3 پایگاه اطلاع رسانی مباشر 4 |
انواع امپریالیسم
اصطلاح امپریالیسم همراه با پسوندهایی چون امپریالیسم اقتصادی، امپریالیسم نو و همینطور امپریالیسم فرهنگی به کار رفته است در واقع سه نوع امپریالیسم میتوان تصور کرد که عبارتاند از: 1- امپریالیسم سیاسی 2- امپریالیسم اقتصادی 3- امپریالیسم فرهنگی ورسانه ای ، که ما به طور اجمال و ضمنی به این موارد خواهیم پرداخت
امپریالیسم سیاسی :
جوزف شومپیتر در مقالهای تحت عنوان "جامعهشناسی امپریالیسم"، امپریالیسم [کلاسیک] را از بقایای سیاسی پادشاهیهای مطلق میداند و در تعریف امپریالیسم عنوان میکند: «موضعگیری بیهدف دولت برای گسترش قهرآمیز و بیپایان.»، بر طبق این نظریه امپریالیسم نتیجه منافع روندهای مشخص اقتصادی نیست بلکه نتیجه رفتار روانی حکمرانان اشرافی است.[1] شومپیتر سپس به تبیین "امپریالیسم نو" که در روزگار معاصر خود مشاهده میکرد بر اساس منافع اقتصادی میپردازد که در ادامه خواهد آمد.[2]
هابس نیز امپریالیسم را تلاش برای استیلا یافتن بر اقوام دیگر و تحت انقیاد در آوردن آنها، که استعمار قدیم یکی از شکلهای آن است میداند.[3] تحلیلهای لنین و هابسن از استعمار، مربوط به این دوره است. اما در سالهای بعد، اصطلاح امپریالیسم مفهوم خود را بهعنوان نظامی بر پایه سلطه حکومت امپراتوری از دست داد و در عصر حاضر این تبیین امپریالیستی دیگر توجیهی ندارند؛ زیرا امپراتوریهای استعماری کهن، مانند امپراتوری بریتانیا، کم و بیش بهطور کامل از میان رفتهاند و عملاً همه نواحی مستعمراتی قدیم بهصورت کشورهای مستقل درآمدهاند.[4] که حکومت سیاسی مستقل دارند؛ گرچه دچار نوعی پیچیدهتر از امپریالیسم شدهاند که عبارت از امپریالیسم نو باشد.
امپریالیسم اقتصادی :
امپریالیسم نو، که استعمار نو شکل عملی آن است، بهمعنای وضعیتی است که در آن کشوری، با داشتن استقلال سیاسی، از دستاندازی و دخالت کشور دیگری و یا عوامل آن آسیب ببیند و این رابطه ممکن است دنباله رابطه استعماری گذشته میان دو کشور نباشد و قدرت نوخاستهای آن را پدید آورد. در برخی از بخشهای جهان (مثلاً، امریکای لاتین) اغلب اصطلاحات همردیف مانند "امپریالیسم اقتصادی" (یا به اصطلاح دقیقتر، "امپریالیسم دلار") را بیشتر بهکار میبرند.[5]
محققان معتقدند پایان حکومت رسمی مستعمراتی در جهان سوم تأثیر چندان بر روح امپریالیستی قدرتمندان جهان نداشته است؛ زیرا با وجود رژیمهای فاسد، وابسته و مرتجع در این کشورها استقلال سیاسیای که تقریباً کسب شده است به پدیدهای ساختگی تبدیل میشود. گروه هیأت حاکمه جدید با هیأت حاکمه قدیم پیوند میخورد و طبقات مالدار تحت پشتیبانی امپریالیسم کلیه امکانات خود را برای خفه کردن جنبشهای مردمی که برای استقلال ملی و اجتماعی پیکار میکنند بهکار میبرند و چپاول مواد خام در کشورهای عقبمانده توسط سرمایه خارجی به شکل گذشته همچنان ادامه دارد.[6] کشورهای صنعتی از طریق موقعیت برجسته اقتصادیشان در تجارت جهانی و از طریق نفوذ شرکتهای بزرگ که در مقیاس جهانی عمل میکنند هنوز کنترل خود را حفظ کردهاند.[7] زیرا گرچه نوعی استقلال سیاسی در این کشورها وجود دارد اما محیط اقتصادی آنها بهشدت تحت تاثیر سلطه جوامع مرکزی است و بورژوازی خارجی همچنان در راس قدرت در این جوامع پیرامونی است.[8]
برخی پژوهشگران معتقدند لیبرالیسمِ پوششیافته پس از جنگ، بساط امپریالیسم را برنچیده بلکه تنها ساختارهای کلانی پدید آورده است که به شمال توسعهیافته اجازه داده است به شکل اسلوبمند از منابع اقتصادی و نیروی کار جنوب توسعهنیافته بهرهکشی کند. آنها انترناسیونالیسم لیبرال و نهادهای اصلی آن مانند صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی را یک ردای مبدل بر قامت امپریالیسم میدانند و معتقدند فعالیت امپریالیستی از طریق انترناسیونالیسم لیبرال، از شیوههای پرهزینه رسمی مانند اداره مستقیم سرزمینها به شیوههای غیررسمیتری چون شرکتهای چندملیتی غربی تبدیل شده است که برای بهرهمندی از نیروی کار ارزان و معافیتهای مالیاتی، در کشورهای جهان سوم استقرار مییابند.[9]و بدینسان همان فرآیندهایی در حال وقوع است که در امپریالیسم کلاسیک شرح داده شدهاند.[10]
امپریالیسم فرهنگی و رسانهای:
گرچه امپریالیسم فرهنگی اعم از امپریالیسم رسانهای است، اما بهدلیل قدرت و سلطه رسانهها و حجم بالای انتقال فرهنگی رسانهها بهویژه رسانههای مدرن، برخی از نویسندگان چون گیدنز، امپریالیسم فرهنگی را در چارچوب تبیین رسانهای آن ارائه میکنند. او میگوید: «موقعیت برتر کشورهای صنعتی و بیش از همه ایالات متحده آمریکا در تولید و گسترش رسانهها سبب شده است که بسیاری از محققان از امپریالیسم رسانهای سخن بگویند.»[11]
هربرت شیلر معتقد است: «صادرات تلویزیونی آمریکا، همواره با آگهیهای تجاری تبلیغاتی، فرهنگ تجاری را انتشار میدهد که شکلهای محلی بیان فرهنگی را تباه میکند.»[12] این دیدگاه، جهانی شدن را نیز بهمثابه شکلی از "امریکاییشدن" که برای دولت ایالات متحده و منافع شرکتهای خصوصی آن سودمند است با امپریالیسم فرهنگی ملازم میداند.[13] به گفته آنتونی اسمیت، یکی از محققان برجسته رسانههای همگانی: تهدید استقلال کشورها از سوی ارتباطات الکترونیکی جدید در اواخر قرن بیستم میتواند از استعمار در گذشته خطرناکتر باشد. رسانههای جدید بیش از دیگر تکنولوژیهای پیشین غرب از قدرت و نفوذ عمیق به دورن فرهنگ "دریافتکننده" برخوردارند. نتیجه میتواند ویرانگری پایانناپذیر تشدید تناقضهای اجتماعی در جوامع در حال توسعه امروز باشد.[14]
مظاهر امپریالیسم فرهنگی و رسانهای؛ محققان، مظاهر این نوع امپریالیسم را در مولفههای زیر بر میشمرند که توضیح مفصل آنها ذیل واژه "امپریالیسم فرهنگی" آمده است:
1. انحصار خبری؛
2. انحصار سینمایی؛
3. انحصار تبلیغی؛
4. انحصار سایبری؛
5. انحصار تولید و صدور کتاب.
ابزارهای حفظ سلطه امپریالیسم
1. دخالتهای سیاسی؛
2. انجام کودتاهای نظامی؛
3. ایجاد درگیریهای مرزی و جنگ بین کشورهای پیرامونی؛
4. تقویت اغتشاشهای داخلی؛
5. تقویت مرزهای جاسوسی و حکومتهای نامریی؛
6. استفاده گسترده از تبلیغات و رسانههای گروهی؛
7. تدوین و استقرار نظام تعرفهای و تعیین قیمتها و موارد دیگر.[15]
[1] . ازکیا، مصطفی و غفاری، غلامرضا؛ جامعهشناسی توسعه، تهران، کیهان، 1386، چاپ ششم، ص240.
[2] . ج.مومسن، ولفگانگ و دیگران؛ نظریههای امپریالیسم، احمد ساعی، تهران، قومس، 1389، چاپ هفتم، ص17.
[3] . گیدنز، آنتونی؛ پیشین، ص569- 570.
[4] . همان، ص570.
[5] . آشوری، داریوش؛ پیشین، ص38.
[6] . ج.مومسن، ولفگانگ و دیگران؛ پیشین، ص107-108.
[7] . گیدنز، آنتونی؛ پیشین، ص570.
[8] . ساعی، احمد؛ مسایل سیاسی- اقتصادی جهان سوم، تهران، سمت، 1385، چاپ هشتم، ص212.
[9] . گریفیتس، مارتین؛ دانشنامه روابط بینالملل و سیاست جهان، علیرضا طیب، تهران، نی، 1388، چاپ اول، ص98.
[10] . ابو، بوسا؛ امپریالیسم سایبر، پرویز علوی، تهران، ثانیه، 1385، چاپ اول، ص51.
[11] . گیدنز، آنتونی؛ پیشین، ص586.
[12] . همان، ص586.
[13] . گریفیتس، مارتین؛ پیشین، ص99.
[14] . گیدنز، آنتونی؛ پیشین، ص587.
[15] . ازکیا، مصطفی و غفاری، غلامرضا؛ پیشین، ص245.
¤ نویسنده: موسی مباشری