3 پایگاه اطلاع رسانی مباشر 4 |
15- بخشش
خصلت سخاوت و بخشش، علاوه بر آنکه در حد ذات خود از خصال و اخلاق کریمه است و موجب بهرهمندى مردم بینوا مىشود، اصولاً این خلق و خو، فواید و آثار اجتماعى فراوان و ملموسى دارد؛ زیرا شخص کریم و سخاوتمند، محبوب و مورد علاقه مردم است و محبت بطور کلى در هر جامعهاى، مبدء تفاهمها و الفتها مىشود، بلکه چه بسیار که محبت و دوستى، نردبان پیشرفت و رسیدن شخص سخاوتمند و بخششگر به ریاست و زعامت مىگردد؛ یعنى انسان سخى و دست و دلباز از آنچنان محبوبیتى برخوردار مىشود که مردم به سخنان او کاملاً توجه مىکنند و از دستورات و فرمانهایش اطاعت مىنمایند و همین امر - یعنى ریاست و زعامت شخص صالح و نیکوکار و بخششگر دست و دلباز - مبدء بسیارى از خیرات و برکات براى جامعه مىشود. امام صادق (ع) به مُعلّى مىفرمود: با صله و بخشش، علاقه و محبت مردم را به سوى خود جلب کن؛ زیرا خداوند عطا و بخشش را رمز مهر و محبت و تنگ نظرى و بخل را کلید عداوت و دشمنى قرار داده است. به خدا سوگند! اینکه شما چیزى از من بخواهید و من آن را به شما بدهم، نزد من دوست داشتنىتر از آن است که چیزى از من نخواهید و من هم چیزى به شما ندهم و در نهایت، نسبت به من احساس کینه و دشمنى کنید.امام هدیه ها و بخششهاى زیاد و کلان به مردم مىداد، بطوریکه شخص بینوا پس از دریافت صله و عطاى امام احساس نیاز و تنگدستى نمىکرد . اینک فرازهائى از آن را یاد مىآوریم. روزى امام یکجا مبلغ چهارصد درهم به بینوائى داد و او آن مبلغ راگرفت و سپاس گویان رفت. امام به خدمتکارش فرمود که آن بینوا را دوباره پیش امام بیاورد.
مرد بینوا عرضه داشت: اى سرور من! از شما کمک خواستم، شما هم که دادید. دوباره مرا براى چه خواستید؟امام: رسول خدا فرمود: «بهترین صدقه، احسان، صله و بخشش آن است که طرف را بى نیاز کند»، و ما آنقدر ندادیم که تو کاملاً غنى و بىنیاز گردى. بیا، این نگین انگشترى را هم بگیر و دقت کن که براى آن ده هزار درهم قیمت گذاشته شده است؛ اگر روزى نیاز پیدا کردى آن را به همین قیمت بفروش.به گمان من امام صادق (ع) براى اینکه آن مرد، مرحمتى امام را سپاس گفت و شکر گزارى نمود لذا دوباره صله دیگر به او داد؛ زیرا زبان شکر و سپاس از انگیزههاى افزایش نعمت است: خداوند هم در آیه 7 سوره ابراهیم می فرماید:« لئن شکرتم لا زیدنکم ...»در آیات قرآن، نیکی خداوند به بندگان چه در دنیا و آخرت و چه در زمینه نیازهای روحی و روانی یا در حوزه امور مادی به عنوان مصداق احسان شمرده شده است. از این رو قرآن از زبان حضرت یوسف تبیین می کند که رهایی وی از زندان و بازگشت خانواده به سوی او از مصادیق احسان خداوند به آن حضرت بوده است. آن حضرت(ع) می فرماید: قد اخرجنی من السجن و جاءبکم من البدو من بعد ان نزع الشیطان بینی و بین اخوتی (یوسف آیه 100) در این آیه آمدن خاندان یعقوب(ع) به سبب جای گزینی زندگی به مصر به جای بادیه نشینی، رهایی آنان از خشک سالی و نیز قحطی به دنبال مرگ احشام، هم چنین پایان دادن به جدایی یوسف(ع) و خانواده اش نیکی خدا به وی خوانده شده است. (مجمع البیان ج5 ص406 و المیزان ج11 ص 247) قرآن ثروت و دارایی را نیز مصداقی از نیکی خدا برمی شمارد (قصص آیه 76) و گنج قارون را از زبان بنی اسرائیل احسان خدا به وی می داند. (قصص آیه 76)بنابراین هرگونه نعمتی که خداوند به انسان می بخشد به جهت آن که کار نیک کامل و شایسته و بی هیچ چشم داشت و منتی است، به عنوان مصداق احسان می باشد. این گونه است که می توان گفت احسان معنایی واحد دارد و تفاوت های بیان شده از سوی برخی نمی تواند چندان مهم و تأثیرگذار ارزیابی شود و تفاوت های مفهومی آن به گونه ای نیست که بتوان روی آن تأکید کرد به ویژه آن که از جهت مصادیق دارای گستره یک سان می باشد.
ناگفته نماند که مصادیق احسان گاه با مفاهیم پردامنه دیگری چون تقوا و ایمان و عمل صالح یگانه می شود و در کاربردهای قرآنی تفاوتی میان احسان و آن ها گذاشته نمی شود. (آل عمران آیات 133 و 134 و نیز کهف آیه 30 و یوسف آیه 90 و نیز زمر آیه 33 و 34)احسان به پدر و مادر
سرآمد همأ نیکی هاانسان می بایست به عنوان جانشین خداوند رفتاری مبتنی بر احساس را در پیش گیرد تا خلافت الهی خویش را بنمایاند.احسان و نیکوکاری حوزه ای خاص را دربرنمی گیرد بلکه همه حوزه های زندگی از عواطف، گفتار و رفتار را شامل می شود
¤ نویسنده: موسی مباشری