3 پایگاه اطلاع رسانی مباشر 4 |
معیارهای رفتاری نخبگان ازنظر اسلام
در هر جامعهای،روی سعادت و نیکبختی را آنان میبینند که کردارشان بر بصیرت و آگاهی دینی استوار باشد. رشد و سعادت جامعه، با پرورش و رشد بصیرت و آگاهی دینی در جامعه ارتباط مستقیم، تنگاتنگ و تعاملی دارد.همچنین فتارهای افراد از سنتهای شکل گرفته در جامعه بوجود می آید که بزرگان وافراد تأثیر گذار می توانند به عنوان الگوهای رفتاری افراد جامعه باشند. در حرکت رو به رشد و ترقّی جامعه، نخبگان و اهل علم نقش اساسی دارند. این نقش در ایجاد این حرکت و تداوم آن و سپس رسیدن به اوج ترقّی در تمامی ابعاد رخ می نمایاند. در جامعهای که براساس موازین و معیارهای دینی بنیان نهاده شده، علاوه بر نخبگان سیاسی،سایر نخبگان هم نقش مهمّی در ایجاد بصیرت و بینش مردم دارند. لازمهی این کار آن است که ابتدا خود ایشان از چنین بصیرتی برخوردار باشند و آنگاه دیگران را در این مسیر راهنمایی کنند. در نگاه دین مبین اسلام تأکید شده که عمل به این اصول در جامعه توسّط نخبگان، افزایش بینش وبصیرت وهدایت مردمان را به همراه داشته وموجب تقویت سنت های سالم در جامعه می شود.دراین بخش به برخی از این اصول به صورت گذرا اشاره می شود:
1- دین مداری
یکی از مؤثّرترین عوامل ثبات یک جامعه، محکم کردن اعتقادات، باورها و آموزههای دینی است. هرچه این ریسمان الهی محکمتر باشد، اعتماد بیشتر است. قرآن کریم بهصراحت لطف الهی را شامل اهل دین میداند و میفرماید:«و اگر بخواهند تو را بفریبند، یارى خدا براى تو بس است. او بود که تو را با یارى خود و مؤمنان نیرومند گردانید. و میان دلهایشان اُلفت انداخت، که اگر آنچه در روى زمین است همه را خرج میکردى، نمیتوانستى میان دلهایشان اُلفت برقرار کنى، ولى خدا بود که میان آنان اُلفت انداخت؛ چراکه او تواناى حکیم است.»[1]
در اعتقادات اگر دین، محور نباشد، خیر و برکت رخت برخواهد بست. امام علی (ع)در این باره چنین فرمودهاند: «بپرهیزید از دگرگونی در دین خدا که همراه جماعت بودن در حقّی که آن را خوش نمیانگارید، بهتر است از پراکنده شدن بهخاطر باطلی که آن را دوست میدارید، و همانا خداوند سبحان به کسی بهخاطر جدایی خیری نبخشید، نه از گذشتگان و نه از باقیماندگان.»[2]
براین اساس، دینمداری در هر جامعهای، بهویژه مسلمانان نقش اساسی در وحدت امّت خواهد داشت.افراد متدین همیشه در جامعه اثرات مثبت از خود به جا می گذارند وسعی می کنند در محور صراط مستقیم حرکت کنند.
2-امر به معروف و نهى از منکر
ضرورت توجّه به این دو عنصر حیاتبخش بهعنوان دو رکن اساسی در اسلام، همواره از اهمّیّت خاصّی برخوردار بوده است. هدف از امر بهمعروف و نهی از منکر، اصلاح جامعهی اسلامی است؛ لذا احیای این دو از اهمّیّت خاصّی برخوردار است. همچنین، مهمترین وسیله برای ایجاد بینش و بصیرت در جامعهی اسلامی، احیای امربهمعروف و نهی از منکر است. مطابق نصّ قرآن، مسألهی امر به معروف و نهى از منکر، مسؤولیّتی عمومى است. هر فرد نسبت به فرد دیگر، هر طبقه نسبت به طبقهی دیگر، حکومت نسبت به مردم و مردم نسبت به حکومت این وظیفه را به عهده دارند که مراقب هم باشند و از انحراف، اعمال بد فردى و اجتماعى، فحشا، فساد، فسق، فجور و نیز انحرافات سیاسى جلوگیرى کنند. ولی نخبگان در جامعهی اسلامی در شناساندن راه خیر و سعادت و ایجاد بینش و بصیرت دینی وظیفهی بیشتری دارند.و از همینرو، یکى از اوصاف پیامبر اکرم (ص) ، اهتمام به امر به معروف و نهى از منکر شمرده شده است چنانچه قرآن کریم می فرماید:
?اَلَّذینَ یَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِىَّ الاُمِّىَّ الَّذى یَجِدونَهُ مَکتوبـًا عِندَهُم فِى التَّوراةِ و الاِنجیلِ یَأمُرُهُم بِالمَعروفِ و یَنهاهُم عَنِ المُنکَرِ?[3]«آنها که از فرستاده ( خدا) پیامبر امى پیروى مىکنند کسى که صفاتش را در تورات و انجیلى که نزدشان است مىیابند و آنها را به معروف دستور مىدهد و از منکر باز مىدارد ، پاکیزهها را براى آنها حلال مىشمرد ، ناپاکها را تحریم مىکند ، و بارهاى سنگین و زنجیرهائى را که بر آنها بود ( از دوش و گردنشان ) برمىدارد آنها که به او ایمان آوردند و حمایتش کردند و یاریش نمودند و از نورى که با او نازل شده پیروى کردند آنان رستگارانند . »
3-عدم کتمان حقیقت
یکی دیگر از آفتهای بصیرت ودانایی ، کتمان حقیقت است. در قرآن این مسأله دربارهی دانشمندان اهل کتاب مصداق دارد که وقتی نشانههای رسول خدا (ص)را با آنچه در بشارتهای کتب آسمانی خود مطابق دیدند، موقعیّت خود را در خطر دانسته و حقیقت را کتمان کردند و از پیوستن اهل کتاب به جمع مسلمانان جلوگیری به عمل آوردند:«و (یاد کن) هنگامی را که خداوند از کسانی که به آنان کتاب داده شده، پیمان گرفت که حتماً باید آن را (بهوضوح) برای مردم بیان نمایید و کِتمانش مکنید. پس، آن [عهد] را پشت سر خود انداختند و در برابر آن، بهایی ناچیز بهدست آوردند؛ و چه بد معاملهای کردند.»[4]
اینان کسانیاند که علاوه برکتمان آیات الهی، در راه خدا آنگونه که باید قدم نگذاشته، و گمراهی را بر هدایت برگزیدهاند. حقیقتا کسانی که پایبند به حق وحقیقت باشند رفتار درستی را در جامعه با دیگر همنوعان خود خواهند داشت ودرهنگام گفتن مطالب منافع خود را به حق وحقیقت ترجیح نمی دهند.
4- اطاعت از ولیّ امر
قرآن، اطاعت از خداوند و اولیای امرش را محور رفع منازعات و اختلافات جامعه میداند: «اى کسانیکه ایمان آوردهاید! خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاى امر خود را (نیز) اطاعت کنید؛ پس هرگاه در امرى (دینى)اختلاف نظر یافتید، اگر به خدا و روز واپسین ایمان دارید، آن را به (کتاب) خدا و (سنّت) پیامبر (او) عرضه بدارید؛ این بهتر و نیکفرجامتر است.»[5]
رابطهی رهبری نظام اسلامی (پیشوا) با مردم، رابطهای متقابل است و اگر هریک از ایشان حدّ خود را نشناسند و از آن تجاوز کنند، اختلاف کلمه پدید میآید. امام علی(ع)میفرمایند:
«... اگر مردم بر حاکم چیره شوند، یا حاکم بر مردم ستم ورزد، در این هنگام، اختلاف کلمه پدید آید و نشانههای ظلم و تجاوز آشکار شود و فریبکاری در دین رواج یابد.»[6]
5- مبارزه با حرکت نفاق
منافقین پیوسته مترصّد فرصتی بودهاند تا جامعهی مسلمین را نسبت به آینده بدبین سازند. نقش امید به آینده و اعتماد به وعدههای الهی در حرکت یکپارچهی اجتماع بهسوی مقصد و هدفی واحد را نمیتوان نادیده گرفت، و از طرفی، ناامیدی و در نتیجه سستی و رخوت سبب جداشدن اعضای جامعه از رهبر و از یکدیگر خواهد شد. چهبسا ملّتهایی که در سایهی امید و اعتماد به رهبری توانستند عظیمترین مشکلات را از سر راه خود بردارند و سرنوشتی افتخارآمیز رقم زنند و نمونهی بارز آن، همان حرکت یکپارچهی مردم و پیامبر (ص)و شکل گرفتن حکومت اسلامی در مدینه است. از آنجا که منافقان با پایدار ماندن چنین روحیّهای در جامعه نمیتوانستند به اهداف خود دست یابند، بنابراین، نهایت سعی خود را در تغییر افکار و روحیّات به کار بردند. آیهی زیر که در جریان جنگ احزاب نازل شده است، شاهدی بر این مدّعاست:
«و هنگامی که منافقان و کسانی که در دلهایشان بیماری است میگفتند: خدا و فرستادهاش جز فریب به ما وعدهای ندادند. و چون گروهی از آنان گفتند: ای مردم مدینه، دیگر شما را جای درنگ نیست، برگردید. و گروهی از آنان از پیامبر اجازه میخواستند و میگفتند: خانههای ما بیحفاظ است (ولی خانههایشان) بیحفاظ نبود، (آنان) جز گریز (از جهاد) چیزی نمیخواستند و اگر از اطرافِ (مدینه)مورد هجوم واقع میشدند و آنگاه آنان را به ارتداد میخواندند، قطعاً آن را میپذیرفتند و جز اندکی در این (کار) درنگ نمیکردند.» [7]
6- حقّمداری و عدالتگستری
یکی از رسالتهای رسولان الهی ، و بهتبع ایشان، نخبگان سیاسی، در حکومت اسلامی، زمینهسازی برای برپایی حقّ و عدالت است خداوند در قرآن می فرماید:
? لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ ?[8]« ما پیامبرانمان را با دلیلهای روشن فرستادیم و با آنها کتاب و ترازو، رانیز نازل کردیم تا مردم به عدالت عمل کنند و آهن را که در آن نیرویی سخت و منافعی برای مردم است فرو فرستادیم ، تا خدا بداند چه کسی به نادیده ، او و پیامبرانش را یاری می کند زیرا خدا توانا و پیروزمند است.»
حقمداری، از کوچکترین اجتماعات تا بزرگترین آنها باعث جلوگیری از بروز اختلافات میشود. مطابق آیات قرآنکریم، وقتی انسان قصد دارد میان دو یا چند فرد یا گروهی حکمیّت کند، باید به عدالت حکم کند؛ [9]
اگر عدالت برپا نشود، میان اقشار مختلف جامعه فاصله میافتد و از یکدیگر ناراضی میشوند و شکاف در میان ایشان بهتدریج عمیقتر میشود. نمونهی بارز این مسأله را در تاریخ صدر اسلام، در دوران خلافت عثمان میتوان دید که چگونه نارضایتی و شکاف میان حکومت و ملّت شدت یافت و نخبگان سیاسی، خود آلودهتر از همه بودند. در ابعاد دیگر، نظیر قضاوت نیز همین دیدگاه وجود دارد. پس میتوان چنین استنباط کرد که حقمداری است که مردم را در جامعهی اسلامی روز بهروز امیدوارتر میکند و فاصله و شکاف میان مردم را تنگتر میسازد.
7- صلح دادن میان افراد
الفت دادن میان دو یا چند نفر، کاری است که در دین و شرع مقدّس اسلام از اهمّیّت بهسزایی برخوردار است. در روایتی از رسول خدا(ص)در اینباره چنین وارده شده است:«خداوند آن را که میان دو دوست از ما الفت ایجاد نماید، درود و رحمت فرستد. ای گروه مؤمنان! با یکدیگر انس بگیرید و نسبت به همدیگر مهرورزی نمایید.»[10]
[1] . انفال ،آیه62-63.
[2] . محمّدی ریشهری، محمّد، دانشنامهی امیرالمؤمنین، ترجمه: مهریزی، مهدی، ج 4، ص 287.
[3] . اعراف/157.
[4] . مائده/ 78-79.
[5] . نساء/59.
[6] . نهجالبلاغه، خطبهی 216.
[7] . أحزاب/ 12- 14.
[8] . حدید/ 25.
[9] . نساء/ 58.
[10] . وسائل الشّیعه ، ج 12، ص 216.
¤ نویسنده: موسی مباشری