3 پایگاه اطلاع رسانی مباشر 4 |
ویژگی های کشورهای جهان سوم
بخش عظیمی از جمعیت کشورهای جهان سوم در زیر خطر فقر مطلق به سر می برند. از نظر اجتماعی و سیاسی، جامعه مدنی در این کشورها ضعیف است و قادر به ابراز وجود در مقابل دولت نیست. کشمکش های سیاسی در این کشورها معمولا به شکل تعارض های قومی، نژادی، مذهبی و محلی بروز می کند و غالبا پراکنده و خشونت آمیز است. در این کشورها مشارکت سیاسی عمومی یا محدود است و یا اینکه به طور مستقیم به وسیله دولت برانگیخته و هدایت می شود و به طور کلی مشارکت دموکراتیک و نهادینه، عرصه زیادی برای بروز و ظهور ندارد. برای تقسیم بندی کشورها به جهان اول، دوم و سوم معیارها و شاخص های مختلفی وجود دارد اما عموما شاخص هایی به صورت کلی مورد توجه قرار می گیرد و از مجموعه این شاخص ها، کشورهای جهان سوم مشخص می شوند; کشورهایی که هم اکنون در آفریقا، آسیا، خاورمیانه، آمریکای لاتین و حوزه کارائیب بیش از یکصد و سی کشور را دربرمی گیرد و 75 درصد کل جمعیت جهان در این کشورها است که تقریبا 70 درصد خشکی های کره زمین را پوشش می دهد زندگی می کنند. فاصله بین کشورهای جهان سوم یا توسعه نیافته با کشورهای توسعه یافته، روز به روز بیشتر می شود. نرخ تفاوت درآمد بین 20 درصد از فقیرترین بخش جمعیت جهان و 20 درصد از ثروتمندترین بخش جمعیت جهان روز به روز وخیم تر و بدتر می شود که همین امر تعمیق نابرابری بین کشورهای جهان اول و کشورهای جهان سوم را در پی دارد. تعمیق این نابرابری به گونه ای است که گروه 7 با 7 عضو و 12درصد جمعیت جهان، بیش از 64 درصد تولید ناخالص جهان را در اختیار دارد اما گروه 77 که بیش از 140 کشور عضو آن هستند با 76 درصد جمعیت جهان، فقط 17 درصد از تولید ناخالص جهان را در اختیار گرفته است.
با این وجود تعمیق این نابرابری ها و مسایل و مشکلاتی که در کشورهای جهان سوم وجود دارد چندان مورد توجه قرار نمی گیرد. به عنوان مثال تعداد کشته شدگان مجموع دو جنگ اول و دوم جهانی در طول 11 سال، 30 میلیون نفر بود اما فقط طی یک سال، 15 میلیون نفر براثر گرسنگی جان خود را در جهان از دست داده اند تا نشاندهنده عمق فاجعه در کشورهای جهان سوم باشد.تک محصولی بودن و وابستگی شدید به صادرات محصولاتی با تنوع کم، حجم بالای بدهی که براساس آمار موجود برابر با 329 درصد صادرات و 108 درصد تولید ناخالص ملی این کشورها است، فقر بالا، افزایش روزافزون جمعیت، افزایش بیکاری، پایین بودن سطح آموزش های عمومی، عدم توجه به معیارهای حقوق بشر و حاکمیت نظام هایی با مشروعیت پایین سیاسی و مردمی و با ثبات اندکی که تضمینی برای پیشرفت های اجتماعی و اقتصادی این جوامع نیست. از عمده ترین ویژگی های کشورهای جهان سوم محسوب می شود.
کشورهای جهان سوم با وجود داشتن، بیشترین امکانات مادی و انسانی و همینطور بهرهمند بودن از منابع عظیم ثروت دارای شرایط مناسب سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نیستند. زمینهی این مشکلات به سیاستهای کشورهای استعمارگر و قدرتمند که در طی قرون گذشته در این کشورها، به اجرا گذاشتند برمیگردد. به گونهای که هر چند در ظاهر این کشورها به استقلال سیاسی دست یافتهاند ولی هنوز به طور غیرمستقیم وابسته به این کشورها میباشند.
کشورهای جهان سوم با وجود مشابهتهای فراوان و خصوصیات مشترک، تفاوتهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی زیادی با یکدیگر دارند که این امر ناشی از ویژگیهای جغرافیای، منابع مادی و انسانی و فرهنگی و آداب و سنن و ساختار سیاسی، این کشورها میباشد و با این وجود یک سری خصوصیات و ویژگیهای مشترکی دارند که هر چند نسبت این ویژگیها در کشورها با یکدیگر فرق میکند.
بنابراین، مهمترین مشکل کشورهای جهان سوم، را با توجه به ویژگیهای نسبتا مشترک میان آنها، میتوان این عامل دانست که، در تقسیمبندیهای بینالمللی در داخل خود از یک سیستم متجانس فرهنگی، اقتصادی و سیاسی برخوردار نیستند، نتیجه نبودن این ساخت متجانس، انعطافپذیری آنها به متغیرهای خارجی و تناقضات فراوان در حیطهی فرهنگ و اقتصاد در سیستم داخلی آنها میباشد. که این عامل به راحتی در کشورهای جهان سوم قابل مشاهده و شناسایی است.[1] به عبارتی، کشورهای جهان سوم در موقعیتی پا به عرصهی وجود گذاشتند که غرب طی چندین قرن به این نظام شکل داده بود و شکافی عمیق از لحاظ تجربهی کشورسازی و ایجاد سیستمهای هماهنگ به وجود آورده بود.
بعد از جنگ جهانی دوم، توسعه و بهرهبرداری از طبیعت و ایجاد رفاه عمومی و شهرنشینی و اشتغال تخصصی و ارتقا ارکان اجتماعی و مملکتداری در سطح بینالملل مطرح شده بودند و تقریبا تمامی کشورها، با سیستمهای گوناگون اجرایی سعی در پیاده کردن این ارزشها داشتند و در واقع از این دریچهی مادی، به حیات و انسان را مینگریستند و جهام سوم از تاثیرات چنین جریاناتی آزاد نبود. لذا کشورهای جهان سوم که پس از استقلال قدم در عرصهی توسعه گذاشتند، طولی نکشید که با انبوهی از مشکلات و موانعی اصولی و زیربنایی مواجه شدند؛ از یک طرف، کشورهای جهان سوم، ساختار لازم را برای فعالیت و بسیج اقتصادی دارا نبودند و از سوی دیگر آن دسته از کشورها که الگوی نظام سرمایهداری را اتخاذ کردند از پیشنیازهای مهم فرهنگی و اجتماعی برخوردار نبودند. رشد اقتصادی و توسعهی صنعتی نیازمند انگیزهها، خواستهها و ارزشهای جدید فردی و نهادهای نوین اجتماعی بود که جهان سوم عمدتا فاقد آن بود. غرب در دورهی استعمار، پولپرستی، مصرفگرایی، و علاقه به رفاه و روح سرمایهداری را به جهان سوم انتقال داد. اما فرهنگ و ساختار لازم برای فعالیت متعادل اقتصادی و توسعهی صنعتی را عرضه ننمود.[2]
در واقع در کشورهای جهان سوم نظامهای سنتی آنها متحول شد اما این تحول نه نسبت قابل توجهی با گذشتهی سنتی داشت و نه وجوه اشتراک کافی با معیارها و وضعیت جدید برقرار میکرد. و نتیجهی این تحولات، معضلات و مشکلاتی بود که این کشورها با آن رو به رو بودند که برخی از این مشکلات عبارت بود از بحران بدهیها، مشکلات شهری، وابستگی مالی، وابستگی صنعتی، رشد ضعیف اقتصادی، اقتصاد تک محصولی و وضع نامساعد بهداشت، آموزش و رشد روزافزون صنعت مونتاژ و وابسته، افزایش تورم، بالا بودن نرخ بیکاری، نبود تخصص های لازم بویژه عدم توسعه ی متعارف ارتباطات ورسانه ها در کشورهای جهان سوم و... میتوان اشاره کرد.[3] از آنجایی که تأثیر رسانهها بر حوزه های مختلف نیز مؤثر بوده و می تواند شرایط مناسبی را برای جلب اعتماد اجتماعی و در نتیجه نفوذ سیاسی و در نهایت حمایتهای اقتصادی فراهم کند. و ارتباط جمعی به صورت یک عامل بسیار بزرگ می تواند در مسئله رشد و عمران دخالت کند و اطلاعات و نگرش های لازم و بایسته را در حد قابل تصوری در یک محدوده وسیع نشر و توسعه بدهد. لذا بررسی این موضوع در کشورهای جهان سوم مفید فایده خواهد بود.
ارتباطات چیست؟
ارتباطات معادلی فارسی است برای کلمه انگلیسی "communications " که از نظر معنا بیشتر جهت گیری تکنولوژیک دارد. براساس این گزاره ارتباطات به مجموعه ای از نهادها، سازمانها و تکنولوژی هایی اطلاق می شود که جریانهای اطلاعاتی را در یک جامعه مفروض ایجاد و میسر می کنند. به عنوان مثال، ارتباطات بین المللی به رشته دانشگاهی و دانشی اطلاق می شود که ماهیت وچیستی وچگونگی مناسبات رسانه ها و جریانهای بین المللی اطلاعات را میان نهادها و سازمانهای رسانه ای کشورهای مختلف جهان مورد مطالعه قرار می دهد.[4] درتعریف دیگر ارتباط را فرایندی میدانندکه به واسطهی آن ارتباط گر یا فرستنده از طریق یک رسانه یا مجرا پیامی را با تاثیراتی معین به گیرنده میرساند.[5] حوزههای تخصصی ارتباطات به مسایل مختلفی میپردازند از جمله: ارتباطات جمعی، ارتباطات بین المللی، ارتباطات توسعه، مطالعات رسانه ای، ارتباطات سازمانی، زبان شناسی اجتماعی، تحلیل گفتمان، زبان شناسی شناختی، معنی شناسی مطالعات رسانهای نام حوزهای از علوم ارتباطات است که به مطالعه رسانههای جمعی و آثار آنها بر افراد و جوامع میپردازد.از پیشگامان این حوزه پل لازارسفلد، هارولد لاسول، ویلبرشرام، مارشال مکلوهان و استوارت هال هستند. در ایران، علوم ارتباطات اجتماعی تحت رشته های روزنامه نگاری و روابط عمومی ، نخست در دانشکده مستقل علوم ارتباطات اجتماعی(تأسیس 1346ش) وسپس در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی تحت عناوین علوم ارتباطات اجتماعی، پژوهش ارتباطات و... و آنگاه در دانشگاه تهران و دانشگاه آزاد آموزش داده شده است.استادان به نام این رشته در ایران، نخست دکتر کاظم معتمد نژاد است که به پدر ارتباطات نوین و نیز مرحوم دکتر حمید نطقی که به پدر روابط عمومی ایران شهرت دارند. علوم ارتباطات اجتماعی رشتهای دانشگاهی است که به بررسی پدیده? ارتباط میپردازد. علوم ارتباطات اجتماعی امروزه دارای دو حوزه کلی هستند، یکی ارتباطات به عنوان یکی از شاخههای علوم انسانی که شامل زیرشاخههایی از جمله مطالعات ارتباطی و روزنامهنگاری و روابط عمومی است، و دیگری ارتباطات به عنوان یکی از شاخههای فناوری که مخابرات از زیرشاخههای آن بشمار میآید. ارتباطات علم برقراری ارتباط است و دارای شاخههای گوناگون از جمله ارتباطات انسانی و ارتباطات همگانی است. ارتباط به معنای ایجاد رابطه تعامل و گفتگو است. در حال حاضر ارتباطات جزو مهمترین و مورد علاقهترین علوم است.[6]
رسانه ها ونقش آن
ارتباطات جمعى بهعنوان یک نهاد اجتماعی، با دیگر نهادهاى موجود در جامعه روابط مبادلاتى متقابل دارد. بدون شک، این نهاد اجتماعى در روند تغییرات اجتماعى و رشد اقتصادى عامل مهمى تلقى مىشود. ارتباطات به معناى عام، نشانگر ساختارهاى سیاسی، اقتصادى و فرهنگى در یک جامعه? مشخص است. در چارچوبهاى چنین ساختارهائى است که تعامل اجتماعى میان افراد و در نهایت، مشارکت رخ مىدهد. در واقع مىتوان گفت: فرآیند توسعه، رابطه? پایدارى با تعامل میان مردم و مشارکت فعال گروههاى مختلف اجتماعى دارد. این امر صورت نمىگیرد، مگر در پرتو نظام جامع ارتباطى - اطلاعاتى که مىتواند تا حد زیادى در رفع اختلافات، تضادهاى موجود در ارزشها و رفتارهاى مردم و فراهم آوردن محیط مساعد براى توسعه? ملی، مؤثر باشد. این پدیده، در جوامع در حال توسعه یا کم رشد، به دلیل بومى نبودن و نهادى نشدن وسایل ارتباطى مدرن و برخورد آن با وسایل ارتباط سنتی، بهعنوان نیروى اجتماعى فعال، مسائل و مشکلات کم و بیش مشابهى را پدید آورده است. شناخت ابعاد این پدیده براى پژوهشگران ارتباطات در دهههاى اخیر، مرزهاى نوینى را گشوده است. پیوند میان ارتباطات و توسعه و پیامدهای آن مورد بحث نظریه پردازان قرار گرفته است. آنان آگاهی مردمان را از توانایی های خود و نیز روابط حاکم برخویش برای فراگرد توسعه امری اساسی می دانند و معتقدند که این مهم از طریق رسانه ها و دانش ارتباطات امکان پذیر است.
[1] . سریع القلم، محمود؛ توسعه جهان سوم و نظام بین الملل، نشر سفیر، چاپ سوم، زمستان 1375، ص 70.
[2] .سریع القلم، محمود؛ توسعه جهان سوم و نظام بین الملل، نشر سفیر، چاپ سوم، زمستان 1375، صص 72-71.
[3] . ساعی احمد؛ مسائل سیاسی- اقتصادی جهان سوم، تهران، انتشارات سمت. 1377.
[4] . محسنیان راد، مهدی ، ارتباط شناسی ، تهران: انتشارات سروش،1383.
[5] . کتاب الفبای ارتباطات و منابع اینترنتی ،دفتر مطالعات و توسعه رسانه ها
[6] . محسنیان راد، مهدی ، ارتباط شناسی ، تهران: انتشارات سروش،1383.
¤ نویسنده: موسی مباشری