3 پایگاه اطلاع رسانی مباشر 4 |
ویژگی های نخبگان سیاسی
نخبگان کسانی هستند که به تعبیر پارتو: «دارای خصوصیاتی استثنایی و منحصر به فرد یا دارای استعداد و قابلیت هایی عالی در زمینه کار خود یا در بعضی فعالیت ها می باشند».[1] آنان به دلیل نقش، جایگاه و توانایی مخصوصی که دارند، موقعیت برتری نسبت به متوسط اعضای جامعه می یابند و اعضای ممتاز جامعه محسوب می گردند. بنابراین در جریان تحولات جامعه، نقش و اثر این گروه بسیار تعیین کننده است؛ زیرا نه تنها طرح ایده ها و پیشنهادهای جدید، بلکه ترویج و تبلیغ آن نیز با هدایت و حمایت آنان انجام می شود .
نخبگان اشخاص و گروه هایی هستند که درنتیجه قدرتی که به دست می آورند و تأثیری که بر جای می گذارند یا به وسیله تصمیماتی که اتخاذ می کنند یا به وسیله ایده ها، احساسات و هیجاناتی که به وجود می آورند، در کنش تاریخی جامعه ای مؤثر واقع می شوند.[2]
ملاحظه می شود که گروه نخبه در فرایند تأثیرگذاری خود، هم به طرح ایده و پیشنهاد و تصمیم سازی می پردازند و هم در تبلیغ و ترویج ایده ها نقش ایفا می کنند و الگوهای جدید را ساخته و پرداخته می کنند و هم در مرحله تصمیم گیری و عملی سازی تصمیمات و تحقق الگوهای نو وارد می شوند. در واقع همه این ها بدون برخورداری از توانایی و قدرت فوق العاده میسر نمی گردد .
البته باید در نظر داشت که نخبگان صرفا پدیدآورنده تحولات و تغییرات جدید نیستند، بلکه جلوگیری از تغییرات یا کند کردن مسیر تغییر نیز اقدامی است که از عهده نخبگان برمی آید؛ زیرا چنان که اشاره شد، این کار نیز در تعیین سرنوشت تاریخی جامعه دخیل است و تاریخ سازی کاری بس مشکل و دشوار است که از عهده افراد عادی به صورت انفرادی و جداگانه برنمی آید. نکته مهم دیگری که باید در مورد گروه نخبگان مد نظر داشت، این است که «نخبه بودن » لزوما در جهت مثبت نیست، بلکه ممکن است فردی در جرم و جنایت خاصی برجسته تر از دیگران باشد و در میان جانیان و بزهکاران، سرآمد تلقی گردد.
واژه نخبه در جامعه شناسی شامل چنین افرادی نیز می شود و بار ارزشی ندارد. اعتقاد بنیادین پارتو این است که انسان ها، چه از جهت جسمانی و چه از نظر فکری و اخلاقی، با یکدیگر برابر نیستند. در کل جامعه و در هر یک از قشرها و گروه هایِ آن، برخی کسان از دیگران بااستعدادترند... اصطلاح نخبگان در کاربرد پارتو هیچ گونه دلالت اخلاقی یا افتخارآمیز ندارد. این اصطلاح تنها بر کسانی اطلاق می شود که در هر یک از شاخه های فعالیت بشری بالاترین نمره را به دست آورده باشند.[3]
بنابراین، نخبگان اجتماعی، اعم از نخبگان سنتی، اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک، توان ویژه و برجسته ای در حفظ یا براندازی نظم موجود یا درانداختن طرح و سازمانی نو دارند و این توانایی ناشی از استعداد، درک و قدرت ویژه و خارق العاده آنان است. البته آن گاه که افراد نخبه حرکتی را آغاز کردند و راه نسبتا هموار گردید، دیگران هم می توانند پشت سر آنان حرکت کنند و نقش نسبتا جزئی تر خود را در حرکت تاریخی جامعه ایفا نمایند. از این روست که برخی صاحب نظران، تاریخ را میدان عمل یا صحنه بازی نخبگان قلمداد کرده، در تحلیل خود از تحولات تاریخی، محور و کانون بحث و استدلال خود را به این گروه اختصاص داده اند. به نظر آنان، تاریخ و تحولات آن را نوابغ به وجود می آورند. تاریخ هر جامعه جلوه گاه شخصیت و نبوغ قهرمانان و نوابغ است و به عبارت دیگر، برخی شخصیت های برجسته جلوه گاه تمام تاریخ یک جامعه اند.
طبق این نظریه (نظریه قهرمانان)، تاریخ را یعنی تحولات و تطورات تاریخ را چه از نظر علمی، و چه از نظر سیاسی یا اقتصادی یا حتی اخلاقی، نوابغ به وجود می آورند.[4]
نخبگان سیاسی علی الا صول می بایستی دارای تفاهم واجماعی کلان و اساسی درباره هنجار های حاکم بر اداره امور حکومتی و در باره "قواعدبازی" و سیستم اجتماعی" باشند. چون حیات سیستم سیاسی و تداوم آن بسته به تفاهم و اجماع نخبگان است این اجماع به معنی عدم اختلاف و فقدان رقابت بین آنان نیست، بلکه به این مفهوم است که نقاط اشتراک اساسی آنان بیش از اختلافات آنان است. سیاست گذاری و مملکت داری مطلوب، اساسا محصول فرآیند تعاملی نخبگان است و این مستلزم آن است که نخبگان سیاسی تساهل لازم را برای به کارگیری نیروهای متفاوت در سطوح مختلف جامعه نشان دهند تا هرنخبه سیاسی خود را در پرتو یک مجموعه و یک کلیت مشاهده و عمل کند و گرنه عدم تعامل بین افراد واندیشه های مختلف در نهایت به سوءمعاشرت و عدم تفاهم می رسد که مسوولیت اصلی در ایجاد تفاهم و تعادل به عهده نخبگان سیاسی است که اهمیت وجودی خود را برای طرف مقابل اثبات کنند. اما این مسئله به آن بستگی دارد که نخبگان و رهبران یک جامعه چگونه می خواهند مملکت را اداره کنند، به عبارت دیگر فلسفه و چارچوب مدیریتی رهبران و نخبگان اهمیت دارد. بنابراین موضوع به روحیه، خلق و خوی و مبانی فکری حکومت کنندگان، بافت اجتماعی، سیاسی و حتی قانون اساسی آنها بستگی دارد. اما آنچه که نخبگان سیاسی باید به آن قائل باشند تا ضرورت تعامل انتقادی-تفاهمی و تقابل فکری پیش آید و متعاقبا قاعده مندی رفتاری آنها، خود به اصل کارآمدی و به عبارتی به بلوغ سیاسی متکی است. اما بلوغ به طور اعم و بلوغ سیاسی به طور اخص ، در خلا» به وجود نمی آید. زیرا جامعه نابالغ بدون تعمق در ویژگی های جامعه نابالغ و جدی گرفتن این تعمقات نمی تواند به بلوغ برسد.
جامعه بالغ بدون گذر از طفولیت سیاسی، به بلوغ سیاسی نمی رسد و این مستلزم آن است که در درجه اول نخبگان سیاسی به درجه ای از بلوغ سیاسی رسیده و با درک و فهم وجوه تمییز میان طفولیت سیاسی(جامعه نابالغ) و بلوغ سیاسی، زمینه وبستر جامعه بالغ را فراهم و تسهیل کنند. زیرا جامعه بالغ اصول کنجکاوی، انتقاد ،تعامل و تفاهم را جدی می گیرد و آن را تقویت می کند تا ثمره آن، کارآمدی، مطلوبیت و خلاقیت باشد. به عبارتی آن جامعه به ویژه نخبگان سیاسی آن عادت به" چرا گویی" و تحمل "چراگویی" داشته باشند. در جامعه بالغ با حاکم شدن بلوغ سیاسی وتبلور آن در روابط نخبگان سیاسی، تعامل انتقادی و گفت وگو میان افراد از همه نوع اندیشه وسلیقه های فکری وجود دارد. چون کسب قدرت "عقل و آرامش" می خواهد و درچارچوب قدرت است که اندیشه ها تا اندازه ای درگیر مصالحه می شوند. از این رو اصل یا مغالطه" همه یا هیچ" حاکم نیست و لذا افراد استعداد سخن گفتن خود را از دست نمی دهند و منطق رقابت بنابر فحاشی و تهدید نیست و افراد بی اعتنا ونافرمان نیستند.
نخبگان سیاسی با سوار بر بلوغ سیاسی، بیش از آن که به بیراهه ها بیندیشند به راه های اصلی و بزرگراه ها می اندیشند، در عالم واقع اندیشه کرده، طراحی کرده و کاربردی ارائه طریق و راه حل می کنند. عاقبت اندیش و عاقبت سنج هستند، بازخور دارند و می توانند غیر از انجام وظیفه به موفقیت نیز بیندیشند و می دانند که گذشته قابل تغییر نیست و به آینده نظر می کنند. از آنجا که جامعه ما جامعه ای در حال گذار است و بسیاری از موضوعات با مسائل سیاسی آمیخته، لذا ساختن آینده سازنده، به یک شجاعت و بلوغ سیاسی در درون شاکله نخبگان سیاسی که متعاقبا بتواند کل جامعه را در برگیرد، نیاز دارد.[5]
سنت سالم سیاسی
در متون و منابع دینی که مشتمل بر توصیه های جامع الاطرافی برای زندگی فردی و اجتماعی است، می توان به مطالبی دست یافت که در تحلیل پدیده های اجتماعی راهگشاست. با تأمل در قرآن کریم و نهج البلاغه تحلیل های مبسوطی را در باب تحولات اجتماعی می یابیم که به بررسی عناصر نقش آفرین و تعیین کننده در این تحولات پرداخته اند. بر این اساس، نقش رهبران دینی و نیز بزرگان و نخبگانی که از منزلت ویژه ای در میان مردم برخوردارند یا افراد ذی نفوذی که تواناییهای سیاسی، تبلیغی یا مدیریتی برجسته ای دارند و بر سرنوشت جامعه تأثیر می گذارند، مورد توجه و تحلیل قرار گرفته است در این نوشتار بر آنیم تا نقش نخبگان سیاسی را در ایجاد سنت های سالم سیاسی بررسی کنیم. بر همین اساس ملزم به این هستیم که مقصود از «سنت سالم سیاسی» را واضح نماییم. به عبارت دیگر باید مشخص و معین نماییم که با اتکا و پشتیبانی به چه مبانی ای ، یک سنت سیاسی را قادر می سازد تا به صفت سالم بودن متصف گردد. به تعبیری ساده تر ؛ چه منبع ارزشی و کدام مبانی ارزش سنجی ای ، سالم بودن یا نبودن سنت سیاسی را مشخص می سازد.
سنت عبارت ازباور یا رفتاری است که در یک گروه یا جامعه از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود، دارای معنای نمادین یا اهمیت ویژهای است و ریشه آن به گذشته برمیگردد. هنجارهایی نظیر سلام و احوالپرسی کردن نیز سنت تلقی میشوند. سنتها میتوانند در طول هزاران سال به حیات خویش ادامه دهند یا اینکه گسترش پیدا کنند. در عین حال سنتهایی هم هستند که به دلایل سیاسی یا فرهنگی در طول مدت کوتاهی ایجاد شدهاند.
سنت در لغت یعنی راه، روش، طریقه و آیین و در اصطلاح فقهی به معنی قول، فعل و تقریر معصوم علیه السلام است. بر سنت معانی دیگری از قبیل: بدعت، استحباب و نماز نافله نیز اطلاق میشود.در مجموع، تعاریف انسانشناسانه از سنت، سنت را مقوم فرهنگ انسانی میدانند. مفهوم فرهنگ، هم شامل جنبههای نا محسوس نظیر عقاید، اندیشهها و ارزشهایی که محتوای فرهنگ را میسازند میشود و هم در بر گیرندهی جنبههای محسوس مانند اشیاء، نمادها، و فناوریهایی که بازنمود محتوای فرهنگ است. [6] مجموعهی این جنبههای محسوس و نامحسوس که تشکیلدهندهی فرهنگ یک جامعه هستند به جهت وجود عناصر مشترک میان نسلها و همچنین وقوع فرایند اجتماعیشدن در زندگی جمعی بشر، امکان تداوم و حیات پیدا کرده و در گذر زمان استمرار مییابند. اجتماعیشدن فرایندی است که در طی آن، اعضای جامعه روش زندگی جامعهی خویش را میآموزند. اجتماعی شدن مجرای اصلی و اساسی انتقال فرهنگ در طول زمان و بین نسلهاست.[7] بنابراین حاصل تلقیهای انسانشناسانه از سنت آن است که سنت مقوم فرهنگ است، فرهنگ موضوع فرایند اجتماعیشدن، و اجتماعیشدن ساز و کاری که موجب اتصال نسلهای مختلف به یکدیگر، تداوم فرهنگ، و در نتیجه استمرار سنت میشود.
گر چه وظیفه ی نخبگان سیاسی در موضوع پیشگفته معلوم شد لیکن مشخص گردید که رفتار آنها بر سایر افراد جامعه موثر می باشد.در این مقاله معیار سنت سالم سیاسی را با تکیه بر مبانی ارزشی دین مبین اسلام مطرح می نماید. به طور دقیق تر در فقه شیعه دستورات واحکام عملی اسلام از چهارمنبع: الف- کتاب خدا «قرآن »ب-سنت یعنی قول و فعل و تقریر پیغمبر (ص)یا امام معصوم(ع) ج- اجماع و د- عقل استخراج می شود. برای پاسخگویی به این سئوال که سنت سالم سیاسی چیست؟باید باتوجه وتمسک به این منابع ،معیارهای سنت سالم سیاسی را که در تاریخ پیامبران الهی در قرآن کریم مطرح شده است وهمچنین سیره وروش پیامبر اسلام (ص) وائمه اطهار(علیهم السلام) و روش علما وبزرگان اسلام که در طول تاریخ حرکت هایی را شروع نموده اند به عنوان سیره وروش (سنت) روش سالم سیاسی الگوگیری شود ونخبگان سیاسی معاصر نیز با بهره گیری از سنت های سالم گذشته خود سرمشق والگوی آیندگان باشند علیهذا اصول و معیارهای رفتاری خواص جامعه و نخبگان سیاسی را از نظر اسلام بیان می نمائیم.
[1] . روشه، گی، تغییرات اجتماعی، ترجمه منصور وثوقی، ص 146.
[2] . همان، ص153.
[3] . لوئیس کوزر، زندگی و اندیشه بزرگان جامعه شناسی، ترجمه محسن ثلاثی ،ص523.
[4] . مطهری ، مرتضی ، مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی ،ص475.
[5] . دال، رابرت، تجزیه و تحلیل سیاست، ترجمه حسین ظفریان، تهران: چاپ خرمی، 1364.
[6] . گیدنز، آنتونی، جامعه شناسی، ترجمه حسن چاوشیان، تهران، نشر نی، چاپ اول، 1387، ص35
[7] . همان، ص42
¤ نویسنده: موسی مباشری