3 پایگاه اطلاع رسانی مباشر 4 |
نقش خواص جامعه
با مطالعه تاریخ وسرگذشت انقلاب ها و نهضت های فکری ،اجتماعی وسیاسی کشورها به وجود دو گروه عوام و خواص در جامعه پی می بریم .
این دو گروه گاه باعث سرعت گرفتن جریان نهضت و برداشتن موانع از مسیر حرکت و ناامیدی دشمنان شده و گاهی هم به منزله مانعی بر سر راه حرکت رو به جلوی نهضت و ایجاد شک و دو دلی و تزلزل در ارکان آن عمل کرده و آن را به چالش و یا شکست کشانده اند .بررسی چگونگی این نقش آفرینی از سوی خواص جامعه همواره موضوعی قابل مطالعه وپیگیری بوده است ...خواص یا نخبگان جامعه گروه صاحب تحلیل ، صاحب بصیرت و تمیز دهندگان جریان حق از باطل اند که اسیر جو و هیجان نمی شوند و فریب جریان های انحرافی در مسیر حرکت را نمی خورند .
در مقابل این خواص ، عوام قرار دارند که به اشخاص نگاه می کنند نه به محور حرکت ، با اندک شبهه ای متزلزل می شوند و از پشتیبانی خود دست بر می دارند ، از خود تحلیل ندارند و اسیر جو و هیجانات می شوند .گاهی رفتارهایی که از سوی به اصطلاح خواص جامعه سر می زند و گفتاری که بر زبان ایشان جاری می شود وبیشترناشی ازجو زدگی ، توهم و کم توجهی به مصالح جامعه و مسیر کلی حرکت نهضت است آنان را به جایگاه عوام تنزل می دهد . در واقع نخبگان به لحاظ بصیرت و موقعیت شناسی و اطاعتشان از خدا، پیامبر یا امام وهمچنین امام زمان خود ، خواص لقب می گیرند و شایسته پیروی و حمایت می شوند اما اگر در امواج فتنه ها و موقعیت های سیاسی، اقتصادی مختلف و تحت تأثیر نفس و هیجانات کاذب و توهمات منحرف کننده در هنگامه ی امتحانات توان تشخیص خود را از دست بدهند در زمره عوام در می آیند. دراین میان گره خوردن ویکسان دانستن سرنوشت جریان حق با مواضع اینگونه افراد از خطاهایی است که ممکن است شبهه آفرین وفتنه انگیز باشد . کلام حکیمانه علی علیه السلام در هنگامه ی جنگ جمل برای شیعیان کاملاً راه گشا و رهنماست . آن حضرت در جواب یکی از اصحاب که به ایشان عرض کرد: "در یک سوی میدان عایشه و طلحه و زبیر از اصحاب رسول الله را می بینم و در سوی دیگر علی وصی رسول الله قرار دارد و حق در اینجا قابل تشخیص نیست" فرمودند : "حق را بشناس آنگاه اهل آن را خواهی شناخت و باطل را بشناس، اهل آن را خواهی شناخت ".[1] این کلام ناب بدین معناست که حق معیار سنجش افراد است و نه اینکه اندیشه ورفتارافراد بتواند درستی حق را محک بزند . آن حضرت همچنین در جای دیگر فرموده اند" کسانی که به واسطه افراد وارد اردوگاه حق می شوند در صورت خروج آنها از این اردوگاه آنها نیز خارج می شوند" . پرواضح است که افراد ملاک نیستند بلکه میزان پیروی آنها از محور حق ورهبری برحق جامعه ، میزان حقانیت آنان را تعیین می کند و نه بالعکس .
نقش نخبگان سیاسی
علم و فرهنگ و هنر و سیاست و فلسفه هرجا باشند به نحوی نامحسوس و ناپیدا بهم بستهاند. پس نخبگان هر جامعه هم اگر در یک نظام متعادل در جایگاه خود قرار گرفته باشند با یکدیگر هماهنگی و همراهی می کنند. سیاستمداران و مدیران از آنجا که مرجع سامان دهنده امور اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی جامعهاند پیداتر و شناختشدهترند اما در همه زمانها و مخصوصاً در زمان ما اگر در جامعهای تفکر و هنر و علم نباشد کار معاش مردمش سامان نمییابد یعنی سیاستمدارانش هم موفق نمیشوند در بازی زندگی و بخصوص در دوران جهانی شدن مصرف، ظاهراً باید اقتصاد مقدم باشد بخصوص اقتصادی که هنر و زیبایی و علم و فلسفه را هم به بازار مصرف آورده و همه چیز را در آنجا در معرض خرید و فروشقرار داده است به این جهت میان زشت و زیبا و سطحی و عمیق، غیر اخلاقی و اخلاقی، اسارت و آزادی، جنگ و صلح و . . . فاصلهای نیست و شاید تفاوتی هم نباشد. حیف که یکی از کوچکترین عیبهای این وضع اینست که در معرض دگرگونی دائم است و از فردایش چیزی نمیدانیم و چه بسا که یک حادثه کوچک مثل خودسوزی یک نوجوان فقیر یا قطع چند درخت در یک پارک آرامش ظاهری آن را برهم زند. در این جهان چگونه میتوان گروهی از نخبگان را بر گروه دیگر ترجیح داد. هنرمندان و سیاستمداران و دانشمندان و صاحبنظران و تکنوکراتها و گردانندگان موسسات بزرگ مالی و اقتصادی همه مظاهر جهان خویشند و با امکانهایی که در جهان خود دارند کار میکنند وقتی راه تحقق این امکانها بسته شود دیگر کاری از عهده آنها بر نمیآید. آزادی و توانایی مردمان با درک و دریافت امکانهایی که فرا روی آنها قرار دارد تحقق مییابد در جهان مدرن چون دامنه امکانها از ابتدا وسعت داشته است این پندار و گمان پدید آمده است که هرکاری میتوان کرد و بهر راهی میتوان رفت و حتی گاهی میپندارند که آینده را با هوس و خودرأیی میتوان ساخت. البته این دعویها و داعیهها را بیشتر از زبان اهل سیاست و ایدئولوژی میشنویم بقیه گروهها داعیه و دعوی کمتری دارند اما تأثیرشان کمتر نیست و مگر نه اینکه قوام جهان جدید به علم است و دانشمندان و دانشگاهیان در ساختن این جهان مقدمند. مع هذا علم در جهان خود و در تناسب با سیاست و حقوق و اخلاق و هنر میتواند کارساز باشد سیاست هم بی مدد علم و فرهنگ و خرد تاریخی کاری از پیش نمیبرد. در دوران قوام جهان جدید روشنفکران و فیلسوفان و هنرمندان در نظم بخشیدن و پاسداری از جهان خویش سیاستمداران را دستگیری و یاری کردهاند الا اینکه در جهان توسعه نیافته چون دانش و سیاست بنیاد ندارد میان آندو پیوستگی چندان هم نمیتوان یافت. در جهان توسعه نیافته دانشمندان معمولاً به اعتبار عنوانی که دارند وارد سیاست میشوند و چه بسا که تحصیلاتشان هم تناسبی با شغل سیاسیشان نداشته باشد. جهان توسعه نیافته به نام و عنوان علم و علمی بسیار اهمیت میدهد ولی متأسفانه چنانکه باید نمیتواند از دانش دانشمندانش بهره برداری کند. به این جهت روشنفکران و دانشمندان هم از نفوذ و قدرت چندان برخوردار نیستند.[2]
ارزش هر جامعه به انسانهایی است که از جنبه مثبت دارای نکاتی قابل توجه و مافوق عموم هستند. این افراد انسانهایی عادی هستند اما نگاهشان به جهان عاری از کوته بینی و مملو از واقعیت است. از کودکی پابه پای دیگر کودکان رشد می کنند اما زمانی که سایر بچه ها درگیر بازی و لهو و لهب هستند، این دسته کوچک مشغول تامل در ندانسته هایی است که ذهن کوچکشان را به خود مشغول کرده است. همچنان که رشد می کنند در پی سوالها و نداسته هایشان می روند و راهشان از دیگران جدا می شود. در واقع تفاوت در نگاه است. این گروه با این دید می نگرند که باید برای دستیابی به موفقیت از لذتهای زودگذر پرهیز کرد و به امید لذتهای پایدار سختی را تحمل کرد. اینان نخبگان جامعه اند.
[1] .مطهری،مرتضی، سیری در نهج البلاغه
[2] . داوری اردکانی، رضا ، سیاست، تاریخ، تفکر ،به نقل از سایت های اینترنتی
¤ نویسنده: موسی مباشری
نکته پایانی
سیاستمداران و مدیران و به عبارت دیگر نخبگان سیاسی، چون مرجع سامان دهنده امور اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی جامعهاند پیداتر و شناختشدهترند اما این به معنای بی نقش بودن وبی تاثیر بودن سایر نخبگان در اداره و معاش جامعه نیست.به عبارت بهتر می توان گفت معاشرت منطقی و سامان یافته میان اصناف مختلف نخبگان است که سرنوشت جامعه را تعیین کرده و می تواند آن را به پیشرفت و تکامل برساند. پس لازم می نماید که در تحلیل های خود در ارتباط با نقش نخبگان در ساخت های مختلف زندگی جمعی ، از تاثیر گذاری اصناف مختلف نخبگان در تمام حوزه های زندگی اجتماعی غافل نباشیم .
با توجه به آنچه گذشت نقش نخبگان سیاسی درایجاد سنت های سالم سیاسی به روشنی واضح است و تاثیرات اصناف مختلف نخبگان در سطح جامعه به گونه ی اجتناب ناپذیری به هم گره خورده و هر شاخه از آنها چه بسا در بخش های دیگری از ساحت های زندگی جمعی نیز تاثیرگذار باشد.به عنوان مثال و در یک بیان بسیار ساده و غیر فنی، یک نخبه ی فرهنگی قطعا می تواند در حوزه ی مربوط به سیاست تاثیرگذاری کرده و چه بسا با تکیه بر صبغه ی فرهنگی خویش یا خود مستقیما وارد سیاست شده یا به هدایت مردم به سمت جریان سیاسی خاصی بپردازد .
از آنجایی که مقصود تبیین وظیفه ی نخبگان سیاسی یک جامعه اسلامی در تولید و ترویج سنت های سیاسی سالم است می توان گفت در چنین موردی برای تعیین و مشخص کردن سنت های سالم – که نخبگان می توانند در راستای ایجاد و ترویج آنها در سطح جامعه موثر باشند - ناچار و ملزم به مراجعه ی به منابع دینی می باشیم. در همین راستا می توان محور های زیر را به عنوان بخشی از مواردی دانست که نخبگان می توانند در رابطه ی با سنت های سالم سیاسی به ایفای نقش بپردازند :
1- بالا بردن سطح آگاهی افراد نسبت به فلسفه ی حکومت اسلامی
2- آشنایی باسیره عملی پیامبران الهی در قرآن کریم، پیامبر اکرم(ص) وائمه اطهار (علیم اسلام)وعلمای بزرگ تاریخ اسلام توسط آحاد جامعه خاصه نخبگان جامعه
3- افزایش سطح آگاهی افراد نسبت به مسوولیت های متقابل مردم و حکومت
4- حفاظت و پاسداری از ارزش ها و ارکان نظام اسلامی
5- تلاش در جهت ایجاد وفاق و وحدت ملی
6- نهادینه کردن فرهنگ مطالبه ی مبارزه با فساد در تمامی زمینه ها از مسوولین در بین مردم ( در راستای امر به معروف و نهی از منکر)
7- تبیین مبانی مردم سالاری دینی
8- تبیین لزوم احترام به قانون و خط قرمز قرار دادن آن
9- بصیرت بخشی به توده ی مردم در فضای فتنه
منابع :
1- قرآن کریم
2- نهج البلاغه
3- ازغندی، علیرضا؛ نخبگان سیاسی ایران بین دو انقلاب، تهران، قومس، 1385، چاپ سوم.
4- ایونز، مارک؛ نخبهگرایی، محمود شهابی، فرهنگ اندیشه، سال سوم، شماره دهم، 1383.
5- باتومور، تی بی؛ نخبگان و جامعه، علیرضا طیب، تهران، شیرازه، 1381، چاپ دوم.
6- جولیوس گولد و ویلیام ل. کولب؛ فرهنگ علوم اجتماعی، جمعی از مترجمین، تهران، مازیار، 1384، چاپ دوم.
7- داوری اردکانی، رضا ، سیاست، تاریخ، تفکر ،به نقل از سایت های اینترنتی.
8- دال، رابرت، تجزیه و تحلیل سیاست، ترجمه حسین ظفریان، تهران: چاپ خرمی، 1364 .
9- روشه، گی؛ تغییرات اجتماعی، منصور وثوقی، تهران، نی، 1385، چاپ هجدهم.
10- سیف زاده، حسین، اصول روابط بین الملل و سیاست خارجی ، 1378.
11- لوئیس کوزر، زندگی و اندیشه بزرگان جامعه شناسی، ترجمه محسن ثلاثی ،1369.
12- میخلز، رُابرت؛ جامعهشناسی احزاب سیاسی، احمد نقیب زاده، تهران، قومس، 1385، چاپ دوم.
13-میلز، سی رایت؛ نخبگان قدرت، بنیاد فرهنگی پژوهشی غربشناسی، تهران، فرهنگ مکتوب، چاپ اول، 1383.
14-محمد مهدی انصاری(1386)، نخبه پروری سیاسی، نشر دادگستر ،1389.
15-مطهری ، مرتضی ، مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی ،1363.
16-مطهری،مرتضی، سیری در نهج البلاغه.
17-محمّدی ریشهری، محمّد، دانشنامهی امیرالمؤمنین، ترجمه: مهریزی، مهدی، ج 4.
18-نقیبزاده، احمد؛ درآمدی بر جامعهشناسی سیاسی، قم، مهر، 1385، چاپ پنجم.
19-وسائل الشّیعه ، ج 12.
¤ نویسنده: موسی مباشری
موضوع : ارتباطات ورسانه ها در جهان سوم
تدوین : موسی مباشری
کلمات کلیدی: جهان سوم ، ارتباطات، توسعه ، رسانه
مقدمه
جهان امروز دارای مسائلی متفاوت با گذشته است و به همین دلیل نیاز است تا با نگاهی متفاوت با قبل، مسائل آن را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار داد. ماهیت مسایل جهان، مشکلات کلی بر آمده از آنها و دلایل قرار گرفتن آن مسایل در دستور کار بین المللی، ما را با سرشت سیاست جهان آشنا می سازد ; سیاستی که دیگر مقهور مسایل برآمده از روابط شرق و غرب و سایرگروههای فکری قدیمی نیست و مسایل دیگری همچون ارتباطات و رسانه ها در آن نقش مهمی به عهده گرفته اند .ارتباط جمعی در هر جامعه و یا کشوری اولین عامل شناخت فرایند سیاسی آن کشور است . زیرا ارتباط جمعی، عامل مهمی در تصمیم گیری گروههای بزرگ مردمی است که از طریق شناخت تعبیر و تفسیر و بالاخره ارزشیابی مسایل سیاسی، خود را در این مسایل شریک می کنند. مثلاً در مراحل مختلف چنین ارتباطی است که مردم به چگونگی مسایل اخلاقی و افکار و عقاید مختلفی که در جامعه وجود دارد آگاهی می یابند .فرایند ارتباطات از نگاه تئوریک، نقش مهمی در تصمیم گیری نهادهای دموکراتیک در جوامع در حال توسعه دارند. در این نوشتار برآنیم تا با بررسی اجمالی کشورهای جهان سوم و همچنین ارتباطات ورسانه ها به این سئوال پاسخ دهیم که ارتباطات و نقش رسانه ها در کشورهای جهان سوم چیست؟
جهان سوم
جهان سوم third world در مقابل جهان اول که متشکل از نظامهای مردمسالار پیشرفتهی سرمایهداری و جهان دوم، متشکل از کشورهای پیشرفته صنعتی کمونیست، بود قرار داشت و اصطلاح جهان سوم برای اولین بار توسط "آلفودسووی" به منظور طبقهبندی آن دسته از کشورهای جهان که از دو بلوک سیاسی– نظامی و اقتصادی آن زمان(بلوک شرق و غرب) خارج بودند به کار برده شد، و بعد از آن این اصطلاح نامی شد برای اغلب کشورهای آسیایی-آفریقای و امریکای لاتین که هم دارای اقتصادی ضعیف بودند و اغلب آنها بعد از جنگ جهانی دوم از چنگ استعمار رهایی یافته و به استقلال رسیده بودند.
این کشورها زمانی به استقلال رسیدند که جنگ سرد بین دو بلوک شرق و غرب حاکم بود و اغلب آنها که با کشورهای استعمارگر سر ستیز داشتند با هم هماهنگ شدند که هیچکدام به این دو اردوگاه جنگ سرد نپیوندند و در بین سالهای 1960-1950 سعی کردند یک هویت سیاسی مستقل برای خود تعریف کنند که آنها را از دو گروه کشورهای "کاپیتالیست و سوسیالیست" جدا کند که رهبران این جنبش عبارت بودند از "جواهر لعل نهرو" از هندوستان، "جمال عبدالناصر" از مصر، "سوکارنو" از اندونزی و رهبران دیگری که هدایت این کشورها را در دست داشتند.
این کشورها که عنوان "عدم تعهد" در مقابل شرق و غرب را بر خود نهاده بودند در سال 1955 در کنفرانس باندونگ در اندونزی گردهم آمدند با این هدف که در برابر دو گروه کشورهای شرق و غرب یک نیروی سوم بهوجود آورند. و عامل همبستگی آنها نیز تلاش در راستای برانداختن استعمار سیاسی و اقتصادی و همکاری با جنبشهای آزادیخواه و استعمارستیز بود و مهمترین نکاتی که در این کنفرانس بر آن تأکید داشتند عبارت بود از یکپارچگی، حاکمیت و برابری ملتها و نژادها، دخالت نکردن در امر داخلی کشورها و خودداری از پیوستن به پیمانهای دفاعی گروهی به خاطر همزیستی صلحجویانه....
لذا این کشورها، با وجود اینکه در سازمان ملل دارای بیشترین آراء بودند اما به خاطر ضعفهای که در زمینهی اقتصاد، سیاست و تکنولوژی و عوامل دیگر داشتند باعث شد که کشورهای قدرتمند و استعمارگر همچنان در این کشورها حضوری هر چند غیر مستقیم داشته باشند.[1]
در تقسیمبندی دیگری، رهبران چین کمونیست، تفسیر دیگری از جهان سوم ارائه میدهند، طبق نظریهی "سه جهان" مائوتسه دون، امریکا و شوروی جهان اول، ژاپن و کشورهای اروپایی غربی و کانادا جهان دوم و افریقا و امریکای لاتین و بیشتر کشورهای آسیایی، جهان سوم را تشکیل میدهند، از نظر مائو و پیروانش، رابطهی این سه جهان رابطهای هرمی و مبتنی بر قدرت بود.[2]
در حال حاضر جهان سوم به گروهی از کشورها گفته می شود، که دارای پیشینه استعماری هستند و تک محصولی بوده، ویژگی هایی همچون درآمدهای پایین، ضعف در روابط بازرگانی خارجی، محرومیت اجتماعی قشرهای عمده جامعه و آزادی های محدود سیاسی و مدنی در آنها مشترک است. در کنار اصطلاح جهان سوم، عناوین و اصطلاحات دیگری نظیر عقب مانده، عقب نگه داشته شده، در حال توسعه، توسعه نیافته، کم رشد، فقیر، استعمار زده، وابسته، پیرامونی، قمر و جنوب نیز به کار می رود. از خصوصیات مشترک کشورهای جهان سوم این است که تقریبا در همه این کشورها کم و بیش سابقه حضور وحاکمیت استعمار وجود دارد که البته چگونگی و شکل آن متفاوت است.
[1] . آشوری، داریوش؛ دانشنامه سیاسی، انتشارات سهروردی و انتشارات مروارید، تهران، چاپ اول، بهار 1366، صص 119-118و 267.
[2]. اسمیت، برایان کلایو؛ فهم سیاست جهان سوم، نظریههای توسعه و دگرگونی سیاسی، ترجمه امیر محمد حاجی یوسفی و محمد سعید قائنی نجفی، انتشارات دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه 1380، ص 46.[2]
¤ نویسنده: موسی مباشری
ارتباطات ورشدوتوسعه
ارتباط جمعی به صورت یک عامل بسیار بزرگ می تواند در مسئله رشد و عمران دخالت کند و اطلاعات و نگرش های لازم و بایسته را در حد قابل تصوری در یک محدوده وسیع نشر و توسعه بدهد. در اعمال سیاست های مختلف جامعه کشورهای جهان سوم باید جامعیت را در نظر داشت یعنی سیاستی را ارائه کرد که منابع موجود دراختیار دولت به بهترین نحو برای پیشبرد اهداف توسعه به کار گرفته شود. نقش ارتباطات و وسایل ارتباط جمعی به عنوان حلقه اتصال بین دنیای قدیم به دنیای جدید و یا بین سنت و مدرنیته از اهمیت بسزایی برخوردار است و نقشی اساسی را در توسعه کشورها بازی می کند، حرکت از مرحله سنتی به مرحله گذار و سپس به مرحله جامعه نوین، همواره با تغییر نظام های سنتی به نظام های نوین همراه بوده است. همه جنبه های ارتباطات و ترجیحا خود رسانه های جمعی عوامل اصلی مشارکت سیاسی اند، اطلاعات در دوران تغییر و تحول فرهنگ، نقش بسیار مهم و برجسته ای را برعهده دارد و بین رشد و توسعه سیستم ارتباطی و رشد اجتماعی و اقتصادی رابطه تاثیر و تاثر بسیار نیرومندی را می توان احساس کرد.[1]
معمولا در کشورهای جهان سوم حلقه گمشده ای در یکی از ساختارهای اجتماعی آنها وجود دارد و تناسبی بین توسعه فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و توسعه ارتباطی دیده نمی شود، شرط لازم برای توسعه جامع، پیشرفت هر کدام از اینها در یک قالب مشخص و معین می باشد، گسترش نظام ارتباطی باید همراه با ایجاد نظام رقابتی مبتنی بر تحرک کلیه بخشها باشد، گروهی آموزش و گروهی دیگر سرمایه گذاری را عامل توسعه می دانند، متاسفانه غالبا توسعه هرکدام از اینها یک بعدی صورت می گیرد که خود باعث ایجاد معضلی برای آن کشور می گردد.
ارتباطات و بررسی های علمی
از جمله پژوهشهائى که درباره? نقش و وسایل ارتباط جمعى در توسعه صورت گرفته است، مىتوان از پژوهش مربوط به دانیل لرنر آمریکائی، تحت عنوان "گذر از جامعه سنتی: نوسازى خاورمیانه" نام برد. او در سالهاى 1951-1950 از سوى مؤسسه? تحقیقات اجتماعى دانشگاه کلمبیا مسئولیت انجام پژوهشى را در کشورهاى خاورمیانه بر عهده گرفت. او در این پژوهش 1600 نفر از میان مردم کشورهاى (ایران، مصر، ترکیه، سوریه، لبنان، و اردن) را بهعنوان جامعه? نمونه انتخاب کرد و براساس آن، پرسشهائى پیرامون چگونگى استفاده از وسایل ارتباط جمعی، بهویژه رادیو، سینما و مطبوعات تنظیم کرد. هدف اصلى از این پژوهش آن بود که نشان دهد، استفاده از وسایل ارتباط جمعى تا چه اندازه مىتواند نگرش و عقیده? مردم را نسبت به توسعه? سیاسى و اقتصادى و ملى این کشورها تغییر دهد. نتایج بهدست آمده نشانگر آن بود که در جریان تحول خاورمیانه، دو مرحله وجود دارد : الف- حرکت از مرحله? سنتى به مرحله? گذار و ب- حرکت از مرحله? گذار به مرحله جامعه? نوین، بدین صورت که:
1. شهرنشینی، باسوادی، آموزش و رسانههاى جمعی، انسانهاى سنتى جهان سوم را در معرض جنبههاى مختلف زندگى نوین، براساس الگوى جدید رفاهى و ابزارهاى نوین براى خشنودى انسانهاى نو قرار مىدهد.
2. این تجربیات، در نگرشها و هنجارهاى انسانهاى سنتی، تغییراتى پدید مىآورد و موجب بالا رفتن سطح آرزوها و انتظارات آنها مىشود.
3. توانائى و ظرفیت یک جامعه? در حال گذار براى برآوردن آرزوها و انتظارات و توقعات مردم، سرخوردگى و ناکامى بىثباتى و نارضایتى در جامعه پدید مىآید" .
از نظر لرنر، براساس الگوى نوگرای، حرکت از مرحله? سنتى به مرحله? گذار و سپس حرکت از مرحله? گذار به مرحله جامعه? نوین، همواره با تغییر نظامهاى سنتى به نظامهاى نوین و نه بالعکس همراه بوده است. او بر آن است که تفاوت این دو نظام در اینجا است که ارتباطات بین فردى سنتی، به تقویت نگرشها و آداب سنتى مىانجامد؛ حال آنکه ارتباط جمعی، مهارتها، نگرشها و رفتارهاى تازه را مىآموزد. بنابراین، رسانههاى جمعی، تقویتکنندگان تحرّ کند و این امر به این معنا است که رسانههاى جمعی، در برابر مخاطبان فزاینده? خود، هم از ظرفیت برقرارى ارتباط با "نوع تغییر" و هم از ظرفیت برقرارى با "امکان تغییر" برخوردار هستند. لرنر بر این باور است که میان شاخص رسانهاى نوگرائى و سیر نهادهاى اجتماعی، نوعى کنش متقابل وجود دارد.
نظر لرنر دایر بر اینکه دسترسى رسانهها جمعی، پیششرط مشارکت در جامعه? نوین بوده و رسانههاى جمعی، مستقیماً بر نگرشها و رفتارهاى فردى تأثیر مىگذارند نه تنها از سوى منتقدان الگوى سنتی، بلکه حتى از سوى بررسىکنندگان الگوهاى ارتباطى و توسعه? لیبرالى سرمایهدارى نیز به چالش فرا خوانده شده است. براى نمونه، در حالى که "لوسیان پای" (LUCIAN PAE )، معتقد بود که همه? جنبههاى ارتباطات و ترجیحاً خود رسانههاى جمعى عوامل اصلى مشارکت سیاسى هستند، "اتیل دوسولاپول" (ETHIEL DESOLA POOL )، به این موضوع که رسانهها به همان اندازه در تغییر نگرشها و مهارتها مؤثر هستند، بدبین بود.[2]
بنابراین، نتیجهگیرى لرنلر را از تحقیقاتى که انجام داده، مىتوان عبارت از این دانست که ارتباط جمعی، بهصورت یک عامل بسیار بزرگ تکثیرکننده مىتواند در مسئله رشد و عمران دخالت کند و اطلاعات و نگرشهاى لازم و بایسته را در حد غیرقابل تصورى به سرعت و در یک محدوده وسیع، نشر و توسعه بدهد.
لرنر و سایر کسانى که این مسئله بسیار مهم را مورد بررسى قرار دادهاند، دریافتهاند که بین دو موضوع رشد اقتصادى و رشد مسائل ارتباطی، از نظر آماری، ارتباط بسیار زیادى وجود دارد. به عبارت دیگر، با سرعتى که درآمد سرانه? ملى مردم یک کشور افزایش مىیابد و افراد بیشترى به سوى زندگى شهرى و امکانات ویژه? آن روى مىآورند و از نعمات اجتماع صنعتى برخوردار مىشوند. تقریباً با همان سرعت، بر میزان طبقه? باسواد افزوده مىشود و در نتیجه، روزنامه، طرفدار زیادترى پیدا مىکند و مردم از وسائل ارتباط جمعی، مانند گیرندههائى رادیوئى و تلویزیون نیز بیشتر استفاده مىکنند.[3]
دویچ من در پژوهشى که در یک روستاى توسعه نیافته انجام داده، تأثیر متغیرهائى مانند سن، بُعد خانواده و سطح آموزشى را بررسى کرده است. او در نهایت نشان داده است که همبستگى خاصى بین متغیرهاى پیشین و میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعى وجود دارد. او ملاحظه کرده است که رابطهاى نزدیک نیز بین میزان استفاده از این وسایل و متغیرهاى پسین، نظیر زمان لازم براى پذیرش بعضى نوآورىها وجود دارد. از جانبى نیز به نظر او اشتباه خواهد بود، اگر بیسوادى را مانعى بزرگ در برابر اشاعه? اطلاعات از طریق مطبوعات تلقى کنیم؛ زیرا در روستاهائى که بیشتر جمعیت آن را بىسوادان تشکیل مىدهند، چند فرد باسواد روزنامهها را مىخوانند و سپس آنچه را که خواندهاند، براى دیگران نقل مىکنند و همین روند در کانون خانواده صورت مىگیرد. پس خانوار (مجموعه? افرادى که در یک واحد مسکونى زندگى مىکنند)، بهعنوان واحدى اساسى بیش از فرد در بررسىهاى مربوط به چگونگى استفاده از وسایل ارتباط جمعى حائز اهمیت است. راجرز نیز این نظریات را تائید کرده و به سهم خود، آنها را بر متغیرهاى پیشین که پیشبینى میزان استفاده از وسایل ارتباط را ممکن مىسازد، پرورش و مختلط بودن شهرها را نیز مىافزاید. گذشته از این نشان مىدهد که میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعى نیز به نوبه? خود، مىتواند پیشبینى میزان همدردى شناخت سیاسی، آرمانهاى تحصیلى و خلاقیت را ممکن سازد.[4]
گرینبرگ در 32 کشور که موضوع مطالعه? او بودند، در بین دو مسئله سواد و درآمد سرانه? 72 درصد و بین درآمد سرانه و توزیع روزنامه? یومیه 66 درصد ارتباط پیدا کرد. هاربین ... گزارش کرد که بین میزان ثبت نام اطفال و جوانان در مدارس متوسطه و دانشگاهها و درآمد سرانه? ملی، ارتباطى معادل 880 درصد وجود دارد.
[1] . ارتباطات فراملی و جهان سوم، اثر جرالد ساسمن و جان ای لنت، ترجمه طاهره ژیان احمدی انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها
[2] . مولانا، حمید "گذار از نوگرائی" ترجمه? یونس شکرخواه، ص 84-83، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها، تهران، 1371.
[3] . رشیدپور، ابراهیم "ارتباط جمعى و رشد ملی" ص 150-149، انتشارات مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعى دانشگاه تهران، 1348.
[4] . کازنو، ژان "جامعهشناسى وسایل ارتباط جمعی" ترجمه? دکتر باقر ساروخانی، دکتر منوچهر محسنی، انتشارات اطلاعات، تهران، ص 324،1367.
¤ نویسنده: موسی مباشری
ویژگی های کشورهای جهان سوم
بخش عظیمی از جمعیت کشورهای جهان سوم در زیر خطر فقر مطلق به سر می برند. از نظر اجتماعی و سیاسی، جامعه مدنی در این کشورها ضعیف است و قادر به ابراز وجود در مقابل دولت نیست. کشمکش های سیاسی در این کشورها معمولا به شکل تعارض های قومی، نژادی، مذهبی و محلی بروز می کند و غالبا پراکنده و خشونت آمیز است. در این کشورها مشارکت سیاسی عمومی یا محدود است و یا اینکه به طور مستقیم به وسیله دولت برانگیخته و هدایت می شود و به طور کلی مشارکت دموکراتیک و نهادینه، عرصه زیادی برای بروز و ظهور ندارد. برای تقسیم بندی کشورها به جهان اول، دوم و سوم معیارها و شاخص های مختلفی وجود دارد اما عموما شاخص هایی به صورت کلی مورد توجه قرار می گیرد و از مجموعه این شاخص ها، کشورهای جهان سوم مشخص می شوند; کشورهایی که هم اکنون در آفریقا، آسیا، خاورمیانه، آمریکای لاتین و حوزه کارائیب بیش از یکصد و سی کشور را دربرمی گیرد و 75 درصد کل جمعیت جهان در این کشورها است که تقریبا 70 درصد خشکی های کره زمین را پوشش می دهد زندگی می کنند. فاصله بین کشورهای جهان سوم یا توسعه نیافته با کشورهای توسعه یافته، روز به روز بیشتر می شود. نرخ تفاوت درآمد بین 20 درصد از فقیرترین بخش جمعیت جهان و 20 درصد از ثروتمندترین بخش جمعیت جهان روز به روز وخیم تر و بدتر می شود که همین امر تعمیق نابرابری بین کشورهای جهان اول و کشورهای جهان سوم را در پی دارد. تعمیق این نابرابری به گونه ای است که گروه 7 با 7 عضو و 12درصد جمعیت جهان، بیش از 64 درصد تولید ناخالص جهان را در اختیار دارد اما گروه 77 که بیش از 140 کشور عضو آن هستند با 76 درصد جمعیت جهان، فقط 17 درصد از تولید ناخالص جهان را در اختیار گرفته است.
با این وجود تعمیق این نابرابری ها و مسایل و مشکلاتی که در کشورهای جهان سوم وجود دارد چندان مورد توجه قرار نمی گیرد. به عنوان مثال تعداد کشته شدگان مجموع دو جنگ اول و دوم جهانی در طول 11 سال، 30 میلیون نفر بود اما فقط طی یک سال، 15 میلیون نفر براثر گرسنگی جان خود را در جهان از دست داده اند تا نشاندهنده عمق فاجعه در کشورهای جهان سوم باشد.تک محصولی بودن و وابستگی شدید به صادرات محصولاتی با تنوع کم، حجم بالای بدهی که براساس آمار موجود برابر با 329 درصد صادرات و 108 درصد تولید ناخالص ملی این کشورها است، فقر بالا، افزایش روزافزون جمعیت، افزایش بیکاری، پایین بودن سطح آموزش های عمومی، عدم توجه به معیارهای حقوق بشر و حاکمیت نظام هایی با مشروعیت پایین سیاسی و مردمی و با ثبات اندکی که تضمینی برای پیشرفت های اجتماعی و اقتصادی این جوامع نیست. از عمده ترین ویژگی های کشورهای جهان سوم محسوب می شود.
کشورهای جهان سوم با وجود داشتن، بیشترین امکانات مادی و انسانی و همینطور بهرهمند بودن از منابع عظیم ثروت دارای شرایط مناسب سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نیستند. زمینهی این مشکلات به سیاستهای کشورهای استعمارگر و قدرتمند که در طی قرون گذشته در این کشورها، به اجرا گذاشتند برمیگردد. به گونهای که هر چند در ظاهر این کشورها به استقلال سیاسی دست یافتهاند ولی هنوز به طور غیرمستقیم وابسته به این کشورها میباشند.
کشورهای جهان سوم با وجود مشابهتهای فراوان و خصوصیات مشترک، تفاوتهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی زیادی با یکدیگر دارند که این امر ناشی از ویژگیهای جغرافیای، منابع مادی و انسانی و فرهنگی و آداب و سنن و ساختار سیاسی، این کشورها میباشد و با این وجود یک سری خصوصیات و ویژگیهای مشترکی دارند که هر چند نسبت این ویژگیها در کشورها با یکدیگر فرق میکند.
بنابراین، مهمترین مشکل کشورهای جهان سوم، را با توجه به ویژگیهای نسبتا مشترک میان آنها، میتوان این عامل دانست که، در تقسیمبندیهای بینالمللی در داخل خود از یک سیستم متجانس فرهنگی، اقتصادی و سیاسی برخوردار نیستند، نتیجه نبودن این ساخت متجانس، انعطافپذیری آنها به متغیرهای خارجی و تناقضات فراوان در حیطهی فرهنگ و اقتصاد در سیستم داخلی آنها میباشد. که این عامل به راحتی در کشورهای جهان سوم قابل مشاهده و شناسایی است.[1] به عبارتی، کشورهای جهان سوم در موقعیتی پا به عرصهی وجود گذاشتند که غرب طی چندین قرن به این نظام شکل داده بود و شکافی عمیق از لحاظ تجربهی کشورسازی و ایجاد سیستمهای هماهنگ به وجود آورده بود.
بعد از جنگ جهانی دوم، توسعه و بهرهبرداری از طبیعت و ایجاد رفاه عمومی و شهرنشینی و اشتغال تخصصی و ارتقا ارکان اجتماعی و مملکتداری در سطح بینالملل مطرح شده بودند و تقریبا تمامی کشورها، با سیستمهای گوناگون اجرایی سعی در پیاده کردن این ارزشها داشتند و در واقع از این دریچهی مادی، به حیات و انسان را مینگریستند و جهام سوم از تاثیرات چنین جریاناتی آزاد نبود. لذا کشورهای جهان سوم که پس از استقلال قدم در عرصهی توسعه گذاشتند، طولی نکشید که با انبوهی از مشکلات و موانعی اصولی و زیربنایی مواجه شدند؛ از یک طرف، کشورهای جهان سوم، ساختار لازم را برای فعالیت و بسیج اقتصادی دارا نبودند و از سوی دیگر آن دسته از کشورها که الگوی نظام سرمایهداری را اتخاذ کردند از پیشنیازهای مهم فرهنگی و اجتماعی برخوردار نبودند. رشد اقتصادی و توسعهی صنعتی نیازمند انگیزهها، خواستهها و ارزشهای جدید فردی و نهادهای نوین اجتماعی بود که جهان سوم عمدتا فاقد آن بود. غرب در دورهی استعمار، پولپرستی، مصرفگرایی، و علاقه به رفاه و روح سرمایهداری را به جهان سوم انتقال داد. اما فرهنگ و ساختار لازم برای فعالیت متعادل اقتصادی و توسعهی صنعتی را عرضه ننمود.[2]
در واقع در کشورهای جهان سوم نظامهای سنتی آنها متحول شد اما این تحول نه نسبت قابل توجهی با گذشتهی سنتی داشت و نه وجوه اشتراک کافی با معیارها و وضعیت جدید برقرار میکرد. و نتیجهی این تحولات، معضلات و مشکلاتی بود که این کشورها با آن رو به رو بودند که برخی از این مشکلات عبارت بود از بحران بدهیها، مشکلات شهری، وابستگی مالی، وابستگی صنعتی، رشد ضعیف اقتصادی، اقتصاد تک محصولی و وضع نامساعد بهداشت، آموزش و رشد روزافزون صنعت مونتاژ و وابسته، افزایش تورم، بالا بودن نرخ بیکاری، نبود تخصص های لازم بویژه عدم توسعه ی متعارف ارتباطات ورسانه ها در کشورهای جهان سوم و... میتوان اشاره کرد.[3] از آنجایی که تأثیر رسانهها بر حوزه های مختلف نیز مؤثر بوده و می تواند شرایط مناسبی را برای جلب اعتماد اجتماعی و در نتیجه نفوذ سیاسی و در نهایت حمایتهای اقتصادی فراهم کند. و ارتباط جمعی به صورت یک عامل بسیار بزرگ می تواند در مسئله رشد و عمران دخالت کند و اطلاعات و نگرش های لازم و بایسته را در حد قابل تصوری در یک محدوده وسیع نشر و توسعه بدهد. لذا بررسی این موضوع در کشورهای جهان سوم مفید فایده خواهد بود.
ارتباطات چیست؟
ارتباطات معادلی فارسی است برای کلمه انگلیسی "communications " که از نظر معنا بیشتر جهت گیری تکنولوژیک دارد. براساس این گزاره ارتباطات به مجموعه ای از نهادها، سازمانها و تکنولوژی هایی اطلاق می شود که جریانهای اطلاعاتی را در یک جامعه مفروض ایجاد و میسر می کنند. به عنوان مثال، ارتباطات بین المللی به رشته دانشگاهی و دانشی اطلاق می شود که ماهیت وچیستی وچگونگی مناسبات رسانه ها و جریانهای بین المللی اطلاعات را میان نهادها و سازمانهای رسانه ای کشورهای مختلف جهان مورد مطالعه قرار می دهد.[4] درتعریف دیگر ارتباط را فرایندی میدانندکه به واسطهی آن ارتباط گر یا فرستنده از طریق یک رسانه یا مجرا پیامی را با تاثیراتی معین به گیرنده میرساند.[5] حوزههای تخصصی ارتباطات به مسایل مختلفی میپردازند از جمله: ارتباطات جمعی، ارتباطات بین المللی، ارتباطات توسعه، مطالعات رسانه ای، ارتباطات سازمانی، زبان شناسی اجتماعی، تحلیل گفتمان، زبان شناسی شناختی، معنی شناسی مطالعات رسانهای نام حوزهای از علوم ارتباطات است که به مطالعه رسانههای جمعی و آثار آنها بر افراد و جوامع میپردازد.از پیشگامان این حوزه پل لازارسفلد، هارولد لاسول، ویلبرشرام، مارشال مکلوهان و استوارت هال هستند. در ایران، علوم ارتباطات اجتماعی تحت رشته های روزنامه نگاری و روابط عمومی ، نخست در دانشکده مستقل علوم ارتباطات اجتماعی(تأسیس 1346ش) وسپس در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی تحت عناوین علوم ارتباطات اجتماعی، پژوهش ارتباطات و... و آنگاه در دانشگاه تهران و دانشگاه آزاد آموزش داده شده است.استادان به نام این رشته در ایران، نخست دکتر کاظم معتمد نژاد است که به پدر ارتباطات نوین و نیز مرحوم دکتر حمید نطقی که به پدر روابط عمومی ایران شهرت دارند. علوم ارتباطات اجتماعی رشتهای دانشگاهی است که به بررسی پدیده? ارتباط میپردازد. علوم ارتباطات اجتماعی امروزه دارای دو حوزه کلی هستند، یکی ارتباطات به عنوان یکی از شاخههای علوم انسانی که شامل زیرشاخههایی از جمله مطالعات ارتباطی و روزنامهنگاری و روابط عمومی است، و دیگری ارتباطات به عنوان یکی از شاخههای فناوری که مخابرات از زیرشاخههای آن بشمار میآید. ارتباطات علم برقراری ارتباط است و دارای شاخههای گوناگون از جمله ارتباطات انسانی و ارتباطات همگانی است. ارتباط به معنای ایجاد رابطه تعامل و گفتگو است. در حال حاضر ارتباطات جزو مهمترین و مورد علاقهترین علوم است.[6]
رسانه ها ونقش آن
ارتباطات جمعى بهعنوان یک نهاد اجتماعی، با دیگر نهادهاى موجود در جامعه روابط مبادلاتى متقابل دارد. بدون شک، این نهاد اجتماعى در روند تغییرات اجتماعى و رشد اقتصادى عامل مهمى تلقى مىشود. ارتباطات به معناى عام، نشانگر ساختارهاى سیاسی، اقتصادى و فرهنگى در یک جامعه? مشخص است. در چارچوبهاى چنین ساختارهائى است که تعامل اجتماعى میان افراد و در نهایت، مشارکت رخ مىدهد. در واقع مىتوان گفت: فرآیند توسعه، رابطه? پایدارى با تعامل میان مردم و مشارکت فعال گروههاى مختلف اجتماعى دارد. این امر صورت نمىگیرد، مگر در پرتو نظام جامع ارتباطى - اطلاعاتى که مىتواند تا حد زیادى در رفع اختلافات، تضادهاى موجود در ارزشها و رفتارهاى مردم و فراهم آوردن محیط مساعد براى توسعه? ملی، مؤثر باشد. این پدیده، در جوامع در حال توسعه یا کم رشد، به دلیل بومى نبودن و نهادى نشدن وسایل ارتباطى مدرن و برخورد آن با وسایل ارتباط سنتی، بهعنوان نیروى اجتماعى فعال، مسائل و مشکلات کم و بیش مشابهى را پدید آورده است. شناخت ابعاد این پدیده براى پژوهشگران ارتباطات در دهههاى اخیر، مرزهاى نوینى را گشوده است. پیوند میان ارتباطات و توسعه و پیامدهای آن مورد بحث نظریه پردازان قرار گرفته است. آنان آگاهی مردمان را از توانایی های خود و نیز روابط حاکم برخویش برای فراگرد توسعه امری اساسی می دانند و معتقدند که این مهم از طریق رسانه ها و دانش ارتباطات امکان پذیر است.
[1] . سریع القلم، محمود؛ توسعه جهان سوم و نظام بین الملل، نشر سفیر، چاپ سوم، زمستان 1375، ص 70.
[2] .سریع القلم، محمود؛ توسعه جهان سوم و نظام بین الملل، نشر سفیر، چاپ سوم، زمستان 1375، صص 72-71.
[3] . ساعی احمد؛ مسائل سیاسی- اقتصادی جهان سوم، تهران، انتشارات سمت. 1377.
[4] . محسنیان راد، مهدی ، ارتباط شناسی ، تهران: انتشارات سروش،1383.
[5] . کتاب الفبای ارتباطات و منابع اینترنتی ،دفتر مطالعات و توسعه رسانه ها
[6] . محسنیان راد، مهدی ، ارتباط شناسی ، تهران: انتشارات سروش،1383.
¤ نویسنده: موسی مباشری
پرسش مهمى که جلبنظر او را کرد این بود که کدام یک از این دو عامل نقش محرک اصلى و ابتدائى را برعهده دارد. بهعبارت دیگر، آیا رشد ملى موجب توسعه? ارتباطات و پیشرفت و مسائل ارتباطى مىشود و یا برعکس، هرقدر وسائل ارتباطى بهتر و کاملترى در اختیار مردم یک مملکت باشد (و در نتیجه، طبقات مختلف اجتماع) بتوانند اطلاعات لازم و مورد قبول را آسانتر دریافت کنند)، رشد اقتصادى و اجتماعى به نحو مؤثرترى حاصل مىشد.
رائو مىگوید: وقتى اطلاعات و افکار نو از خارج به روستاها و دهات دورافتاده و جدا از اجتماعات صنعتى مىرسد، تغییر و تحول نیز به دنبال آن خواهد آمد. [1]
آنچه در مطالعه? ویبلر شرام در کشورهاى جهان سوم حائز اهمیت خاص است، این است که ”توسعه? اقتصادی، جز در صورت تحقق توسعه? اجتماعى میسر نیست و توسعه? اجتماعی، مستلزم بسط آموزش و اطلاعات است. بنابراین، باید پذیرفت که وسایل ارتباط جمعی، تأثیرى قطعى بر توسعه? فرهنگى و از خلال آن، توسعه? اقتصادى خواهند داشت. براى گسترش زراعت و صنعت، باید سرمایهگذارىهاى اجتماعى را رونق بخشید و این امر متضمن بسیج منابع انسانى است که در آن میان، آموزش عاملى اساسى است“. [2]
ئونارددوب یکى از استادان دانشگاه یل آمریکا، در تحقیقاتى که در آفریقا انجام داده، به نتایج ارزشمندى دست یافته است. دوب در گزارش خود چنین مىنویسد: ”مردم آفریقا که در جوامعى با ویژگىهاى گوناگون ساکن هستند، در طول زمان و از طرق مختلف، شکل خاص ارتباطى مورد نیاز خویش را بهوجود آوردهاند و این شکلى است که در یک زمان معین، از هر نظر نیازمندىهاى آنها را برآورده مىساخته است و... با همان سرعتى که مردم آفریقا کارها و ارزشهاى بیشترى را از مردم مغرب زمین به عاریت مىگیرند، به نحو عجیبى بر وسایل نشر و توسعه، بهویژه وسایل ارتباط جمعى و فرهنگى که جذب کردهاند، متکى مىشوند. آفریقاى جدید، آمیزهاى از سیستم ارتباطى تازه و سنتى را در اختیار دارد و علت این امر را باید در این نکته جستجو کرد که هر دو سیستم، از سوئى نمایانگر تغییراتى است که انجام مىپذیرد و از سوى دیگر، خود به نحو قابل ملاحظهاى تحت تأثیر این تغییرات قرار مىگیرد.
مشاهدات دوب در آفریقا نظریات ”لرنر“ و ”رائو“ را تأیید مىکند و توجه به نتایج تحقیق این دانشمندان نیز مؤید این نکته? مهم است که اطلاعات در دوران تغییر و تحول فرهنگ، نقش بسیار مهم و برجستهاى را بر عهده دارد و بین رشد و توسعه? سیستم ارتباطى و رشد اجتماعى و اقتصادی، رابطه? تأثیر و تأثر بسیار نیرومندى را مىتوان احساس کرد. [3]
با فرا رسیدن دهه 1970 تقاضاهای زیادی برای نظم نوین اقتصادی بین المللی به شیوه عادلانه مطرح شد. این اصطلاحی بود که جنبش غیرمتعهدها ابداع کرد. در اواخر دهه 1970 نظم نوین اقتصادی بین المللی در سالنها و اتاق های یونسکو و سازمان جنبش کشورهای غیرمتعهد به افزایش تقاضای منطقی برای یک نظم نوین ارتباطاتی واطلاعاتی جهانی (NWICO )انجامید. نظم نوین ارتباطاتی واطلاعاتی جهانی در واقع تقاضایی برای بازسازی کلی و دموکراتیک امکانات اطلاعاتی جهانی و همکاری کشورهای جهان اول و شرکت های فراملی در زمینه حمایت از موسسات ارتباطی مستقل در کشورهای کمتر توسعه یافته و خودداری آنها از بهره گیری از جریان تقریبا یک طرفه اطلاعات، تبلیغات سیاسی، آگهی های بازرگانی و محتویات رسانه های گروهی بود.
نمایندگان کشور ایالات متحده عموما از آنچه که راه حل های تکنولوژیکی “کمتر بحث انگیز” برای عدم توازن های رسانه ای و اطلاعاتی تلقی می شد حمایت می کردند و رسانه های آمریکایی عموما تقاضای جهان سوم را در زمینه مناسبات رسانه ای و اطلاعاتی عادلانه تر با قدرت های بزرگ نادیده می گرفتند. اتحاد شوروی سابق در بحث های نظام نوین ارتباطاتی و اطلاعاتی جهان از مواضع تند جهان سوم پشتیبانی کرد اما عمدتا روشنفکران و نظریه پردازان وابستگی در جنبش کشورهای غیرمتعهد نظریه “امپریالیسم فرهنگی” را مطرح و تعقیب می کردند. یکی از پیامدهای بحث های مربوط به نظم نوین اطلاعاتی و ارتباطی جهان در زمینه امپریالیسم رسانه ای و جریان اخبار، ایجاد یا گسترش کارگزاری های خبری متمایل یا وابسته به جهان سوم در سراسر دنیا بود، شاید مهمترین دستاورد بحث های اطلاعاتی با سلطه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در سطوح جهانی و بین المللی باشد که منجر به برداشت های پیچیده تر و پیشرفته تری از تداوم قدرت و مشروعیت دولتها می شود.[4]
در حال حاضر تعداد زیادی موارد مطالعه خاص در دست است که نشان می دهد ضمن اینکه بعضی از مزایای داخلی مشروط به منافع اجتماع جهانی است، پرسودترین موارد استفاده تکنولوژی های ارتباطاتی، به بانکها و سایر موسسات مالی فراملی، شرکت های بازرگانی و تولیدی، فعالیت های ارتباطاتی و حمل و نقل، صنایع جهانگردی و دولت های خارجی، از جمله ارتش های آنها مربوط می شود. بنابراین در نبود برنامه انتقال تکنولوژی ارتباط از دور، بیش از همه شرکت های فراملی زیان خواهند کرد.
بین دو موضع رشد اقتصادی و رشد مسایل ارتباطی، از نظر آماری ارتباط بسیار زیادی وجود دارد. به عبارت دیگر با سرعتی که درآمد سرانه ملی مردم یک کشور افزایش می یابد وافراد بیشتری به سوی زندگی شهری و امکانات ویژه آن روی می آورند و از نعمات اجتماعی صنعتی برخوردار می شوند، تقریبا با همان سرعت بر میزان طبقه باسواد افزوده می شود و در نتیجه روزنامه طرفدار زیادتری پیدا می کند و مردم از وسایل ارتباط جمعی مانند گیرنده های رادیو و تلویزیون نیز بیشتر استفاده می کنند. تحقیقات دویچ من در در یک روستای توسعه نیافته نمونه ای از این اقدام است.[5]
راجرز نظریات دویچ را تائید کرده و به سهم خود، آنها را بر متغیرهای پیشین که پیش بینی میزان استفاده از وسایل ارتباط را ممکن می سازد، پرورش و مختلط بودن شهرها را نیز می افزاید. گذشته از این نشان می دهد که میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی نیز به نوبه خود می تواند پیش بینی میزان همدردی، شناخت سیاسی، آرمان های تحصیلی و خلاقیت را ممکن سازد. کرین برگ در 32 کشور که موضوع مطالعه او بودند، در بین دو مسئله سواد و درآمد سرانه 72 درصد و بین درآمد سرانه و توزیع روزنامه یومیه 66 درصد ارتباط پیدا کرد. هاربین گزارش کرد که بین میزان ثبت نام اطفال و جوانان در مدارس متوسطه و دانشگاه ها و درآمد سرانه ملی، ارتباطی معادل 88 درصد وجود دارد، پرسش مهمی که نظر او را جلب کرد این بود که کدام یک از این دو عامل، نقش محرک اصلی و ابتدایی را بر عهده دارد، به عبارت دیگر آیا رشد ملی موجب توسعه ارتباطات و پیشرفت وسایل ارتباطی می شود و یا برعکس، هرقدر وسایل ارتباطی بهتر وکامل تر در اختیار مردم یک مملکت باشد (و در نتیجه، طبقات مختلف اجتماع) بتوانند اطلاعات لازم و مورد قبول را آسان تر دریافت کنند، رشد اقتصادی واجتماعی به نحو موثرتری حاصل می شود. ویلبر شرام که براساس پژوهش های بی شمارش در مورد نقش وسایل ارتباط جمعی در جهان سوم می گوید: “ترغیب مردم در کشورهای در حال توسعه، به تصمیم گیری درباره توسعه، زمینه دادن به آنها برای مشارکت موثر، تسریع و هماهنگ کردن تحولات مورد نظر و... این به طور کلی، یک روند انعطاف پذیر و نامعین نیست، اگر جریان ارتباطات اجازه دهد، مردم نیز می توانند کارهای بسیاری انجام دهند، تعیین اهداف وتصمیم گیری درباره زمان و چگونگی تغییرات و اینکه جامعه خود را به چیزی می خواهد تبدیل کنند.”
شرام همچنین درباره نقش وسایل ارتباط جمعی در توسعه ملی دیدگاه خوشبینانه ای دارد. او می گوید: “رسانه های جمعی درباره میزان و انواع اطلاعاتی که در کشورهای در حال توسعه در دسترس مردم قرار دارد، می توانند مشارکت کنند، آنها می توانند افقها را گسترش دهند، به انتقال فکر کمک کنند و سطح فکر فردی و ملی را باطات جمعی به عنوان یک نهاد اجتماعی، با دیگر نهادهای موجود در جامعه روابط مبادلاتی متقابل دارد، بدون شک این نهاد اجتماعی در روند تغییرات اجتماعی و رشد اقتصادی، عامل مهمی تلقی می شود. ارتباطات به معنای عام، نشانگر ساختارهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در یک جامعه مشخص است. در چارچوب هایی چنین ساختارهایی است که تعامل اجتماعی میان افراد و در نهایت مشارکت رخ می دهد، در واقع می توان گفت: فرآیند توسعه، رابطه پایداری با تعامل میان مردم و مشارکت فعال گروه های مختلف اجتماعی دارد، این امر صورت نمی گیرد مگر در پرتو نظام جامع ارتباطی- اطلاعاتی که می تواند تا حد زیادی در رفع اختلافات،تضادهای موجود در ارزشها و رفتارهای مردم و فراهم آوردن محیط مساعد برای توسعه ملی موثر باشد، این پدیده در جوامع در حال توسعه یا کم رشد، به دلیل بومی نبودن و نهادی نشدن وسایل ارتباطی مدرن و برخورد آن با وسایل ارتباط سنتی، به عنوان نیروی اجتماعی فعال، مسائل و مشکلات کم و بیش مشابهی را پدید آورده است. شناخت ابعاد این پدیده برای پژوهشگران ارتباطات در دهه های اخیر مرزهای نوینی را گشوده است. پیوند میان ارتباطات و توسعه و پیامدهای آن مورد بحث نظریه پردازان قرار گرفته است. آنان آگاهی مردمان را از توانایی های خود و نیز روابط حاکم برخویش برای فراگرد توسعه امری اساسی می دانند و معتقدند که این مهم از طریق رسانه ها و دانش ارتباطات امکان پذیر است. [6]
آنها می توانند همه اینها را خودشان مستقیما انجام دهند.” آنچه در مطالعه ویلبر شرام در کشورهای جهان سوم حائز اهمیت خاص است، این است که “توسعه اقتصادی، جز در صورت تحقق توسعه اجتماعی میسر نیست و توسعه اجتماعی مستلزم بسط آموزش و اطلاعات است، بنابراین باید پذیرفت که وسایل ارتباط جمعی، تاثیری قطعی بر توسعه فرهنگی و از خلال آن توسعه اقتصادی خواهند داشت. برای گسترش زراعت و صنعت، باید سرمایه گذاری های اجتماعی را رونق بخشید واین امر متضمن بسیج منابع انسانی است که در آن میان آموزش عاملی اساسی است.”
[1] . رشیدپور، ابراهیم ”ارتباط جمعى و رشد ملی“ دانشگاه تهران، 152-151، 1348.
[2] . کازنو، ژان ”جامعهشناسى وسایل ارتباط جمعی“ ترجمه? دکتر باقر ساروخانی، دکتر منوچهر محسنی، ص 322.
[3] . رشیدپور، ابراهیم ”ارتباط جمعى و رشد ملی“ ترجمه و تألیف، ص 159.
[4] . ارتباطات فراملی و جهان سوم، اثر جرالد ساسمن و جان ای لنت، ترجمه طاهره ژیان احمدی انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها
[5] . مبانی ارتباطات جمعی، اثر دکتر محمد دادگران، انتشارات فیروزه
[6] . ارتباطات فراملی و جهان سوم، اثر جرالد ساسمن و جان ای لنت، ترجمه طاهره ژیان احمدی انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها
¤ نویسنده: موسی مباشری
نظریات در رسانه ها
دریک طبقه بندی مشهور برای سیستم های مطبوعاتی در جهان ، دنیای مطبوعات را به چهار گروه تقسیم بندی کرده اند: اقتدارگرا، آزادی خواه، مسوولیت اجتماعی و تمامیت خواه شوروی این نظریه های تجویزی برگرفته از مشاهدات هستند و نه از آزمون فرضیه و تکرار مطالعه با استفاده از روش های علوم اجتماعی نظریه های مطبوعات به مرور زمان به کل رسانه ها تسری پیدا کرده اند.[1]
الف - نظریه اقتدارگرا
در غرب اختراع نشریات چاپی و دستگاه حروف چینی محترک وقتی صورت گرفت که جهان تحت سلطه قدرت های اقتدارگرا و سلاطین مستبد بود. جای شگفتی نیست که نخستین اصل ونظریه مطبوعات، نظریه تقویت کننده و پیش برنده سیاست های مورد نظر حکومت و رسانه ها قسمت سوم و آخردولت حاکم بود. ناشر برای گرفتن مجوز انتشار به یک دستگاه چاپ و گاهی به فرمانی از جانب پادشاه یا دولت نیاز داشت. با استفاده از این فرمان صدور جواز" سانسور مستقیم و اغلب مقررات صنف چاپگران، افراد از نقد دولت حاکم بازداشته می شدند. مالکیت مطبوعات در سیستم اقتدارگرا ممکن است به صورت خصوصی یا عمومی باشد. با وجود این به عنوان وسیله ای برای تحقق سیاست های دولتی محسوب می شود.
ب - نظریه آزادی خواهانه
نظریه آزادیخواهانه مطبوعات در طول قرن هجدهم در انگلستان توسعه یافت این نظریه از عصر روشنگری و نظریه عمومی فردگرایی و حقوق طبیعی نشات گرفته است و درجهت مقابله با دیدگاه اقتدارگرا توسعه یافته است. این نظر از نوشته های میلتون، لاک و میل به وجود آمد که مطبوعات به همان اندازه که در خدمت اطلاع رسانی و سرگرمی و در اندیشه فروش بیشتر هستند، باید در خدمت کشف حقیقت و نظارت بر دولت نیز باشند.در نظریه آزادی خواهانه مطبوعات به طور عمده خصوصی هستند و هرشخصی که استطاعت آن را داشته باشد می تواند مطلبی را انتشار دهد. رسانه ها به دو طریق کنترل می شوند: به وسیله کثرت آرا یا فرایند خود اصلاحی حقیقت و کذب و همچنین به وسیله سیستم قانونی که هتک حرمت، اتهام، ابتذال و فتنه گری در زمان جنگ را تحت پیگرد قرار می دهد نظریه آزادی خواهانه، مطبوعات عمدتا خصوصی هستند و رسانه ها وسایلی برای نظارت بر دولت و نیز برآوردن دیگر نیازهای جامعه می باشند.
ج- نظریه مسوولیت اجتماعی
در آمریکا در قرن بیستم این فکر به وجود آمد که رسانه ها تنها صنعت منحصر به فرد برای محافظت از منشور حقوق شهروندان هستند و باید به تعهد اجتماعی پایبند باشند. نظریه مسوولیت اجتماعی که از سوی کارورزان رسانه ها و قوانین رسانه ها و تحت تاثیر کمیسیون آزادی مطبوعات کامل شده است، براین اساس است که علاوه بر اطلاع رسانی، سرگرمی و فروش (مانند نظریه آزادی خواهانه)، رسانه ها باید موجب تضارب آرا شوند و مباحث را رشد دهند. نظریه مسوولیت اجتماعی عقیده دارد که هرشخص که سخن مهمی برای گفتن دارد باید یک تریبون آزاد در اختیار داشته باشد و اگر رسانه ها این وظیفه را به عهده نگیرند، باید کسی مراقب باشد تا آنها این کار را انجام دهند. در این نظریه، رسانه به وسیله عمل مصرف کننده، عقاید جامعه و اخلاق حرفه ای کنترل می شود و در قسمت پخش, به خاطر محدودیت های فنی که در تعداد فرکانس ها وجود دارد، توسط مراجع دولتی کنترل می شوند.
د- نظریه تمامیت خواه شوروی
در این فاصله، نظریه اقتدارگرا درباره مطبوعات در بسیاری از کشورهای جهان به شکل نظریه تمامیت خواه شوروی تکامل یافت. شوراها هدف اصلی رسانه ها را کمک به موفقیت و تداوم سیستم شورا می دانستند. نظارت و اعمال اقتصادی و سیاسی دولت، مطبوعات را کنترل می کرد و تنها اعضای وفادار و اصولگرای حزب به طور منظم می توانستند رسانه ها را به کار گیرند.
البته بعد از این تقسیم بندی تغییرات زیادی در کشورهای سوسیالیست به وجود آمده است. .
رسانه ها در عصر جدید
در قرن بیستم شاهد گسترش میزان نفوذ و تاثیرگذاری رسانه ها در جوامع بودیم و این تاثیرگذاری روز به روز افزایش می یابد. در دوره ای که به دوره جهانی شدن شهرت یافته، دولتها مرزهای خود را نفوذپذیرتر و متزلزل تر می بینند و در این میان رسانه ها نقش مهمی در تسریع در فرآیند جهانی شدن ایفا می کنند.
دهکده جهانی که مک لوهان اندیشمند برجسته حوزه ارتباطات در ابتدای دهه 1960 میلادی مطرح کرد، اندک اندک تحقق می یابد تا جهان در دوره جدید شاهد تاثیرگذاری ملموس تر و محسوس تر رسانه ها باشد; به طوری که نظام بین المللی امروز به خصوص درعصر جهانی سازی به عنوان عرصه جنگ بین رسانه ها شناخته شده است.
رسانه ها براساس رویکرد بی طرفی ادعایی خود برای رساندن واقعیت ها به مردم جهان کارکردی دوسویه دارند. اما عملا رسانه های بزرگ امروزی در خدمت منافع سهام داران خود هستند. امروز با استفاده از رسانه ها می توان در جامعه انگیزه و حرکت ایجاد یا فرهنگ عمومی را پایه ریزی کرد و گسترش داد و همینطور افکار عمومی را در رابطه با موضوع خاصی تبیین نمود. در قرن 21 رسانه ها می توانند ارتباط دوسویه را بین افراد یک جامعه و حتی جامعه جهانی برقرار کنند. اما قدرت های جهانی از رسانه برای گسترش نفوذ خود در جامعه جهانی استفاده می کنند.
به همین دلیل اینکه تصور کنیم، دهکده جهانی ترسیم شده توسط مک لوهان، دهکد ه ای کاملا واقعی با جمعیتی همگن است چندان تصور صحیحی نیست و حتی تصوری موهوم و گمراه کننده است.
برای بررسی این موضوع می توان آن را از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار داد اما از جنبه ای کلی اگر بخواهیم به موضوع بپردازیم باید گفت که امروز و در قرن 21 که از آن عنوان عصر ارتباطات نیز یاد می گردد تمامی رسانه ها ادعای استقلال و بی طرفی دارند، اما واقعیت حکایت از مساله ای دیگر دارد.
در غرب اگرچه محافل غربی و رسانه های فراگیر آنها خود را متعهد به رعایت آزادی اطلاع رسانی و انعکاس شفافیت اخبار می دانند، اما نوعی از کنترل غیررسمی بر این رسانه ها حکم فرماست. چرا که بسیاری از غول های اقتصادی و سرمایه دارانی چون "مرداک" این رسانه ها را در اختیار دارند.
هر یک از این شبکه های بزرگ دارای محصولات فرهنگی بسیاری از جمله روزنامه، ایستگاه تلویزیونی، ایستگاه رادیویی، شرکت های موسیقی و انتشارات هستند و برای اینکه به این حد برسند و بتوانند محصولات خود را به فروش برسانند، مجبور هستند تا می توانند به دولت نزدیک تر شوند. اما به علت حذف نظرات دولتی، این شرکت ها بزرگ و بزرگتر شده اند و بر ثروت خود می افزایند. در این فضا این بنگاه های بزرگ مجبورند که از دولت و سیاست های کلان آن دفاع کنند
وضعیت رسانه ها در کشورهای جهان سوم
اما وضعیت در کشورهای جهان سوم وخیم تر است چرا که رسانه ها در کشورهای جهان سوم مستقیما توسط دولتها اداره می شوند و بازتاب دهنده نظرات دولت ها هستند و سعی دارند از این طریق برمردم اثر بگذارند.
بخش اعظم جمعیت جهان که اغلب در کشورهای توسعه نیافته زندگی می کنند از دستیابی به فناوری های ارتباطی محرومند.95 درصد رایانه های جهان در 29 کشور ثروتمند جهان متمرکز شده که فقط 20 درصد جمعیت جهان را در خود جای داده اند. در حوزه های دیگر فناوری های ارتباطی هم، چنین موضوعی صدق می کند.
رسانه ها در جهان سوم به دلیل مشکلات و معضلات مختلفی که پیش روی حرکت آنها در مسیر توسعه وجود دارد، از ایفای نقش خود به عنوان رکن چهارم دموکراسی ناتوانند و به همین دلیل روزبه روز شاهد افزایش بی اعتمادی مخاطبان به رسانه ها و به تبع آن، کاهش تاثیرگذاری رسانه ها در جامعه هستیم.
اگر چه بی اعتمادی مخاطبان به رسانه ها در تمامی نقاط جهان عمومیت داشته باشد اما ساختار اقتصادی و سیاسی توسعه نیافته در کشورهای جهان سوم، نبود امکان فعالیت مستقل و آزادانه برای روزنامه نگاران و خبرنگاران و مسایلی از این دست موجب شده بی اعتمادی به رسانه ها در کشورهای جهان سوم ریشه ای تر باشد.
ناامنی شغلی، عدم استقلال حرفه ای، وابستگی کامل رسانه ها به دولت و عدم امکان فعالیت پرقدرت رسانه های مستقل ، دسترسی پایین به تجهیزات ارتباطی و اطلاعاتی مدرن و عدم برخورداری از تجهیزات سخت افزاری و نرم افزاری مناسب، انتشار اخبار جهت دار،عدم توجه به خواست واقعی مخاطبان، سطح کیفی پایین اخبار و محتوای تولید شده توسط رسانه ها به ویژه برای نخبگان و مخاطب محور نبودن رسانه ها، همگی از معضلات رسانه ها در جهان سوم محسوب می شود.[2]
رسانه های دولتی یا رسانه های وابسته به حاکمیت در کشورهای جهان سوم، رسانه های اصلی هستند که تغذیه فکری بخش اعظم مخاطبان را بر عهده دارند. این رسانه ها خود را صرفا مجری سیاست های حکومت می دانند و وجود حکومت های اقتدارگرا و غیرمردمی، حاکمیت نگاه های امنیتی در رسانه ها، وجود سیستم های سخت گیرانه، پشتگیرانه (مجوز قبل از انتشار) و سانسور در رسانه ها،موجب می شود رسانه ها در کشورهای جهان سوم از جایگاه واقعی خود فاصله بگیرند و بی اعتمادی به آنها روز به روز عمق و گستره بیشتری به خود بگیرد. اجمع آوری ماهواره ها، فیلترینگ سایت های اینترنتی، جلوگیری از ایجاد تلویزیون خصوصی و مسایلی از این دست از جمله مشکلاتی است که در کشورهایی کمتر توسعه یافته وجود دارد. همه این مسایل، دسترسی به اطلاعات را برای شهروندان در کشورهای فوق مشکل ساخته است.
طبق آمار سال 1998 به طور متوسط سالانه تعداد 70000 نشریه علمی در جهان به چاپ میرسد که از این میزان سهم کشورهای در حال توسعه کمتر از 2% است. در حالی که 10 کشور صنعتی دنیا بیش از 80 درصد از این نشریات را به خود اختصاص دادهاند. در مورد مقالات چاپ شده، در میان کشورهای آسیایی بجز کشور هند که مقام هشتم را از اوایل دهه 70 به بعد در جهان برای خود حفظ کرده است، بقیه کشورهای آسیایی چندان موفق عمل نکردهاند؛ به همین علت شاخص انتشار مقالات امروز به عنوان یکی از معیارهای تولید علم و نیز توسعه یافتگی شناخته میشود (وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، 1382).
در سالهای اخیر بسیاری از کشورهای در حال توسعه به افزایش سرمایهگذاریهای خود در زمینه تحقیقات علمی پرداختهاند. مجلات جهان سوم نیز سعی در حفظ موقعیت خود در جامعه بینالمللی علمی دارند. شکاف موجود در انتشار مجلاتی که زیر پوشش انتشارات[3] قرار میگیرند ( و هرگز سهم عمدهای را به خود اختصاص نمیدهند) تا سال 1981 به 40 درصد کاهش، تنزل یافت. تعدادی از مجلات برجسته کشورهای توسعه نیافته شاهد افت نفوذ خود بودهاند و میزان استناد به اسامی آنها در مجلات دیگر در دهه اخیر به سرعت کاهش یافته است .
هرچند کشورهای در حال توسعه 1/24 درصد از دانشمندان جهان و 3/5 درصد از هزینههای صرف شده در جهت تحقیق را به خود اختصاص میدهند، اما اکثر مجلات سرآمد، نسبت کمتری از مقالات نویسندگان این ملل را منتشر میسازند.
سایه حاکم بر انتشار علوم در مجلات سرآمد، اکثر تحقیقات انجام شده در جهان سوم را محکوم میکند و تلاشهای ملل فقیر برای تقویت مجلات علمی وطنی و به همراه آن کیفیت تحقیقات در کشورهایی را که بیش از همه به آن احتیاج دارند عقیم میگذارد. ریچارد هورتون[4] سردبیر مجله Iancet میگوید: «این عمل ممکن است جهان صنعتی را از معلومات و اطلاعات مهم محروم سازد.» بدین ترتیب تنها راه درک مراحل و آثار این امر، انتشار کارهای محققان محلی است.[5]
[1] . نظریه های ارتباطات- ورنر سورین، جیمز تانکارد- دکتر علیرضا دهقان- دانشگاه تهران- تهران -81
[2] . قوام ،سید عبدالعلی ،جهانی شدن و جهان سوم ، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی مسایل سیاسی اقتصادی جهان سوم احمد ساعی شماره دوم، سال 1386.
20. Science citation Index
21. Horton
[5] . برایان رایت، مایکل اسمیت، ریچارد لیتل، مسایل سیاست جهان ،ترجمه سیدمحمد کمال سروریان پژوهشکده مطالعات راهبردی.
¤ نویسنده: موسی مباشری
نکته پایانی
در جهان امروز، جهانی شدن به عنوان پروژه ای با مبدا غربی، از سوی جمعی از صاحبنظران و کارشناسان، تداوم استعمار گذشته غرب در کشورهای جهان سوم یا در حال توسعه محسوب می شود. حتی اگر این نکته را هم قبول نداشته باشیم، نمی توانیم از کنار آن با بی تفاوتی عبور کنیم; ضمن اینکه تردیدی نیست که جهان غرب درصدد تثبیت فرهنگ و ارزش های مورد قبول آن جامعه به عنوان فرهنگ جهانی به منظور تاثیرگذاری بر سایر کشورهای جهان از جمله کشورهای درحال توسعه است. وقتی با این دیدگاه به ابزارهای رسانه ای جدید همچون ماهواره، اینترنت و... بنگریم، چندان تعجب برانگیز نخواهد بود اگر درصدد مقابله با این تلا ش غرب بربیاییم.اما مقابله با این فرهنگ وارداتی، صرفا نه با محدودیت، بلکه با ابزارهای دیگری امکان پذیر خواهد بود. اگرچه عبارت "جهان سوم" در دهه 1950میلادی توسط آلفرد ساروی فرانسوی ایجاد شد و آن زمان تمایزات اقتصادی بین کشورها، وجه غالب نظریه تقسیم بندی کشورها به توسعه یافته و جهان سومی بود، اما امروزه، دستیابی آزادانه و سریع به اطلاعات، از مهمترین معیارهای این تقسیم بندی محسوب می شود و اندیشمندانی همچون مانوئل کاستلز براین باورند که دیگر تقسیم بندی کشورها به صورت گذشته، چندان کاربردی ندارد و معیار تقسیم بندی، دسترسی به اطلا عات، رسانه ها و فناوری های نوین ارتباطی است.
با تکیه برچنین دیدگاهی، ایجاد محدودیت در دسترسی به رسانه ها و اطلاعات و همچنین ایجاد محدودیت برای رسانه های موجود، گامی در جهت تثبیت موقعیت یک کشور در طبقه جهان سوم محسوب می شود. بنابراین هرگونه گامی که در جهت تسهیل و تسریع در دسترسی به رسانه ها و منابع اطلا عات برداشته شود، فرآیندی در مسیر رشد و توسعه قلمداد خواهد شد . لذا راهکار های زیر برای بهبود شرایط ارتباطات رسانه ای بین المللی توصیه می گردد :
1- می بایست در کشورهای اسلامی به تقویت وتوسعه رسانه ها و وسایل ارتباطی با توجه به تکنولوژی های پیشرفته روز اقدام وهم از طریق دولت ها وهم از طریق مردم توجهع جدی معمول گردد
2- در همه ی کشورها خاصه کشورهای اسلامی باید رسانه ها در متناسب کردن رفتار هاو ارزش های خود با سرشت بشری ، و تأکید بر ارزش های عام و جهان شمول مانند صلح ، عدالت ، آزادی ،امنیت ، حقوق بشر ، محیط زیست ... اهتمام ورزند
3- به منظور از بین بردن انحصار قدرت های غربی بر جریان اطلاعات، ایجاد منابع متنوع و قابل اعتماد اطلاعات و اخبار در بین کشور های جهان سوم خاصه در کشورهای اسلامی ضرورت است.
4- لزوم دوری جستن از ضوابط موجود در آژانس های بزرگ خبری در جهت انتخاب اخبار و توزیع اطلاعات ، بدین معنی که خبر گزاریهای فعلی (به خصوص در دنیای غرب ) غالباً در فکر پخش اخبار مربوط به خشونت ها ی جنگی ،جنایات ،فساد ،فاجعه ها ،بیان پیشرفت ها ی علمی و صنعتی خود ، تکیه بر قدرت نظامی غرب و بزرگنمایی آن ، انعکاس اخبار و رویداد های منفی جهان غیر غربی و تأکید بر عقب ماندگی علمی ،اقتصادی و فرهنگی آنها و گسترش لیبرال دمکراسی به سبک غرب هستند .
5- دولت ها باید برای ایجاد و گسترش خبر گزاری ها و رسانه های غیر حکومتی مساعدت وجدیت نمایند.
6- سازمان های بین المللی باید تلاش نمایند ضمن بی طرفی کامل به صلح وعدالت بیندیشند و جنگ رسانه ای را متوقف ساخته تا سران کشورها از دامن زدن به اختلافات بین ملت ها و فرهنگ ها پرهیز نمایند.
7- باید خبر گزاریهای کشورهای اسلامی بعنوان الگو در سطوح محلی (Local ) ،ملی (National ) منطقه ای (Regional ) و جهانی (Global ) با اتحاد ، هماهنگی وهمبستگی فعالیت و همکاری نمایند.
8- باید از سوی سازمان های بین المللی نسبت به تدوین قوانین ومقررات مناسب برای فعالیت های رسانه ها ی جهان تدوین و نظارت مستمر بر انجام فعالیت های آنها صورت گیرد.
9- باید دوره های آموزشی مستمر خبر نگاران و روزنامه نگاران کشور های مختلف جهان توسط آژانس بین المللی ویژه ای که اصول و قواعد حرفه ای و اخلاقی مشترک و یکسانی را که مورد توافق عام باشد ،برگزار نمایند.
منابع:
1- آشوری، داریوش؛ دانشنامه سیاسی، انتشارات سهروردی و انتشارات مروارید، تهران، چاپ اول، بهار 1366.
2- اسمیت، برایان کلایو؛ فهم سیاست جهان سوم، نظریههای توسعه و دگرگونی سیاسی، ترجمه امیر محمد حاجی یوسفی و محمد سعید قائنی نجفی، انتشارات دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه 1380.
3- برایان رایت، مایکل اسمیت، ریچارد لیتل، مسایل سیاست جهان ،ترجمه سیدمحمد کمال سروریان پژوهشکده مطالعات راهبردی.
4- جرالد ساسمن و جان ای لنت، ارتباطات فراملی و جهان سوم ، ترجمه طاهره ژیان احمدی انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها.
5- دادگران ، محمد ، مبانی ارتباطات جمعی، انتشارات فیروزه
6- دفتر مطالعات و توسعه رسانه ها ، الفبای ارتباطات و منابع اینترنتی.
7- رشیدپور، ابراهیم "ارتباط جمعى و رشد ملی، انتشارات مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعى دانشگاه تهران، 1348.
8- دهقان، دکتر علیرضا ،نظریه های ارتباطات، موسسه انتشارات دانشگاه تهران جنگ نرم (ویژه جنگ رسانه ای)
9- سریع القلم، محمود؛ توسعه جهان سوم و نظام بین الملل، نشر سفیر، چاپ سوم، زمستان 1375.
10- ساعی احمد؛ مسائل سیاسی- اقتصادی جهان سوم، تهران، انتشارات سمت. 1377.
11- قوام ،سید عبدالعلی ،جهانی شدن و جهان سوم ، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی مسایل سیاسی اقتصادی جهان سوم احمد ساعی شماره دوم، سال 1386.
12- کازنو، ژان "جامعهشناسى وسایل ارتباط جمعی" ترجمه? دکتر باقر ساروخانی، دکتر منوچهر محسنی، انتشارات اطلاعات، تهران.
13- محسنیان راد، مهدی ، ارتباط شناسی ، تهران: انتشارات سروش،1383.
14- مولانا، حمید "گذار از نوگرائی" ترجمه? یونس شکرخواه، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها، تهران، 1371.
15- ورنر سورین، جیمز تانکارد، نظریه های ارتباطات، ترجمه دکتر علیرضا دهقان، دانشگاه تهران، تهران ،1381.
¤ نویسنده: موسی مباشری
واژه امت در قرآن کریم
واژه امت در قرآن کریم 65 بار به صورت مفرد یا جمع آمده است . در قرآن امت به معانیی چون: مدت و زمانی معین، [1]رهبر، پیشوا و نمونه، [2] دین و آیین [3]و گروهی از جانداران [4]و در بیشتر موارد بهمعنی گروهی از انسانها[5] استفاده میشود. در مواردی که امت به معنی گروهی از مردم آمده، مراد گروهی از مردمان است که یکی از رسالات و ادیان الهی بر آنان نازل شده است و این بیانگر وجود ریشهی مذهبی و دینی در این اصطلاح است.[6] بر اساس این تعاریف میتوان به این نتیجه رسید که مراد از امت اسلامی، گروه وسیعی از مردم است که تحت رهبری و هدایت مشترک بوده و به سوی هدف و قبلهای واحد در حرکتند. این جامعهی آرمانی اسلام، دارای ویژیگیهای خاصی است که آنرا از سایر جوامع متمایز میسازد. مردم[7] و یا عدهای از انسانها که با یکدیگر پیوند دینی دارند،[8] آمده، و در احادیث که بارها به صورتهای «امت محمد»، یا «امتی» (از زبان پیامبر)، یا « اُمَم» وارد شده، به معنی جماعتی به کار رفته است که از یک پیامبر پیروی میکنند. «اُمَم» نیز به معنی اقوام پیشین و ملتهایی که خداوند برای آنان پیامبری گسیل داشته، به کار رفته است . [9] به هر حال، امت افزون بر مفهوم دینی خود، میتواند به مفهوم همبستگی زبانی، فرهنگی، طبیعی، یا نژادی،... نیز باشد .
این امت در نگرش قرآنی دارای حیات و زندگی است که لحظهای همانند زندگی انسانها پایان مییابد،[10] و به عنوان یک حقیقت دارای کتاب و نوشتهی مخصوصی است که در قیامت به سوی آن خوانده میشود،[11] دارای فهم و شعور است [12]و برای عمل هر جامعه و امتی عذابی مشترک و عمومی است.[13] در ضمن قرآن برای امتها، سنتهایی نیز اثبات میکند که میتوان به سنت ارسال پیامبران، هلاکت امت پس از اتمام حجت و تغییر در سرنوشت امتها بر اثر عملکرد جامعه و مانند آن اشاره کرد.
علامه طباطبایی در تفسیر خود امت واحده را داراى هدف و مقصدى واحد می داند. « إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ» این امّت شماست، امّتی یگانه و من پروردگار شمایم، مرا بپرستید. کلمه" امة" به معناى جماعتى است که مقصد واحدى آنها را جمع کرده باشد. خطاب در آیه شریفه به طورى که سیاق به آن گواهى مىدهد خطابى است عمومى، که تمامى افراد مکلف بشر را در بر مىگیرد. و مراد از امت در اینجا نوع انسان است، که معلوم است نوع براى خود وحدتى دارد، و همه انسانها در آن نوع واحدند، و اگر اسم اشاره" هذه" را مؤنث آورده به مناسبت تانیث خبر" ان" است که همان کلمه" امت" مىباشد. و معناى آیه این است که: این نوع انسانى، امت شما بشر است، و این هم واحد است، (همه در انسانیت یکى هستند)، پس امت واحدهاى هستید و من(خدا) پروردگار شما هستم، زیرا مالک و مدبر شمایم، پس تنها مرا بپرستید، و نه دیگران را. و در جمله" أُمَّةً واحِدَةً" اشاره به دلیل خطاب" فاعبدون" نموده، براى اینکه نوع انسانى وقتى نوعى واحد، و امتى واحده و داراى هدف و مقصدى واحد باشد و آن هدف هم عبارت باشد از سعادت حیات انسانى، دیگر ممکن نیست غیر ربى واحد ارباب دیگرى داشته باشد، چون ربوبیت و الوهیت منصب تشریفى و قراردادى نیست، تا انسان به اختیار خود هر که را و هر چه را خواست براى خود رب قرار دهد، بلکه ربوبیت و الوهیت به معناى مبدئیت تکوین و تدبیر است، و چون همه انسانها از اولین و آخرینشان یک نوع و یک موجودند، و نظامى هم که به منظور تدبیر امورش در او جریان دارد نظامى است واحد و متصل و مربوط که بعضى اجزاء را به بعضى دیگر متصل مىسازد، قهرا این نوع واحد و نظام واحد را جز مالک و مدبرى واحد به وجود نیاورده است، و دیگر معنا ندارد که انسانها در امر ربوبیت با هم اختلاف کنند، و هر یک براى خود ربى اتخاذ کند غیر رب آن دیگرى، و یا در عبادت راهى برود غیر آن راهى که دیگرى سلوک مىکند. پس انسان نوع واحد است و لازم است ربى واحد اتخاذ کند، و او ربى باشد که حقیقت ربوبیت را واجد باشد، و او خداى عز اسمه است.
در مجمع البیان آمده است که[14] : مراد از امت، دین است، و اشاره به کلمه" هذه" به دین اسلام است که دین همه انبیا بوده. و مراد از اینکه فرمود" امت واحدهاى است" این است که اجتماع انبیا و بلکه اجماعشان بر آن است. و معناى آیه این است که: ملت اسلام ملت شما است، که واجب است حدود آن را حفظ کنید، و ملتى است که همه انبیا (ع) برآن اتفاق دارند. لیکن این معناى بعیدى است، زیرا استعمال امت در دین به فرضى که جایز باشد، به نحو مجاز جایز است که بدون قرینه نمىشود مرتکب آن شد. علاوه بر این، با اینکه معناى حقیقى کلمه معناى روبراهى است، و سایر کلمات قرآنى از قبیل" وَ ما کانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّةً واحِدَةً فَاخْتَلَفُوا" ، آن را تایید مىکند- چون به طورى که مىبینید این آیه اجمال آیه فوق و آیه بعدىاش را متضمن است- دیگر نه اجبارى داریم و نه احتیاجى به اینکه مرتکب مجاز شویم، از این هم که بگذریم تعبیر در جمله" وَ أَنَا رَبُّکُمْ" به" رب" و نه به" اله" بدون وجه مىماند، زیرا اگر امت به معناى دین بود ممکن بود بفرماید:" و انا الهکم" به خلاف اینکه امت را به معناى جماعت بگیریم که در این صورت آوردن کلمه" رب" به خاطر نکتهاى خواهد بود و بنا بر آن معناى آیه این مىشود که: شما افراد بشر نوع واحدى هستید و من مالک و مدبر امور شمایم، پس مرا بپرستید تا مرا معبود خود گرفته باشید.در این آیه وجوه بسیارى دیگر آوردهاند که چون همگى از سیاق آیه دور بود، از نقلش خوددارى کردیم! اگر شما بخواهید بدانها وقوف یابید مىتوانید به کتب تفسیرى مفصل مراجعه کنید.[15]
[1] . هود/8، و یوسف/45
[2] . نحل/120
[3] . زخرف/22-23
[4] . انعام/38
[5] . بقره/128-134-213، آلعمران/104-110-113، نساء/41، مائده/48-66، انعام/108-92-42، اعراف/34-38-159-164-181-160-168، یونس/19-47-49، هود/118-48، رعد/30، حجر/5، نحل/36-84-89-92-93-63، انبیا/92، حج/34-67، مومنون/43-44-5، نمل/83، قصص/23-75، فاطر/24، غافر/5، شوری/8-7، زخرف/33، جاثیه/28، عنکبوت/18
[6] . بندر ریگی، محمد؛ فرهنگ عربی به فارسی، ترجمهی المنجد الطلاب، تهران، انتشارات اسلامی،1360،چ2، ص10 و دهخدا، علی اکبر؛ لغتنامه، تهران، دانشگاه تهران، 1373، ج13، ص18947.
[7] . قرآن کریم(بقره ،213).
[8] .قرآن کریم(ال عمران،110، بقره ،143).
[9] . عبدالمجید ترکی، «اجماع امت مؤمنان، ج1، ص30.
[10] . اعراف/ 34
[11] . جاثیه/28.
[12] . انعام/ 108
[13] . . غافر/ 5
[14] . مجمع البیان، ج 7، ص 62 و تفسیر فخر رازى، ج 22، ص 219.
[15] طباطبایی، محمد حسین ، تفسیر المیزان، جلد 14، ص 454.
¤ نویسنده: موسی مباشری
عنوان مقاله : امت واحده
تدوین: موسی مباشری بهجت آبادی
چکیده
«امت واحده» اصطلاحی قرآنی است که چندین بار در قرآن ذکر شده است و معانی متعددی از آن ارائه شده است که یکی از مهم ترین آنها اشاره ای است به آغاز کار انسان ها که در قالب جامعه واحدی بودند و پس از آن دچار اختلاف شدند و خداوند متعال به منظور رفع اختلافات میان آنها پیامبرانی را برای آنها فرو فرستاد معنای دیگری که در قالب امت واحده از آن یاد می شود عبارت است از اشاره به حقیقت واحده ای که گاه از آن به نام «اسلام» یاد می شود و مبتنی بر اعتقاد به خدای واحد است که همه انبیاء الهی درهر زمان و مقطعی به آن فرا می خواندند و در نتیجه همه کسانی که به این حقیقت گرویدند علیرغم اختلاف زمانی و مکانی جزء امت واحده به شمار می آیند و این ملت ها هستند که این دین واحد را قطعه قطعه کرده و هر کدام خدا و اعتقادات دینی واحد را به شکلی مورد تفسیر قرار داده و در قالب دینی جدای از ادیان دیگر مطرح کردند چنانچه خداوند در قرآن همهی بشریت را یک امت واحد تلقی کرده است: «و ما کان الناس الا امه واحده». قرآن کریم تشکیل امت واحد را یک برنامهی وسیع و جهانى براى تحقق حکومت جهانى واحد مىداند. تحقق چنین جامعهای منوط به وحدت است و وحدت نتیجهی ایمان و عقیده خواهد بود. امت به معنای گروهی اجتماعی که به هدف معین و مشخصی چون دین و عقیده یگانه ای گرد هم آمده اند، از ویژگی هایی برخوردار می باشند که بدون آن نمی توان از امت سخن گفت. این ویژگی ها عبارتند از: ایمان به خدای یکتا،اعتدال در امور ،اسوه و الگو بودن،حق طلبی و باطل گریزی،دعوت به حق و مبارزه با فساد،راهنمایی و هدایت انسان ها وکامل وبرتر همچنین با توجه به آیات قرآن کریم و فرمایشات معصومین (علیهم السلام) ارکان ومبانی اندیشه امت اسلامی عبارتند از: دین ، عقلانیت، علم واخلاق که در پرتو وحدت باعث قوام وقدرت جامعه اسلامی و تشکیل امت واحده می شود. «وحدت» امت اسلامی به معنای تحقق وحدت اسلامی در مجموعه امت اسلام و سراسر جهان اسلام است، به گونهای که در نهایت، نویدبخش تشکیل امت واحد اسلامی باشد. ظلم وستم برای دنیا طلبی،بی توجهی به آزمایش الهى، ایجاد اختلاف و فرقه گرایی، تفرقه افکنى توسط دشمنان، دشمنی شیطان،استهزا کردن، بد گمانى به یکدیگر،توهین کردن به یکدیگر وغیبت کردن برخى از آسیب ها و عواملى هستند که موجب فروپاشى امت واحده (وحتى وحدت) مى شود .
کلمات کلیدی : امت ، امت واحده، وحدت
مقدمه
قرآن کریم تشکیل امت واحد را یک برنامه وسیع و جهانى براى تحقق حکومت جهانى واحد مىداند. براى تحقق این آرمان در ادیان مختلف به ظهور مصلح آخرالزمان نوید داده است که وى این امت جهانى را بنیان مىنهد. تحقق چنین جامعه ای منوط به وحدت است بر اساس تعاریف قرآنی میتوان گفت که مراد از امت اسلامی، گروه وسیعی از مردم است که تحت رهبری وهدایت مشترک بوده و به سوی هدف و قبلهای واحد در حرکت می باشند. این جامعهی آرمانی اسلام، دارای ویژگیهای خاصی است که آن را از سایر جوامع متمایز می سازد. در شکلگیری امت اسلامی قطعا ویژگیها و خصوصیات دینی از اصالت برخوردارند. بهعبارت دیگر تحقق رسالات و وظایف اسلامی صرفا در چارچوب مجموعهای به نام امت امکانپذیر است. امت اسلامی در واقع در چارچوب مرز جغرافیایی خاصی قرار نمیگیرد، بلکه بر یک مجموعه بینالمللی اطلاق میشود که از یک پیام و دستور الهی اطاعت میکنند و رسالت یک پیامبر را می پذیرند .در این مقاله به این سئوال پاسخ می دهیم که امت واحده چیست ؟ وویژگی ها و ارکان آن کدام است ؟
تعریف امت
امت به معنی قوم، قبیله و نیز ملت یا جامعهای مذهبی که تحت لوای هدایت یک پیامبر قرار دارد . اُمَّت، واژهای با بُرد معنایی بسیار وسیع که میتواند جامع مفاهیمی چون قوم، قبیله، عشیره، گروههای نژادی و نیز ملت یا جامعهای مذهبی که تحت لوای هدایت یک پیامبر قرار دارد، باشد[1] در فرهنگهای مختلف انسانی واژههای مختلفی برای بیان مفهوم جامعه یا اجتماع communityبه کاربردهشدهاست. اما اسلام بهجای همهی این اصطلاحات واژهی امت Ummah را برای جامعهی انسانی مورد نظر خود انتخاب کرده و از این نامگذاری منظور خاصی را دنبال میکند.
امت، اصطلاحی قرآنی و دینی است که هم زمان با دین اسلام رواج یافته است و در فرهنگ غربی هیچ سابقهای ندارد. امت در تعبیر و اصطلاح قرآنی، گروهی همسان در دین، آیین، زمان و مکان و دیگر مشترکات انسانی است.[2] این اصطلاح هرچند با جامعه در اصطلاح امروزی مشابهتهایی دارد ولی تفاوتهای محسوسی نیز در میان است که نمی توان آنرا نادیده گرفت. جامعه در اصطلاح جامعهشناختی، گروه سازمان یافتهای از اشخاص و افراد انسانی هستند که با هم در سرزمین مشترک زندگی میکنند و با همکاری در گروهها نیازهای اجتماعی ابتدایی و اصلی خود را تامین مینمایند و با مشارکت در فرهنگی مشترک و یکسان بهعنوان یک واحد اجتماعی از دیگر جوامع متمایز میشوند.[3] اما امت گروه خاصی از پیروان یک دین یا یک عصر به سبب همسانی در نوع خاصی از عملکرد و یا رویکرد فکری هستند.[4]
بهعقیده «لویی گارد» اسلامشناس فرانسوی: «امت از ریشهی خاص عربی است که در زبانهای اروپایی نمیتوان مترادفی برای آن یافت، مخصوصا امتالنبی که احتمالا از ریشهی اصلی «ام» به معنی مادر است.»[5]
علامه طباطبایی(ره) معتقد است که قرآن مجید توجه خاصی به جامعه و اجتماع انسانی دارد و آنرا حقیقتی میداند که دارای خواص و آثاری مخصوص است، [6] بر همین اساس امت: «به معنی گروهی از انسانهاست و گاهی به مناسبتی بر یک نفر هم اطلاق میشود... اصل این کلمه از «ام» به فتح همزه به معنای قصد است و لذا به هر گروهی از مردمان گفته نمیشود، بلکه به جمعیتی گفته میشود که دارای مقصدی واحد بوده و به واسطهی آن با یکدیگر مربوط و متحد شده باشند و به همین مناسبت بر فرد، یک انسان و سایر معانی اطلاق میشود.»[7]
بر اساس این تعاریف امت مبنای نظم اجتماعی است که گسترهی وسیعی به اندازه تمام بشریت میتواند داشته باشد. به عبارت دیگر شریعت بخش عظیمی از تلاش خود را به نظم اجتماعی، اختصاص داده و قسمت اندکی را متوجه مراسم عبادی و اخلاق فردی کرده است. در سنت اسلامی بر «امت»، تأکید فراوان شده به گونهای که عضویت در آن شرط مسلمانی به شمار میرود. دورهی اسلامی نه با تولد پیامبر اسلام(ص) شروع میشود و نه با اولین نزول وحی؛ بلکه با هجرت پیامبر(ص) و یارانش به مدینه آغاز میشود و هجرت هنگامی است که مسلمانان وفاداری و اعتقاد به خداوند تبارک و تعالی را بر پیوندهای خویشاوندی و قبیلهای ،ترجیح داده و به تشکیل امت دست زدند.[8]
[1] . عبدالمجید ترکی، «اجماع امت مؤمنان، ج1، ص30، از جوهر عقیدتی تا واقعیت تاریخی»، تحقیقات اسلامی، تهران، 1368ش، س 4، شم 1-2.
[2] . بقره/821 و مائده/ 84
[3] . مساواتی، مجید؛ مبانی جامعهشناسی، تبریز، احرار، 2731، ص 142.
[4] . طباطبایی، محمدحسین؛ تفسیرالمیزان، ترجمهی محمدجواد کرمانی و محمدعلی گرامی قمی، تهران، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، 1376، چ6، ج 6 ص 39
[5] . گارده، لویی؛ اسلام دین راست، ترجمهی رضا مشایخی، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1352، ص286.
[6] . طباطبایی، محمدحسین؛ پیشین، ج4، ص236.
[7] . همان، ج2، صص172-173.
[8] . موتن، عبدالرشید؛ نظم اجتماعی و مردم، ترجمه محمد شجاعیان، مجله کتاب نقد، سال پنجم، شماره 20 و 21، 1380، ص90.
¤ نویسنده: موسی مباشری