3 پایگاه اطلاع رسانی مباشر 4 |
در این مورد، علاوه بر خطبه «شقشقیه» که همه با او آشنا هستیم، سخنان دیگر او حاکی از غصب خلافت و عقب زدن او است که ما در این جا به برخی از سخنان آن حضرت اشاره میکنیم:
الف :به خدا سوگند از روزی که خدا جان پیامبر خویش را تحویل گرفت تا امروز همواره حق مسلم من از من سلب شده است».
ب:شخصی در حضور جمعی به من گفت: پسر ابوطالب! تو بر امر خلافت حریصی; به او گفتم:
«بلکه شما حریصتر و از پیغمبر دورترید و من از نظر روحی و جسمی نزدیکترم. من حق خود را طلب کردم و شما میخواهید میان من و حق خاص من حائل و مانع شوید و مرا از آن منصرف سازید. آیا آن که حق خویش را میخواهد حریصتر است یا آن که به حق دیگران چشم دوخته است؟ همین که او را در برابر حاضران با نیروی استدلال کوبیدم به خود آمد و نمیدانست در جواب من چه بگوید».معلوم نیست اعتراض کننده چه کسی بوده و این اعتراض در چه وقت مطرح شده است.ابن ابی الحدید میگوید: اعتراض کننده سعد وقاص بوده، آن هم در روز شورا. سپس میگوید: ولی امامیه معتقدند که اعتراض کننده ابوعبیده جراح بوده و در روز سقیفه چنین اعتراض کرده است.
حضرت در ادامه میفرماید «خدایا! از ظلم قریش و همدستان آنها به تو شکایت میکنم. اینها با من قطع رحم کردند و مقام و منزلت بزرگ مرا تحقیر نمودند. اتفاق کردند در مورد امری که حق خاص من بود، بر ضدّ من قیام کنند».تا این جا روشن گردید که امام هرگز در مسأله خلافت و امامت با خلفا مصالحه نکرد و پیوسته از مظلومیت خود سخن میگفت و نسلها را از حقایق آگاه میساخت.
نکته دوم، همکاری امام با خلافت در مسائل دینی و سیاسی و حل مشکلات خلفا است که موضع امام در این مورد کاملاً مثبت بود. ایشان در یکی از نامههای خود، علت همکاری با دستگاه خلافت را به روشنی بیان میکند. اکنون ترجمة نامة امام را در این جا میآوریم: «به خدا سوگند هرگز فکر نمیکردم و به خاطرم خطور نمیکرد که عرب بعد از پیامبر; امر امامت و رهبری را از اهل بیت او بگردانند (و در جای دیگر قرار دهند و باور نمیکردم) آنها آن را از من دور سازند! تنها چیزی که مرا ناراحت کرد اجتماع مردم اطراف فلان... بود که با او بیعت کنند. دست بر روی دست گذاردم تا این که با چشم خود دیدم گروهی از اسلام بازگشته و میخواهند دین محمد (ص) را نابود سازند. (در این جا بود) که ترسیدم اگر اسلام و اهلش را یاری نکنم، شاهد نابودی و شکاف در اسلام باشم که مصیبت آن برای من از رها ساختن خلافت و حکومت بر شما بزرگتر بود؛ چرا که این بهره دوران کوتاه زندگی دنیا است که زایل و تمام میشود. همان طور که «سراب» تمام میشود و یا همچون ابرهایی که از هم میپاشند. پس برای دفع این حوادث به پا خاستم تا باطل از میان رفت و نابود شد و دین پا برجا و محکم گردید».این نامه به روشنی بیان میکند که امام در عین انتقاد از خلافت، برای صیانت اسلام تا آنجا که امکان داشت با آنان همکاری کرد و معضلات علمی و سیاسی آنان را به نحو احسن، حل و فصل نمود.
¤ نویسنده: موسی مباشری