3 پایگاه اطلاع رسانی مباشر 4 |
تاریخچه لیبرالیسم
از نظر تاریخی لیبرالیسم آغازین به شکل یک جنبش ضد استبدادی بروز کرد. لیبرالیسم در ابتدای امر دارای دو بعد فکری و اجتماعی بود.
الف. بعد فکری: در این دوره بدون اینکه نامی از تکوین یک مکتب یا ایدئولوژی باشد، آراء لیبرالی در اندیشههای افرادی مانند مارتین لوتر[1] و جان کالون [2] که نهضت اصلاح دینی در غرب را رهبری میکردند، ظاهر شد. در این مرحله مبانی فلسفی، معرفت شناسی و اخلاقی لیبرالیسم به صورت غیر منسجم و پراکنده در آراء اندیشمندان عصر رنسانس مطرح گردید.
ب. بعد اجتماعی: در این مرحله که به دلیل اقدامات ضد دینی و خودسرانه آباء کلیسا که به نام دین توجیه میشد و انحرافات گستردهای که در مسیحیت به وجود آمد، جنبشی تحت عنوان "اصلاح دین" پدید آمد. نتیجه این نهضت، پیدایش فرقه پروتستان[3] بود. پروتستانتیزم [4]با تأکید بر فردگرایی و حذف واسطه بین انسان و خدا، همچنین تساهل و تسامح و آزادی، پشتوانهای برای لیبرالیسم گردید. لیبرالیسم علاوه بر نفی استبداد کلیسا، علیه خودکامگی و استبداد حکام نیز به پا خواست.[5]
واژ? «لیبرال» از قرن چهاردهم میلادی به بعد کاربرد داشته است و اوج آن، قرن هجدهم یعنی در دوران بورژ سازی صنعتی بود. در این زمان محتوای شعار اصلی لیبرالیسم، فرمول آزادی سرمایه و آزادی تجارت بود. از آنجا که در آغاز پیدایش لیبرالیسم، بزرگترین مانع بر سر راه آزادی عمل سرمایه، مناسبات فئودالی و سلطنت مطلق? فئودالی بود، شعار اصلی لیبرالیسم در عرص? سیاست عبارت از مخالفت با استبداد مطلقه و دفاعی از آزادیهای بورژدایی و در عرص? اجتماع، گسترش مناسبات سرمایه داری به زیان مناسبات فئودالی بود.
اصطلاح لیبرالیسم در قرن 19 در زبانهای اروپایی مخصوصاً در زبان انگلیسی پیدا شد ازآن زمان که انقلاب صنعتی گسترش یافته بود، لیبرالها به حمایت از این نظام پرداختند و طی آن خواستار آزادی تجارت و اقتصاد و داد و ستد بین ملتها و آزادی فرد بودند تا منافع خود را دنبال کنند. این نظام اقتصادی ابتدا در انگلستان، سپس در آمریکای شمالی و اروپای غربی و پس از آن در اروپای شرقی و بقیه نقاط جهان گسترش یافت.
از لحاظ تاریخی، ریشههای فکری لیبرالیسم اولیه را در اندیش? متفکرانی چون جان لاک (بنیانگذار لیبرالیسم)، منتسکیو و آدلم اسمیت و لیبرالیسم متأخر را در تفکر افرادی چون جان راولز و آیرتا برلین و ... باید جستجو کرد.
منشأ فکری لیبرالیسم
به عنوان یک نهضت اجتماعی که طرفدار آزادیهای فردی و رهایی از بند هر گونه تشکیلات اجتماعی- سیاسی است. به زمانهای بسیار دور می رسد. اما ندای این نحو آزادی در اروپای بعد از قرون وسطی، از حلقوم پروتستانها شنیده شد .
در اروپای قرون وسطی، قدرت اجتماعی- سیاسی در اختیار طبقه معینی شامل اشراف و نجبا، روحانیون و اولیای کلیسا و فئودالها بود. نظام جامعه چنان بود که فرد از ابتدای عمر تا انتها در طبقه مشخص و غیر قابل تغییری میزیست. در زمینه مذهبی نیز سلطه کلیسا در جامعه حاکم مطلق بود و دستگاه تفتیش عقاید کلیسا به سانسور عقاید میپرداخت. در چنین جوی لیبرالیسم پا به عرصه وجود گذاشت. این جریان درحقیقت عکسالعملی در مقابل خفقان حاکم بر اروپا بود .
پروتستانتیسم با تاکیدبر آزادی و استقلال فرد به مبارزه با کلیسا برخاست. پیشرفت علوم در رنسانس، ظهورفلسفه و نظریات اجتماعی و سیاسی نیز سبب تقویت این جریان شد.در زمینه فلسفیدانشمندانی چون جان لاک و ژان ژاک روسو نظریات موثری اظهار نمودند. لاک و روسو باتاکید بر یکسان عمل کردن طبیعت در شرایط مساوی و تطبیق قوانین جامعه با آن و باپیشنهاد برقراری مجلسی متشکل از نمایندگان به نفی امتیازات اشرافی و کلیساییپرداختند.
طبق نظریه لاک، که از لحاظ فلسفی بیش از نظریات دیگران در تکوینلیبرالیسم موثر بود، حقوق طبیعی فرد همواره تحت مخاطره قرار میگیرد. و به هیچ وجهقابل تفویض و انتقال نیز نمیباشد. به همین جهت نظریه دولت حمایت کننده وی مبین اینمعنی است که دولت وظیفه حراست از آزادیهای فردی را دارد نه تحدید و تضعیف آن را. در این زمان افکار وجریانهای موافق منافع طبقه متوسط و بازرگانان بود و هموارهبرای آزادی تجارت و رهایی از چنگ فئودالها و صاحبان قدرت تلاش میکردند و لذا باوقوع انقلابهای عظیم و گسترده و با شعارها و عناوینی همچون برابری افراد و داشتن حقرای مساوی و آزادی افراد در تعیین سرنوشت که تا آن زمان اکثریت مردم از آن محرومبودند قدرت از انحصار طبقهای خاص خارج گردید.
این نهضت سیاسی و اجتماعی که ازسوی طبقه متوسط و مدام با نظریات فلاسفه و دانشمندان اروپایی پشتیبانی میشد، رنگیک مشی اجتماعی- سیاسی مدونی به خود گرفت و در زبانهای اروپایی، به خصوص انگلیسیعنوان لیبرالیسم را به خود گرفت. لیبرالیسم با نفوذ نظریه سودگرایی یااوتیلیتاریانیسم در این دوره که بر فرد و منافع او تاکید میورزید، به صورت یکجریان فلسفی- سیاسی- اجتماعی قوی درآمد.بنابراین لیبرالیسم به عنوان یک نهضتاجتماعی در اروپا شکل گرفت و هسته مرکزی آن را آزادیهای فردی و رهانیدن فرد از قیدتشکیلات اجتماعی و مذهبی تشکیل می داد. [6]
انواع لیبرالیسم
انواع لیبرالیسم به شرح زیر می باشد:
1. لیبرالیسم فرهنگی: یعنی جانب داری از آزادیهای فردی و اجتماعی ـ مثل آزادی اندیشه و بیان ـ و گسترش فرصتهای آزادی و انعطاف پذیری اخلاقی و غیره. لیبرالیسم فرهنگی گستردهترین و مهمترین بخش لیبرالیسمبوده و دارای اصولی نظیر اومانیسم، آزادی و... میباشد و هر گونه مداخله و انحصاردولت یا نهاد دیگر را در عرصه فرهنگی مردود میداند.
2. لیبرالیسم دینی: به این معنا که اصولا دین امری شخصی است و باورهای دینی احساس درونی و غایب از حواس انسان نیست، بلکه تجربه دینی مانند تجربه های حسی از احساس زنده و غیر غایب حکایت دارد. و حقایق دینی با هیچ مقطع تاریخی و فرهنگی خاصی گره نخورده است.
3. لیبرالیسم اخلاقی: از آنجا که در لیبرالیسم هیچ قانون کلی اخلاقی وجود ندارد، لذا معیار تشخیص دهنده خوب و بد، خود انسان است. بنابراین، امیال ظاهری افراد همان امیال اقعی آنها است و باید مورد احترام قرار گیرد؛ یعنی لیبرالیسم اخلاقی، اعتقاد به یک آیین تساهل گرا، انعطاف پذیر و اباحی مسلک در آموزه های اخلاقی است. لیبرالیسم اخلاقی در ارتباط با رفتارهای اخلاقی افراد،آسان گیر، انعطافپذیر، با گذشت و اباحی مسلک است. عمده رفتارهای اخلاقی افراد هرچند ناپسند باشد، از نظر لیبرالیسم اخلاقی مباح است. تشخیص خوبی و بدی اخلاقی تنهابه دست خود انسان است و هیچ منبعی حتی وحی و شرع الهی از نظر لیبرالیسم، نمیتواندمعیار خوبی و بدی رفتارهای اخلاقی باشد. لیبرالیسم اخلاقی به نسبیت اخلاقی معتقداست. یعنی بر اساس این نگرش، هیچ اصل اخلاقی ثابت وجود ندارد و تنها این خواست،اراده و انگیزهها و هواهای فرد است که معیار خوبی یا بدی قرار میگیرد.
4. لیبرالیسم اقتصادی: یعنی حفظ آزادی اقتصادی و دفاع از حریم مالکیت خصوصی و سرمایه داری، و دخالت حداقلی دولت بر فعالیتهای اقتصادی افراد، یا عدم دخالت دولت و هر عامل خارجی در اقتصاد افراد. لیبرالیسم، فرد را به مقاومت در برابر تسلط اقتصادی دولتفرا میخواند. این مقاومت، در برابر محدودیتهای تجاری، یا مالیات بر واردات، یا بهطور کلی، مقاومت در برابر هر نوع انحصار و مداخله است که در تولید و توزیع ثروتانجام میگیرد.همچنین میتوان گفت که لیبرالیسم بر حفظ آزادی اقتصادی، دفاع از حریم مالکیتخصوصی، سرمایه سالاری، ترویج بازار آزاد و رقابتی تأکید دارد. در واقع، میتوانلیبرالیسم اقتصادی را هم معنای سرمایه داری یا کاپیتالیسم دانست.
5. لیبرالیسم سیاسی: بر اساس لیبرالیسم سیاسی، باورها و اعتقادات هر کس در حوزه فردی و شخصی محترم است. دولت باید زمینه را فراهم کند که هر شخص بتواند برای انجام مراسم مذهبی خود آزادی عمل داشته باشد. لیبرالیسم، در عرصه سیاست، خواهان آزادی فرد در مقابل کنترلیا هدایت دولت است. علاوه بر دولت، هر مؤسسه و نهاد دیگری که بخواهد آزادی فرد راکنترل کرده یا بر آن نظارت داشته باشد، از نظر لیبرالیسم سیاسی مردود است.
[1].Martin Luther
[2] . Jahn Calvin
[3].پروتستان نامی است برای کلیة فِرَق جدا شده از کلیسای کاتولیک در قرن شانزدهممیلادی. این فرقههای مجزا از یکدیگر، یگانه وجه مشترکشان در این است که همگی یکجااز کلیسای کاتولیک منفک گردیدند. سرآغاز نهضت پروتستان در اوایل قرن شانزدهم انتشاراندیشههای یک کشیش آلمانی به نام "مارتین لوتر" بود. او علیه پاپ و کلیسا به پاخواست و فرقة لوتران را بنا نهاد.
[4] . Protestantism
[5].قنبری، آیت، نقدی بر اومانیسم و لیبرالسیم، قم، فراز اندیشه، 1383، ص92-96
[6]. آشنایی با مکاتب و اصطلاحاتعقیدتی و سیاسی، وزارت آموزش و پرورش . دفتر تحقیقات و برنامه ریزی درسی،1369
¤ نویسنده: موسی مباشری