد. او همان کسی است که جامعه اسلامی کوچک مدینه را به هنگام غیبت خویش، یک لحظه هم بدون رهبر رها ننمود و هر بار که شهر مدینه را حتی برای مدتی کوتاه ترک می نمود، شخصی را به جانشینی خویش منصوب می داشت. آری، محال است که خاتم الأنبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم) و دیگر رسولان خدا، جامعه اسلامی را برای همیشه تاریخ رها سازند و "ولی امر" پس از خود را تعیین ننمایند. نه تنها پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رهبر جامعه و وصی خویش را معین نمود، بلکه از این جهت نیز شباهتهای شگفت انگیزی با پیامبران دیگر دارد. به عنوان نمونه، همانگونه که ذکر شد، یوشع بن نون با موسی در "طور سینا"بود و به گوساله پرستی آلوده نگردید و خداوند به موسی فرمان داد تا او را وصی پس از خود گرداند تا بندگان خدا همانند گوسفندان بی شبان نباشند.
امام علی (علیه السلام) نیز با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در "غار حرا" بود و هرگز به بت پرستی آلوده نگردید. همانگونه که موسی از جانب پروردگار مأمور گشت تا در حضور مردم، وصی خویش را معرفی کند، خداوند خاتم الأنبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم) را نیز فرمان داد تا در بازگشت از "حجة الوداع"، امام علی (علیه السلام) را فراروی حاجیان، "ولی امر" امت پس از خود تعیین نماید و امت را پس از خویش بدون صاحب رها نسازد.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در "غدیر خم" این فرمان را با صدائی رسا اعلام داشت و علی (علیه السلام) را ولی عهد پس از خود قرار داد. بدین طریق آنچه که درباره همانندی امت با بنی اسرائیل فرموده بود که: "هر چه بر بنی اسرائیل رسید، بر امت من نیز می رسد"، راست و صادق آمد.
¤ نویسنده: موسی مباشری