سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمند، دانشمند نمی شود، تا اینکه . . . در برابر دانشش چیزی از کالای پست دنیا نگیرد . [امام علی علیه السلام]
3  پایگاه اطلاع رسانی مباشر  4

امپریالیسم جدید

     پژوهش علمی در زمینه امپریالیسم از سال 1902 میلادی و با کتاب جان اتکینسون هابسون، [1]اقتصاددان انگلیسی، آغاز شد.[2] از آن زمان تاکنون صدها کتاب و هزاران مقاله در این حوزه منتشر شده و کاربرد و تبیین پدیده «امپریالیسم»  کاربردی عام، جهانی و آکادمیک یافته است  . هابسون «امپریالیسم جدید» را «نیرومندترین جنبش در سیاست جاری دنیای غرب»  خواند.[3] به زعم او، این مرحله جدیدی در تاریخ تکاپوهای استعماری غرب است که با استعمار کلاسیک فرق دارد. هابسون سال 1870 میلادی را مبداء این دوره جدید دانست. این جنبش در طول سه دهه پایانی سده نوزدهم بخش عظیمی از جهان را به امپراتوری بریتانیا و سایر قدرت های غربی منضم نمود. طبق آماری که هابسون از سِر رابرت گیفن  [4]   نقل می کند، امپراتوری بریتانیا در اواخر سده نوزدهم 13 میلیون مایل مربع با جمعیتی در حدود 400 تا 420 میلیون نفر را در بر می گرفت که تنها حدود 50 میلیون نفر از نظر نژاد و زبان بریتانیایی بودند. یک سوّم این امپراتوری را نسل گذشته بریتانیا، یعنی نسل دیزرائیلی، به دست آورده بود.[5] این موج امپریالیستی به بریتانیا اختصاص نداشت. در دورانی که هابسون آن را «عصر امپریالیسم» نامید تمامی قدرت های غربی به این موج پیوستند. فرانسه از سال 1880 تا زمان هابسون 5 / 3 مایل مربع با 37 میلیون نفر جمعیت را به زیر سلطه گرفت. امپریالیسم ایتالیایی از سال 1880 طلوع کرد و سرزمین های شمال آفریقا را به زیر سلطه گرفت. آلمان از سال 1884 طی 15 سال یک میلیون مایل مربع با 14 میلیون نفر جمعیت را به زیر سلطه امپریالیستی خود گرفت  . ایالات متحده آمریکا نیز با اشغال هاوایی و سایر مستملکات امپراتوری استعماری اسپانیا به این موج پیوست. هابسون توسعه طلبی روسیه را امپریالیسم نمی دانست و آن را تنها گسترش ارضی می شمرد که با امپریالیسم جدید متفاوت است. [6] به این ترتیب، هابسون نوشت: «شاخص اصلی امپریالیسم جدید، رقابت قدرت های امپریالیستی است.»

      هابسون نیروی محرکه این «امپریالیسم جدید» را صدور سرمایه و حاکمیت الیگارشی سیاسی و مالی می دانست که در مواردی به آریستوکراسی موروثی بدل شده است. طبق بررسی هابسون، در بریتانیا، فرانسه، آلمان، ایالات متحده آمریکا و سایر کشورهای سرمایه داری، انباشت اضافه سرمایه به ظهور دو طبقه انجامید: «پلوتوکراسی» (زرسالاری) و «طبقه متوسط دارای نقدینگی»  هابسون یکی از شاخص های عصر امپریالیسم را افول تجارت و رشد صدور سرمایه می داند  :

    در سال های 1856- 1859 واردات بریتانیا از مستعمرات 5 /46 در صد کل واردات این کشور بود که در سال های 1896- 1899 به 5 /32 در صد کاهش یافت. در این دوره حجم صادرات نیز از 1/ 57 در صد به 9/ 34 در صد کاهش یافت. به عبارت دیگر، به رغم گسترش سریع قلمرو امپراتوری بریتانیا در این سال ها، نقش مستعمرات در تجارت این کشور به شدت کاهش یافته بود. هابسون نشان می دهد که دولت و ملت بریتانیا در سه دهه پایانی سده نوزدهم به شدت از سیاست امپریالیستی ضرر کرده است. هابسون این پرسش را مطرح می کند که پس به چه دلیل «ملت بریتانیا به چنین کسب و کار سُستی» دست می زند؟ او «تنها پاسخ ممکن» را این می داند: «در این کسب و کار، منافع ملت تابع منافع گروه معینی قرار گرفته که کنترل منابع ملّی را در دست دارند و از آن برای نفع خصوصی خود استفاده می کنند.» هابسون به این جمله سر توماس مور، اندیشمند انگلیسی عصر هنری هشتم، استناد می کند: «در هر جا می توانم توطئه ثروتمندان را تصوّر کنم که به نام و در زیر لوای دولت و جامعه [کامنولث] در جستجوی تأمین منافع خودند.» هابسون می افزاید  :

    هر چند امپریالیسم جدید کسب و کار بدی برای ملت است ولی کسب و کار خوبی برای طبقات و تجارت های درون ملت است. صرف مخارج زیاد در تسلیحات، جنگ های پرهزینه، سیاست های خارجی پرمخاطره و دشوار، انسداد اصلاحات سیاسی و اجتماعی در درون بریتانیا، هر چند صدمات بزرگی بر ملت وارد می سازد ولی به منافع کاسب کارانه صنایع و مشاغل معینی خدمت می کند.

     شاخص دیگر این امپریالیسم جدید صدور سرمایه است. هابسون نشان می دهد در حالی که سهم صادرات و واردات تجاری با مستعمرات از دهه 1870 کاهش یافته، ولی طی این سال ها درآمد سرمایه داران از سرمایه گذاری خصوصی در مستعمرات به شدت افزایش یافته است. برای مثال، طبق آمارهای مالیاتی دولت بریتانیا، که کمتر از میزان واقعی است، در سال 1884 درآمد سرمایه گذاران بریتانیایی از سرمایه صادر شده به مستعمرات 33,829,124 پوند بود که در سال 1900 به886،266،60 پوند افزایش یافت. 6/ 18 میلیون پوند این درآمد از سرمایه گذاری در شبکه های راه آهن در خارج از بریتانیا بود که 6/ 4 میلیون پوند آن تنها از راه آهن هند بود. سر رابرت گیفن، سود خالص این سرمایه گذاری را در سال 1880 حدود 70 میلیون پوند تخمین می زند که در پایان سده نوزدهم به 90 میلیون پوند رسید و خود هابسون رقم اخیر را 120 میلیون پوند تخمین می زند. هابسون کل سرمایه گذاری خارجی بخش خصوصی بریتانیا را در پایان سده نوزدهم حدود دو میلیارد پوند می داند. بنابراین، نیروی محرکه امپریالیسم جدید سرمایه داران بزرگی هستند که از این طریق سودهای کلان به جیب می زنند. مثلاً، جان پی یرپونت مورگان و دوستانش که از جنگ آمریکا در فیلی پین میلیون ها دلار سود بردند.

   هابسون بخشی از کتاب خود را به «عوامل اخلاقی و احساسی» امپریالیسم اختصاص داده است. او می نویسد بخشی از مردم انگلیس، از جمله کلیسای این کشور، گاه صادقانه خواستار گسترش مسیحیت در میان ملت های غیراروپایی و پایان دادن به رنج های آن ها هستند؛ ولی امپریالیست ها از این احساسات اخلاقی- دینی سوءاستفاده می کنند و سیاست های سودجویانه خویش را در این پوشش پنهان می نمایند. مصر بارزترین نمونه است. بریتانیا با اهداف نظامی و مالی آشکار مصر را اشغال کرد ولی اعلام کرد که به خاطر مردم مصر این کشور را اشغال کرده و به زودی نیروهای خود را خارج خواهد کرد. به نوشته هابسون، در کتاب های درسی انگلیسی می خوانیم که در هیچ دوره از تاریخ مصر فلاحین این کشور حکومتی چنین دلسوز نداشته اند! یا لئوپولد، پادشاه بلژیک، زمانی که سرزمین کنگو را به دست آورد، فریبکارانه اعلام کرد: «تنها برنامه ما تجدید حیات اخلاقی و مادی کشور [کنگو] است.» این امر درباره امپریالیسم ایالات متحده آمریکا نیز صادق است. به نوشته هابسون، «رسالت تمدن سازی»، که ایالات متحده آمریکا مدعی آن است، نیروی محرکه امپریالیسم آمریکایی است و «به شکلی آشکار تابع عامل اقتصادی.» او افزود:

      اشتیاق پرشروشور پرزیدنت روزولت برای توسعه«تمدن»نباید ما را فریب دهد. این آقایان راکفلر، پی یرپونت مورگان، حنا، شواب، و همکاران آن ها هستند که به امپریالیسم نیاز دارند و آن را بر شانه این جمهوری بزرگ غرب تحمیل می کنند. آن ها به امپریالیسم نیاز دارند زیرا می خواهند از منابع عمومی کشور خود استفاده کنند برای ایجاد زمینه های سودآور برای گردش سرمایه های خود که در غیر این صورت عاطل خواهد ماند.

    هابسون چنین نتیجه گرفت: «تمامی سیاست های امپریالیسم آمیخته با فریبکاری است.»
هابسون در فصل چهارم بخش اوّل کتابش توجه ویژه ای به جایگاه نظامی گری در پیدایش و توسعه امپریالیسم جدید، نقش کانون های مالی در جنگ های سده نوزدهم و سهم بزرگ زرسالاران یهودی در ترکیب این آریستوکراسی مالی معطوف می‌دارد بی آن که صراحتاً واژه «یهودی» را به کار برد. او می نویسد:

    این کاسب کاران بزرگ- بانکداران، دلالان بورس، صرافان، وام دهندگان، و مشوقین [مالی] کمپانی ها- عصب مرکزی کاپیتالیسم بین المللی را تشکیل می دهند. نیرومندترین پیوندهای سازمانی ایشان را متحد کرده است و هماره به نزدیک ترین و سریع ترین شکل ممکن در ارتباط با هم اند و در قلب سرمایه هر کشوری جای دارند. آن ها به طور عمده، تا آنجا که در اروپا دیده می شود، در زیر نظارت مردانی از یک نژاد خاص و معین قرار دارند که در پس ایشان سده ها تجربه مالی نهفته است و جایگاهی یگانه در هدایت سیاست کشورها دارند. هیچگونه جهت دهی سریع سرمایه بدون رضایت آنان و به جز از طریق بنگاه های آنان ممکن نیست.

     او سپس صریح تر به این «نژاد خاص و معین دارای سده ها تجربه مالی» اشاره می کند و می افزاید: «آیا جداً می توان جنگ بزرگی را از سوی یک دولت اروپایی تصوّر کرد و یا وام بزرگی را که یک دولت بزرگ به آن نیاز دارد، که بنیاد روچیلد و مرتبطین آن مخالف آن باشند؟»[7]

     چنان که می بینیم، «امپریالیسم» پدیده ای واقعی است نه مفهومی فاقد مابه ازای خارجی، و آغازگر تبیین علمی این پدیده جان اتکینسون هابسون است. برخلاف برخی ادعاها، که می کوشد ارزش علمی این مفهوم را از طریق انتساب آن به مارکسیسم خدشه دار کند، ابداع و تبیین علمی مفهوم «امپریالیسم» ربطی به ایدئولوژی مارکسیسم و رساله معروف امپریالیسم: بالاترین مرحله سرمایه داری،[8] اثر ولادیمیر ایلیچ لنین، ندارد. لنین رساله فوق را در بهار 1916، یعنی چهارده سال پس از انتشار کتاب هابسون، در زوریخ نوشت و در اوّلین پاراگراف مقدمه خود بر چاپ اوّل آن (1917) به صراحت اعلام کرد که رساله خود را بر بنیاد کتاب هابسون نوشته است. اندیشه اصلی در رساله لنین تکرار این نظریه هابسون است که امپریالیسم را پیامد تطور کاپیتالیسم جدید می دانست که بر بنیاد آریستوکراسی مالی و صدور سرمایه پدید آمده و از این منظر با استعمار گذشته متفاوت است. آن چه در رساله فوق به لنین تعلق دارد، جدل های قلمی او با سایر مارکسیست ها در پیرامون مفهوم امپریالیسم است و آمیختن این مفهوم با شعارهای تقدیرگرایانه و پیشگویی های بی پایه از این قبیل که امپریالیسم مرحله نهایی سرمایه داری و سرمایه داری در حال احتضار است. لنین جادوگرانه از طلوع سوسیالیسم جهانی بر ویرانه های امپریالیسم خبر می داد.



[1]. هابسون (John Atkinson Hobson (1858-1940))فارغ التحصیل دانشگاه آکسفورد و مدرس دانشگاه های آکسفورد و لندن بود. او سپس تدریس را کنار گذاشت و اوقات خود را به تحقیق و تألیف اختصاص داد. مقالات هابسون در نشریات اسپیکر و نیشن و روزنامه منچستر گاردین منتشر می شد. هابسون به عنوان اقتصاددانی اصلاح طلب شناخته می شود که به دنبال حل مسئله فقر و توزیع عادلانه ثروت و افزایش رفاه عمومی بود. او مؤلف آثار متعددی است از جمله مسئله فقر (1891)، تکامل سرمایه داری جدید (1894)، اقتصاد توزیع (1900)، امپریالیسم (1902)، نظام صنعتی (1909)، کار و ثروت (1914)، اقتصاد بیکاری (1922)، و اتوبیوگرافی اش با عنوان اعترافات یک اقتصاددان مرتد (1938). معهذا، شهرت هابسون به خاطر کتاب امپریالیسم اوست که در تألیف امپریالیسم: بالاترین مرحله سرمایه داری (1916) به منبع اصلی لنین بدل شد به رغم این که لنین در کتاب فوق دیدگاه هابسون را «رفورمیسم بورژوایی» و او را «سوسیال لیبرال» خوانده است. پیتر کین، استاد تاریخ دانشگاه شفیلد هالام، در کتابی که به مناسبت یکصدمین سال انتشار امپریالیسم هابسون منتشر کرده، اثر هابسون را متنفذترین نقدی می داند که تاکنون بر توسعه امپریالیستی بریتانیا نگاشته شده است.

[2]. John A. Hobson, Imperialism: A Study, New York: James Pott and Co., 1902.

[3]. Hobson, ibid, Part 1, chapter 1, paragraph 1 (1.1.1).

[4]. Sir Robert Giffen

[5]. Hobson, ibid, 1.1.8-10.

[6]. ibid, 1.1.11-18.

[7] . لنین در رساله امپریالیسم خود تنها یک بار در زیرنویس و ضمن نقل قول از یک نویسنده آلمانی به نام ییدلز، مؤلف کتاب رابطه بانک های بزرگ آلمان با صنعت )لایپزیگ، 1905)، از خاندان روچیلد به عنوان مالکین نفت باکو نام برده بی آن که توجه خاصی به آن ها مبذول دارد. لنین به نقل از کتاب ییدلز، ص 193، می نویسد: «بازار جهانی نفت حتی امروزه نیز میان گروه های بزرگ مالی تقسیم شده است: کمپانی آمریکایی استاندارد اویل راکفلرها، و [خاندان های] روچیلد و نوبل، منافع چاه های نفت روسیه در باکو را کنترل می کنند. این دو گروه پیوند نزدیک دارند. ولی طی سال ها پنج دشمن انحصار آن ها را تهدید می کردلنین این «پنج دشمن» را چنین معرفی می کند:
1-
تهی شدن حوزه های نفتی آمریکا، 2- رقابت مؤسسه باکویی مانتاشف، 3- حوزه های نفتی اتریش، 4- حوزه های نفتی رومانی، 5- حوزه های نفتی ماوراءبحار به ویژه در مستعمرات هلند (مؤسسات بسیار ثروتمند ساموئل و شل، نیز به سرمایه انگلیسی مرتبط اند.) سه گروه آخر با بانک های بزرگ آلمانی، به رهبری دویچه بانک غول آسا، مربوط بودند. این بانک ها به طور مستقل و سیستماتیک صنعت نفت رومانی را گسترش می دادند... برای مثال در سال 1907 سرمایه خارجی که در صنعت نفت رومانی به کار افتاد حدود 185 میلیون فرانک تخمین زده می شد که 74 میلیون فرانک آن سرمایه آلمانی بود.
چنان که می بینیم، لنین به جایگاه روچیلدها و پیوند میان این کمپانی ها، از طریق سرمایه یهودی، توجه نکرده است. می دانیم که کمپانی های ساموئل و شل به روچیلدها مربوط بودند و هدایت دویچه بانک نیز با خاندان یهودی بامبرگر بود که با کوهن لوئب، غول مالی آمریکا، پیوند داشت. برای مثال، یاکوب شیف ابتدا مدیر دویچه بانک هامبورگ بود و سپس به آمریکا رفت و مدیر کوهن لوئب شد.

[8]. V. I. Lenin, Imperialism, The Highest Stage of Capitalism.


¤ نویسنده: موسی مباشری



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

»» منوها
[ RSS ]
[خانه]
[درباره من]
[ارتباط با من]
[پارسی بلاگ]
بازدید امروز: 33
بازدید دیروز: 41
مجموع بازدیدها: 361849
 

»» درباره خودم
 

»» پیوندهای روزانه
 

»»فهرست موضوعی یادداشت ها
 

»» آرشیو نوشته های قبلی
جهان تشنه معنویت
پیشنهاداتی جهت برگزاری مطلوب جلسات
وظایف مدیر آموزشی
موضوعات نهج البلاغه
دنیا از دیدگاه حضرت علی (ع) در نهج البلاغه
سیره پیامبر اعظم (ص) از دیدگاه دانشمندان جهان
تاثیرات فرهنگی اجتماعی مدارس قدیمی
افسردگی وراههای درمان آن
چگونگی بیعت حضرت علی (ع) با خلفا
ویژگی های مدیران وکارگزاران درقرآن کریم- 1
ویژگی های مدیران وکارگزاران درقرآن کریم- 2
پنجاه سئوال وجواب از قرآن
مقالات علمی دیگران
بررسی اهمیت وضرورت مشاوره وراهنمایی
نکات مهم در هنگام مطالعه
ناتوی فرهنگی و ضرورت توجه به آن
مهندسی فرهنگ
موفقیت وعوامل مؤثر آن
شبیخون فرهنگی
روابط عمومی موفق
بزرگترین مشکلات جهان اسلام از دیدگاه رسول اکرم در خطبه غدیر
پنجاه سئوال وجواب از قرآن
معیارهای گزینش مدیران
راهکارهای عملی برای کسترش حجاب وعفاف
هفته دفاع مقدس
موفقیت وعوامل مؤثر آن
آراء واندیشه های گروه طالبان
دست نوشته ها
امت واحده
ارتباطات ورسانه ها در جهان سوم
توسعه سیاسی در قانون اساسی جمهوری اسلامی
نقش نخبگان سیاسی در ایجاد سنت های سالم سیاسی
نظریه های امپریالیسم
بررسی اصول ومبانی لیبرالیسم
 

»» لوگوی خودم

 

»» اشتراک در وبلاک
 
 

»» لوگوی دوستان من
 



-------------------------------------------

سفارش تبلیغ
صبا ویژن