3 پایگاه اطلاع رسانی مباشر 4 |
7- مهربانی
از مهمترین راههای تقویت ایمان به خدا، دوستی با مردم است و ناتوانترین مدیران، افرادی هستند که توان ایجاد و برقراری رابطه عاطفی و دوستانه با زیردستان خود را ندارند. برخی گمان میکنند فقط دوستی با اشخاص بزرگ و معروف برایشان مفید است، در صورتی که اشخاصی که در جایگاه اجتماعی پایینتری نسبت به ما قرار دارند هم، به نوبه خود میتوانند برای ما راهگشا باشند و افق زندگیمان را به نور محبت روشن کنند.
حضرت علی علیهالسلام خطاب به مالک اشتر میفرماید:
دلت را از محبت به مردم و مهربانی و لطف در حق آنها پر گردان، مبادا مانند حیوان درنده در فکر دریدن آنان باشی.
و چه خوش گفت حافظ شیرین سخن:
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد |
نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد |
و همین علاقه و محبت است که ابراهیم براى ذریهاش خواست (ابراهیم/37) و پیغمبر خاتم نیز به دستور خداوند براى خویشانش طلب کرد (شورى/23) .
و آنچنان که از روایات برمىآید،روح و جوهر دین غیر از محبت چیزى نیست.برید عجلى مىگوید:
«در محضر امام باقر علیه السلام بودم.مسافرى از خراسان که آن راه دور را پیاده طى کرده بود به حضور امام شرفیاب شد.پاهایش را که از کفش در آورد شکافته شده و ترک برداشته بود.گفت:به خدا سوگند من را نیاورد از آنجا که آمدم مگر دوستى شما اهل البیت.امام فرمود: به خدا قسم اگر سنگى ما را دوستبدارد،خداوند آن را با ما محشور کند و قرین گرداند«و هل الدین الا الحب»آیا دین چیزى غیر از دوستى است؟» (سفینة البحار،ج 1)
مردى به امام صادق علیه السلام گفت:ما فرزندانمان را به نام شما و پدرانتان اسم مىگذاریم. آیا این کار،ما را سودى دارد؟حضرت فرمودند:آرى به خدا قسم«و هل الدین الا الحب»مگر دین چیزى غیر از دوستى است؟سپس به آیه شریفه: ان کنتم تحبون الله فاتبعونى یحببکم الله استشهاد فرمود (سفینة البحار،ج 1) .
اساسا علاقه و محبت است که اطاعتآور است.عاشق را آن یارا نباشد که از خواست معشوق سرپیچد.ما این را خود با چشم مىبینیم که جوانک عاشق در مقابل معشوقه و دلباختهاش از همه چیز مىگذرد و همه چیز را فداى او مىسازد.
در آیات زیر عشق ومحبت انسان های مؤمن به خدا رابیان می کند یقینا" این محبت وعشق مادی نیست بلکه آن معنوی وپایدار است یک مدیر هم باید با زیر دستان وارباب رجوع خود عشق بورزد وبا سوز معنوی با آنها رفتارکند وتمام سعی خود را برای حل مشکلات آنها بکار گیرد:
و الذین آمنوا اشد حبا لله . (بقره،آیه165) آنان که ایمان آوردهاند در دوستى خدا سختترند.
و الذین تبوؤا الدار و الایمان من قبلهم یحبون من هاجر الیهم و لا یجدون فى صدورهم حاجة مما اوتوا و یؤثرون على انفسهم و لو کان بهم خصاصة (حشر،آیه 9) .
و آنان که پیش از مهاجران،در خانه(دار الهجرة،خانه مسلمانان)و در ایمان(خانه روحى و معنوى مسلمانان)جایگزین شده،مهاجرانى را که به سوى ایشان مىآیند دوست دارند و در دل خودشان از آنچه به آنها داده شده است احساس ناراحتى نمىکنند و آنها را بر خویش مقدم مىدارند،هر چند خود نیازمند بوده باشند.
آیاتى که از دوستى حضرت حق نسبتبه مؤمنان سخن مىگوید:
ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین (بقره،آیه222) .
خدا دوست دارد توبه کنندگان و پاکیزگان را.
و الله یحب المحسنین (آل عمران،آیه148) .
خدا دوست دارد نیکوکاران را.
ان الله یحب المتقین (توبه،آیه 4) .
خدا دوست دارد خود نگهداران را.
و الله یحب المطهرین (توبه،آیه108) .
خدا دوست دارد پاکیزگان را.
ان الله یحب المقسطین (حجرات،آیه9) .
خدا دوست دارد عدالت کنندگان را.
آیاتى که متضمن دوستیهاى دو طرفى و محبتهاى متبادل است:دوستى حضرت حق نسبتبه مؤمنین و دوستى مؤمنان نسبتبه حضرت حق و دوستى مؤمنین یکدیگر را:
قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونى یحببکم الله و یغفر لکم ذنوبکم (آل عمران،آیه31) .
بگو اگر دوست دارید خدا را،از من پیروى کنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهانتان را برایتان ببخشاید.
فسوف یاتى الله بقوم یحبهم و یحبونه (مائده،آیه54) .
خدا بیاورد قومى را که دوستشان دارد و آنها او را دوست دارند.
محبت مؤمنان نسبتبه یکدیگر:
ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا (مریم،آیه96) .
آنان که ایمان آوردهاند و شایستهها انجام دادهاند،خداوند بخشایشگر برایشان دوستى قرار مىدهد.
و جعل بینکم مودة و رحمة (روم،آیه21) .
در میان شما با همسرانتان دوستى قرار داد و مهر افکند.
و همین علاقه و محبت است که ابراهیم براى ذریهاش خواست (ابراهیم ،آیه21) و پیغمبر خاتم نیز به دستور خداوند براى خویشانش طلب کرد (شوری،آیه23) .
و آنچنان که از روایات برمىآید،روح و جوهر دین غیر از محبت چیزى نیست.برید عجلى مىگوید:
«در محضر امام باقر علیه السلام بودم.مسافرى از خراسان که آن راه دور را پیاده طى کرده بود به حضور امام شرفیاب شد.پاهایش را که از کفش در آورد شکافته شده و ترک برداشته بود.گفت:به خدا سوگند من را نیاورد از آنجا که آمدم مگر دوستى شما اهل البیت.امام فرمود: به خدا قسم اگر سنگى ما را دوستبدارد،خداوند آن را با ما محشور کند و قرین گرداند«و هل الدین الا الحب»آیا دین چیزى غیر از دوستى است؟» (سفینه البحار،ج1)
¤ نویسنده: موسی مباشری
قرآن کریم خطاب به پیغمبر می کند که ای پیغمبر! نیروی بزرگی را برای نفوذ در مردم و اداره اجتماع در دست داری: «فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر؛ به موجب لطف و رحمت الهی، تو برایشان نرمدل شدی که اگر تندخوی سختدل بودی از پیرامونت پراکنده می گشتند. پس، از آنان در گذر و برایشان آمرزش بخواه و در کار با آنان مشورت کن» (سوره آل عمران، آیه 159). در اینجا علت گرایش مردم به پیغمبر اکرم را علاقه و مهری دانسته که نبی اکرم نسبت به آنان مبذول می داشت. باز دستور می دهد که ببخششان و برایشان استغفار کن و با آنان مشورت نما.
اینها همه از آثار محبت و دوستی است، همچنانکه رفق و حلم و تحمل، همه از شئون محبت و احسانند. نیروی محبت از نظر اجتماعی نیروی عظیم و مؤثری است. بهترین اجتماعها آن است که با نیروی محبت اداره شود: محبت زعیم و زمامدار به مردم و محبت و ارادت مردم به زعیم و زمامدار. علاقه و محبت زمامدار عامل بزرگی است برای ثبات و ادامه حیات حکومت، و تا عامل محبت نباشد رهبر نمی تواند و یا بسیار دشوار است که اجتماعی را رهبری کند و مردم را افرادی منضبط و قانونی تربیت کند ولو اینکه عدالت و مساوات را در آن اجتماع برقرار کند. مردم آنگاه قانونی خواهند بود که از زمامدارشان علاقه ببینند و آن علاقه هاست که مردم را به پیروی و اطاعت می کشد.
بطور کلی محبت ومهربانی آثار مثبت زیر را به همراه دارد:
1- آرام بخش و نشاط انگیز شدن محیط کارى و سازمانى ؛
2- ارتقاء احساس امنیت روحى و روانى ؛
3- نیرومند سازى روحى کارکنان ؛
4- افزایش رضایتمندى از کار و زندگى 5- شکل گیرى فضاى همکارى و همیارى ؛
6- تشکیل صمیمیت و اخوت اسلامى ؛
7- ایجاد زمینه رشد و بالیدگى مادى و معنوى ؛
8- ارتقاء سطح سلامت عمومى و بهداشت روانى ؛
9- پیشگیرى از هَدَرْ رفتِ انرژیهاى مادى و معنوى ؛
10- جلوگیرى از کم کارى و بى کارى پنهان ،
11- ارتقاء بهره ورى و سطح تولید،
¤ نویسنده: موسی مباشری
از دیگر عوامل موفقیت مدیر، اعتماد به نفس اوست. مدیر باید با تکیه بر قدرت ایمان و آگاهی، به لیاقت و کفایت خویش اعتماد کند و در میدان مسئولیت، خود را مسئول کارهایش بداند و با جدیت و امید به پیشرفت، اراده و عمل را تکیهگاه خود قرار دهد.
اساس تعلیم و تربیت اسلامی نیز، بر مسئولیت فردی به تکالیف شخصی، انجام وظیفه و اعتماد به نفس استوار است.خداوند در آیات قرآن، نیک و بد عمل به هر کسی را نصیب خود او دانسته و سعادت و بدبختی هر فردی را در گرو کارهای او شناخته است. این معنی جامع و کامل، یادآور اعتماد به نفس و حس مسئولیت شخصی است.یکی از خیانتهای نابخشودنی استعمارگران با فکر و فرهنگ بشری در طول تاریخ، خشکاندن ریشه ایمان و اعتماد به نفس در عمق جان ملتها بوده است، تا آنان را همانند عروسکهای خیمهشببازی به انسانهای بیاراده و زبون تبدیل کنند که با ریسمان تقلید تا هر کجا که میخواهند به دنبال خویش بکشانند.
اعتماد به نفس از نظر قرآن ، به معناى پى بردن به کرامت و ارزش نفس است;(اسراء ،70 )
و این کرامت انسان از ویژگى هاى او است که سائر مخلوقات از آن برخوردار نیستند;و به همین خاطر نسبت به دیگر مخلوقات برترى دارد .
¤ نویسنده: موسی مباشری
با تعریفى که از اعتماد به نفس شد ، آثار اعتماد به نفس به معناى آثار کرامت نفس خواهد بود .
برخى از آثار کرامت نفس عبارت است از:
1. عزت نفس
2. موفقیت
3. پرهیز از گناه
4. بی نیازی به غیرخدا
5. به بن بست نرسیدن
6. یاد دائمی خدا
مدیر موفق و مدبر با تقویت روحیه اعتماد به نفس، اراده و اطمینان در خود و کارمندان، با شعار «ما میتوانیم» سستی و پوچی و دنباله روی کورکورانه در سیاست و ریاست و نیز چگونگی اداره کشور را کنار میزند و به کمک ابتکار و نوآوری، شرایط شکوفایی افکار را فراهم میسازد. ریشه طمع و چشمداشت به امکانات دیگران را در نهاد انسان میسوزاند و او را از فضای ذلت و خودکمبینی دور میکند و سرانجام به محیط دلپذیر آزادی و آزادگی وارد میشود.
واقعیت آن است که همه ما دارای ضعف هایی هستیم و به همین دلیل به سادگی نمیتوانیم آنچه را دوست داریم انجام دهیم یا از آنچه به آن علاقه نداریم ، اجتناب نماییم ،پس چه خوب است نقاط ضعف وقوت خود را بشناسیم واهداف خود را بر پایه آنها تعیین کنیم احساس ما در دستیابی به اهداف جسممان خیلی مهم است .آنچه را آغاز کرده اید ، بدون توجه به حد موفقیت تان به پایان برسانید . گامهای کوچک و استوار امروز ، پایه گذار فردای روشن شماست .
گامهای اساسی
یکی ازمهمترین روشهایی که به شما کمک می کند تا آنچه را که شروع کرده اید به پایان برسانید این است که آنرا به کارهایی با اندازه های مورد نیاز ، تجزیه و کوچک کنید تا از انجام ندادنش پرهیز نمائید.خیلی از ما با این عقیده شستشوی مغزی شده ایم که اگر کاری ارزش انجام دادن داشته باشد پس ارزش خوب انجام دادن هم دارد وبه غلط این طور تفسیر می کنیم " اگر نمی توانید کاری را درست انجام دهید ، پس هرگز آن را انجام ندهید". اگر خدای ناکرده اعمال خود را براساس این گفتار عامیانه قرار دهیم تقریبا" هیچ کاری را نمی توانیم انجام دهیم اگر ما به اعمالی که انجام می دهیم قدری توجه کنیم متوجه می شویم که همه ما در هنگام یادگیری که انجام داده و می دهیم اشتباه کرده ومی کنیم .تحقیقات روان شناسی بارهاوبارها نشان داده است،همانقدرکه خودتقویت گری مثبت ، می تواندرفتاررانیرومندسازد،گفتارمنفی آنرا تضعیف می کند.شما هرچقدردارای انگیزه بیشتری باشید و سخت تر و طولانی تر کار کنید، کار را بهتر انجام خواهید داد و آن اعتماد رفتاری را تغییر خواهد داد نه احساس برتریت را.هر وقت دیدید که ادامه کاری برایتان ممکن نیست واحساس غالب شما بردست کشیدن و رها کردن کار است سریعا" کارها واعمال موفق گذشته تان را مورد تقدیر وتشویق قرار دهید . در قبال کارهای درست به خود پاداش دهید ودر قبال کارهای نادرست ، خود را جریمه کنید. یکی از علل عمده از دست دادن انگیزه ادامه کار، افسردگی وبی حالی است . برای آنکه این حالت را در خود برطرف نمائید اول باید آنرا بشناسید وعلت آنرا جستجو کنید.
ازدیگرصفت هایی که برای موفقیت وکسب اعتمادبه نفس بالا لازم است ریسک کردن است . افرادموفق درزمینه های مختلف برای ارتقاء خود به درجات بالا ، دست به ریسک زده اند.برای رسیدن به هدف دلخواه باید قدری ریسک کردالبته بایدتمامی جوانب را در نظرگرفت . اکثر افراد درکار فقط به درجه ای ازتبحریاموفقیت قناعت می کنند .
باید بین درجه ای از تبحر ، تا درجه تبحر یافتن تفاوت قائل شد .متاسفانه افراد زیادی از ریسک کردن برای دستیابی به درجه تبحر خودداری کرده وفقط به رسیدن به درجه ای از تبحر اکتفا می کنند – شما برای آنکه به موفقیت بالا وهدف نهایی خود برسید باید قدری ریسک کنید با اعتماد به نفس بالا کاری را شروع کنید وواقعا" ترس و وا همه به خود راه ندهید.
از تائید نشدن نترسید . شاید بدون اغراق بتوان گفت که یکی ازبزرگترین ترسهای رایج درمیان عامه مردم ترس ازتایید نشدن است همه مامی خواهیم که موردتایید دیگران قرار بگیریم وآنهامارابپذیرند،که البته امری مطلوب است امااینکه فکرکنیم برای تائیدگرفتن ازآنهابایدهرکاری که می خواهند انجام دهیم وآنگونه که می خواهند تفکر ورفتار کنیم فکری نادرست ونقض کامل قاطعیت واستقلال است.
ازاحساس گناه و تقصیر به شدت بپرهیزید.بین گناهکاربودن واحساس گناه داشتن،فرق قائل شوید.وقتی فکرمی کنیم که گناهکار هستیم ، در واقع این حقیقت را می پذیریم که اشتباه کرده ایم ویا نادرست عمل کرده ایم . اما احساس گناه کردن بدین معنی است که فکر می کنیم بی ارزش ،پست و افرادی بی خاصیت ودوست نداشتنی هستیم چون ناشایست عمل کرده ایم . به خاطر داشته باشید گاهی اوقات شکست و ناامیدی توفیق اجباری هستندو به شمامیگویند اهدافتان برای شما درست نبوده اند ، آن تلاش ارزش آن کار را نداشت ، واز یک شکست بزرگتر بعدی می توان اجتناب کرد.
افرادومشاغل وموفقیت هایی را که موجب بروزاحساس نابسندگی درشمامی گردند تحمل نکنید اگر می توانید آنها یا خودتان را به گونه ای تغییر دهید . احساس ارزشمندی بیشتری بنمائید .
خلاصه کلام دلایل رفتارهای کنونی خود را در ابعاد جسمانی ، اجتماعی ، اقتصادی وسیاسی وموفقیت کنونی خودتان جستجو کنید ونه در کاستیهای شخصیتی خودتان .
¤ نویسنده: موسی مباشری
9- شایستگی
خداوند درسوره مائده آیه 9 می فرماید: «وَعَدَ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظیم»خداوند به کسانی که ?ایمان آورده?اند و کارهای شایسته انجام داده?اند، وعدة آمرزش و پاداش بزرگ داده است . ودر آیه 247 سوره بقره می فرماید: «وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکًا قَالُوَاْ أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَن یَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ »
و پیامبرشان به آنان گفت در حقیقتخداوند طالوت را بر شما به پادشاهى گماشته است گفتند چگونه او را بر ما پادشاهى باشد با آنکه ما به پادشاهى از وى سزاوارتریم و به او از حیث مال گشایشى داده نشده است پیامبرشان گفت در حقیقتخدا او را بر شما برترى داده و او را در دانش و [نیروى] بدنى بر شما برترى بخشیده است و خداوند پادشاهى خود را به هر کس که بخواهد مىدهد و خدا گشایشگر داناست .
ویژگیهای مدیران شایسته
به جهت گستردگی معیارهای شایستگی یک مدیر ؛ در این گفتار به برخی از آنها اشاره می شود . یک مدیر خوب به سازمان وجامعه خود وفادار است . پیشرفت خود را در گرو پیشرفت سازمان و جامعه می داند و اهداف سازمان را برتر ازاهداف شخصی دانسته و هیچگاه اهداف شخصی را جایگزین اهداف سازمانی نمی نماید . مدیر خوب هدفگرا ، فرایندگرا و پیشرفتگراست . خود را فدای سازمان می نماید نه سازمان را وسیله ای برای رسیدن به اهداف شخصی خود . برای بروز ماندن و فعال بودن سازمان ، همواره پویا و پرانگیزه عمل می کند . و پیوسته به کارکنان خود روحیه می دهد . و در پی شکوفای خود و کارکنانش است . یک مدیر خوب برای رفع تنگناها ، محدودیتها ، خلاها و نارسائیها بی وقفه می کوشد . وی برای رسیدن به اهداف سازمانی در بلند مدت ، برنامه استراتژیک تهیه می نماید و فارغ از اینکه خود در آنجا خواهد ماند یا خیر برنامه را به گونه ای تدوین می نماید که با وجود یا بی وجود وی قابل اجرا باشد . محیط خرد ( درون سازمان ) و محیط کلان ( محیط پیرامون سازمان از جمله رقبا ، مشتریان ، قوانین و ... ) را به خوبی می شناسد ، نقاط قوت و ضعف آنرا مشخص می کند و نقاط ضعف را رفع و نقاط قوت را به فرصت تبدیل می نماید ، فرصتها و تهدیدات فرا روی سازمان را به خوبی شناسایی می کند و تهدیدات را به فرصت و فرصتها را به ثروت تبدیل می کند و سعی می نماید در امتداد برنامه و برای رسیدن به اهداف آن حرکت کند ، هیچگاه نمی پندارد چون مدت ماندگاری در این پست مشخص نیست ابتدا به فکر منافع مالی خود بوده و سپس به فکر منافع سازمان باشد و بر همین اساس و براساس برنامه استراتژیک به جای به کارگیری راه حلهای مقطعی از راه حلهای اساسی و پایه ای استفاده می نماید زیرا راه حلهای مقطعی ممکن است مشکل امروز را حل کند اما در بلند مدت مشکل ساز خواهد بود . یک مدیر شایسته پیوسته به پیشرفت طرحها ، برنامه های عملیاتی ، بودجه ها و هزینه ها نظارت دارد و به هدایت ، نظارت و ارزشیابی مستمر کلیه امور می پردازد و واحدهای تحت پوشش را به مانند خانه خود می پندارد و دلسوزانه به امورات آن توجه می کند و نسبت به سازمان خود دلبستگی خاصی دارد . نگاهی به عملکرد ژاپنی ها در سازمانهایشان نشانگر این موضوع است .
یک مدیر خوب کارها را به شخصی واگذار می نماید که هم کارا ( کارها را به درستی و صحیح انجام دهد ) و هم اثر بخش ( در راه رسیدن به هدفهای سازمانی) باشدویا به عبارتی وظایف ، مسئولیتها ، اختیارات و مناسب را به طور منطقی ، نه بر اساس صلیقه و ارتباطات به اشخاص واجد شرایط واگذار نماید . مدیران موفق و شایسته بحرانها را می شناسند و بحرانهای سازمانی را به موقع تشخیص داده و در اوقات بحرانی و در رویارویی با پیچیدگیهای معلوم و نامعلوم با قاطعیت و و مهارت خاصی عمل میکنند .
هنگامی که شخصی جدید وارد سازمان می شود و متصدی انجام کاری می شود ، تجربه ای بدست می آورد و پس از مدتی به این تجارب اندک اندک اضافه می شود . این تجارب برای فرد و سازمان مفید است و سازمان بابت این تجارب و اشتباهات آن پیوسته پول پرداخت میکند. یک مدیر توانمند با تکیه بر دانش ، تجربه و بینش خود از اینگونه نیروها به صورتی بهینه استفاده می نماید . یک مدیر شایسته به وظایف خود کاملا" آگاه است و نه فقط طرز انجام کار را بلکه علت انجام آنرا نیز توضیح می دهد . کارها و پاداشها را منصفانه تقسیم می نماید و در برخورد با مشکلات و تعارضهای سازمانی منصفانه قضاوت می نماید و علت تنبیه و وضعیت هر شخص خاطی را برایش توضیح می دهد و در مواردی که کار نادرست انجام می گیرد ویا شکست می خورد تحقیق می کند و فقط افراد مقصر را در تنهایی و نه در حضور جمع مواخذه می کند و تمام گروه را مورد سرزنش قرار نمی دهد و بین سخت گیری بیش از حد و نرمی ، حد وسط را انتخاب می کند و در مواقع مورد نیاز نظر خود را درباره کارمند با ذکر علت بیان می کند . به اصول اخلاقی پایبند است و به آن عمل می کند . اافرادی را که درپی تملق هستند را از خود دورکرده و افراد کاردان و اجرایی را تشویق می نماید . دستورات خود را دقیق ، صریح ، واضح ، کامل و ساده بیان می کند و سعی می کند قبل از تصمیمگیری و صدور دستور بیشترین اطلاعات را کسب نماید تا کمترین اشتباه را داشته باشد . یک مدیر شایسته با استقرار نظمی پایدار به صراحت به کارکنان تفهیم می کند ، چه انتظاری از ایشان دارد و چگونه ایشان باید با رفتارهایشان سازمان را در راه رسیدن به هدف یاری کنند و محیط را به صورتی امن درمی آورد که پرسنل تا زمانی که در محدوده اختیارها گام برداشته و به وظایفشان عمل می کنند از آنان پشتیبانی شود .
بهر تقدیر یک مدیر شایسته مدیریست که در بستر تعهد و با استفاده از تخصص در سمت و سوی رسیدن به اهداف سازمانی گام برداشته و وظایف خود را به نحوی شایسته به انجام برساندو این فرمایش حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله ) را به یادداشته باشد که : " من از آنچه نمی دانید بیم ندارم ، اما بنگرید به آنچه می دانید چگونه عمل می کنید ".
آثار وپیامدها
آثار زیر درکاریک یک مدیر شایسته نمایان است:
1-اطاعت از خدا و رسول(ص) و ائمه(ع) دارد تا افکار و اعمال و تصمیماتش رنگ خدایی داشته باشد.(سوره حجرات/1)
2-ضوابط را بر روابط مقدم میدارد.(هود/46)
3-خوش بین است.(حجرات/12)
4-در برخورد با زیردستانش انصاف و عدالت دارد.(مائده/8) 5
-معتدل و میانه روست.(اسرا/29)
6-بین بیم و امید قرار دارد.(فتح/8)
7-وحدت و هماهنگی را در کارها رعایت میکند.(نهج البلاغه/نامه53)
8-منافع جمعی را بر منافع فردی اش ترجیح میدهد.(همان)
9-خودش را شناخته است.(من عرف نفسه فقد عرف ربه-علی(ع))
10-کارش را درست انجام میدهد.(کسی که کارش را درست انجام ندهد مسلمان نیست-پیامبر(ص)
¤ نویسنده: موسی مباشری
10-امین
از خصلتهای بسیار زیبا و پسندیده در میان انسانها امانتداری و بازگرداندن به موقع و همراه با سلامت امانت است. هر کسی در زندگی گاهی به انسان پاکدل و امینی نیازمند میشود تا مال و وسیلهی راز یا مطلب مهمی را نزد او به امانت بسپارد حفظ امانت دیگران، احترام به احساسات پاک انسانی است عموم ادیان مقدس الهی بخصوص اسلام بر تقویت این صفت نیک تأکید فراوان نمودهاند. در قرآن مجید در مقام تعریف انبیاء آنان را با صفت، رسول، ناصح امین توصیف و معرفی میکند مثلاً دربارهی حضرت نوح میفرماید: وَ أَنَا لَکُمْ ناصِحٌ أَمینٌ (اعراف، 68) قرآن از زبان پیامبر میفرماید: من برای شما خیرخواه و امین هستم.حضرت امام صادق علیهالسلام فرمود: خداوند هیچ پیامبری را برنینگیخته جز بر راستگویی و ادای امانت به نیکوکار و بدکار. پیامبر اسلام قبل و بعد از بعثت به محمد امین معروف بود و مردم اشیاء گرانبهای خویش را نزد آن حضرت به امانت میسپردند. حتی درشب هجرت که رسول خدا مخفیانه از مکه خارج شد امانتهای مردم را که غالباً همان کفار بودند نزد ام ایمن نهاد و به امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود تا در موقع مناسب به صاحبانش برگرداند. خداوند سبحان در قرآن رعایت امانت را یکی از صفات مؤمنین میداند و میفرماید: مؤمنان کسانیند که امانتها و پیمان خویش را رعایت میکنند. امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: امانتداری روزی را زیاد میکند .
بیان ویژگیهای مثبت خود، در موارد ضرورت و آنجا که برای دیگران سازنده باشد، مانعی ندارد.
امانت داری در قرآن دارای اهمیت خاصی است که آیه29سوره تکویر ( مَطَاعٌ ثُمَّ اَمِینٌ ) گویای آن است. نیز خداوند متعال در آیه 18 سوره دخان از زبان حضرت موسی (ع) خطاب به قوم خود میفرماید: « ( إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ ) من فرستادة امینی برای شما هستم».
وقتی که حضرت موسی نزد شعیب آمد یکی از دختران او به پدر گفت:
« ( یَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنْ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الاَْمِینُ ) ؛ [ قصص، آیة 26 ]
پدرم! او را استخدام کن، چرا که بهترین کسی که میتوانی استخدام کنی این (جوان) که هم قوی و توانا و نیز امین است». دختران حضرت شعیب بدان جهت حضرت موسی (ع) را به امانتداری متصف کردند که هنگام دادن آب به گوسفندان آنان و نیز در راه آمدن به منزل، شعیب وی را پاک نهاد و پاک چشم یافتند لذا او را به عنوان امین، به پدر خود معرفی کردند.[ مجمعالبیان ، ج 7، ص 431 ]
آری: اهمیت امانتداری را در آیات قرآن کاملاً میتوان دریافت و در احادیث نیز به گونه اکید به چشم میخورد و در فرهنگ ملل مختلف نیز امانت داد جایگاه خاصی دارد و آدم امین از احترام ویژهای برخوردار میباشد.
آثار وپیامدها
در زیر به برخی از آثار دنیوی امانت داری اشاره می کنیم:
1- جلب اعتماد عمومی
امانتداری اعتماد عمومی را در جامعه به وجود میآورد، قرآن کریم در این باره در آیه 26 سوره قصص میفرماید: «( یَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنْ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الاَْمِینُ )پدر او را استخدام کن، زیرا بهترین کسی که میتوانی استخدام کنی کسی است که قوی و امین باشد (و او همین مرد است)».
نیز یوسف (ع) هنگام پذیرش مسئولیت خزانهداری عزیز مصر، امانتدار بودن خویش را مطرح نمود و بدین جهت خود را شایستة پذیرش این مسئولیت سنگین دانست: «( اجْعَلْنِی عَلَی خَزَائِنِ الاَْرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ )؛ [ یوسف، آیة 55 ]گفت: (یوسف) مرا سرپرست خزائن سرزمین (مصر) قرار ده که امین کارآمد و توانا هستم.
در روایتی امام صادق (ع) فرمود:بر تو باد به راستگویی و امانتداری که از این راه می توانی شریک مال مردم گردی».( کافی ، ج 5، ص 134)
2- جلب محبت و رضایت الهی
امانتداری در واقع یک نوع احساس مسئولیتی است که انسان در برابر امانتهای الهی و دیگران دارد و جدّاً موجب جلب رضایت و خشنودی پروردگار متعال میگردد.در این باره امام کاظم (ع) فرمود: تا وقتی که زمینیان به یکدیگر محبت دارند و امانتدار می باشند و به حق عمل می نمایند، مورد رحمتاند». ( وسائل الشیعة ، ج 9)و نیز امام صادق (ع) فرمود:تا زمانی که مردم سه عمل را انجام دهند، پیوسته در رحمت الهی هستند:
1. به هم دیگر محبت ورزند.
2. امانتدار باشند.
3. اعمال و رفتار آنها با حق و حقیقت موافق باشد. ( بحارالانوار ، ج 75)
همچنین حضرت علی (ع) میفرماید: وقتی خداوند متعال بندهای را دوست دارد صفت امانتداری را محبوب او میسازد».( غرر الحکم ، ص 251)
3- افزایش رزق و روزی
خصلت امانتداری باعث افزایش رزق و روزی و سربلندی و عزت شخص امانتدار است. پیامبر اکرم (ص) در حدیثی میفرماید: امّت من همواره در مسیر خیر و سعادتند مادام که با یکدیگر محبت کنند و به یکدیگر اعتماد نمایند و امانت را به صاحبان آن بپردازند و از حرام پرهیز کنند؛ مهمان را گرامی دارند، نماز را بر پا کنند و زکات را بپردازند، و هنگامی که چنین نکردند، به قحطی و خشکسالی گرفتار میشوند».( بحارالانوار ، ج 72)
امام علی (ع) نیز دربارة آثار دنیوی امانت و خیانت فرمود: امانت، رزق و روزی میآورد، و خیانت، مایة فقر است». ( بحارالانوار ، ج 75)
4- رستگاری در قیامت
یکی دیگر از آثار مثبت امانت داری فلاح و رستگاری است. در قرآن کریم آیه 1و8 سوره مؤمنون میخوانیم: ( قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ *... وَالَّذِینَ هُمْ لاِ َمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ ) مؤمنان رستگار شدند، و آنها که امانتها و عهد خود را رعایت میکنند».
انسان امانت دار علاوه بر اجر معنوی و پاداش اخروی جایگاهش در بهشت خواهد بود، در حدیثی از رسول اکرم (ص) است که فرمود: فردا در صحنه قیامت آن کس از همه به من نزدیکتر است که از همه راستگوتر، امانت دارتر، پیماننگهدارتر، خوش اخلاقتر و به مردم نزدیکتر باشد».( وسائل الشیعة ، ج 19)
5- کاهش ناهنجاریه ورفتار های زشت
6-افزایش صلح وسازش در محیط .
7- افزایش الفت وآرامش در میان افراد جامعه
¤ نویسنده: موسی مباشری
11-صبر و استقامت
امیرالمؤمنین(ع) در روایتى مىفرمایند: الصبر صبران: صبر على ماتکره و صبر عما تحب؛ (نهج البلاغه) شکیبایى دو گونه است: شکیبایى بر آن چه خوش نمىدارى و شکیبایى از آن چه دوست مىدارى. این تقسیم نیز بر اساس انواع چیزهایى است که باید در برابر آنها مقاومت کرد. اگر دوست داشتن چیزى، مستلزم فعلى باشد که رابطه انسان با خداوند را تضعیف مىکند، باید در برابر آن امر دوست داشتنى مقاومت کرد. همین طور اگر پدید آمدن امرى ناخوشایند، مستلزم عملى خلاف کمال انسان و تقرب به خداوند باشد باید در برابر آن امر ناخوشایند مقاومت نمود. چه بسا که مقاومت در برابر دوست داشتنىها، دشوارتر از مقاومت در برابر مکروهات باشد. قرآن کریم از همسران و فرزندان به عنوان امور محبوب در نزد انسان یاد مىکند و انسان را از آنها تحذیر مىکند: یایها الذین أامنوا ان من ازواجکم و اولادکم عدواً لکم فاحذروهم (سوره تغابن،آیه14) اى کسانى که ایمان آوردهاید! در حقیقت برخى از همسران و فرزندان شما دشمن شمایند از آنان برحذر باشید. در آیه دیگرى دارایىها و فرزندان که امورى دوست داشتنى هستند عامل غفلت از یاد خدا و سست شدن رابطه انسان با خداوند معرفى شدهاند و مؤمنان از این که دچار چنین غفلتى شوند بیم داده شدهاند: یا ایها الذین امنوا لا تلهکم امولکم و لااولدکم عن ذکر اللَّه و من یفعل ذلک فاولئک هم الخسرون
(منافقون،آیه9) اى کسانى که ایمان آوردهاید! زنهار اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند و کسانى که چنین کنند زیانکارانند. تقسیم صبر به صبر در مصیبت، صبر بر طاعت و صبر از گناه را نیز مىتوان به اعتبار محبوب و مکروه بودن دانست. صبر در مصیبت و صبر بر طاعت، شکیبایى در برابر امور ناخوشایند است و صبر از گناه صبر از امور خوشایند که میل و هواى انسان به آن گرایش دارد.
خداوند در مورد صبر واستقامت در آیه 109 سوره یونس می فرماید: «وَ اتَّبِعْ ما یُوحى إِلَیْکَ وَ اصْبِرْ ... »ای پیامبر! از آنچه بر تو وحی میشود، پیروی کن و پایدار باش.
یکی از صفات مدیران و رهبران، صبر و استقامت است، زیرا که صبر، انسان را به شهد موفقیت میرساند.اولین درخواست موسی از خداوند بعد از مبعوث شدنش "شرح صدر" است :« قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی»گفت پروردگارا سینهام را گشاده گردان (طه : 25)
« فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا »پس [بدان که] با دشوارى آسانى است (انشراح : 5)
آثار صبر بسیار زیاد است. آشکارترین اثر صبر، نتیجهاى است که تجربه گواه آن است. همه انسانها را به تجربه دریافتهاند که صبر و ظفر قرین هم هستند. امیرالمؤمنین(ع) در این باره مىفرمایند: لا یعدم الصبور الظفر و ان طال به الزمان؛ (نهج البلاغه) انسان شکیبا پیروزى را از دست نمىدهد اگر چه زمانى طولانى بر او بگذرد.
یکى دیگر از نتایج صبر، این است که انسان صبور از ارتکاب گناهانى همچون جزع بر قضاى خداوند ایمن است و بر صبورى خود پاداش مىگیرد: ان صبرت جرى علیک القدر و انت مأجور. و ان جزعت جرى علیک القدر و انت مأذور؛ (نهج البلاغه) اگر شکیبایى کنى حکم خدا بر تو جارى مىشود و پاداش داده مىشوى و اگر بىتابى کنى باز هم تقدیر خدا بر تو جارى است ولى گناهکارى.
کسى که صبر مىکند خداوند دعاى او را مستجاب مىکند و جبران مصیبت او را مىکند از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است: ما من عبد مؤمن اصیب بمصیبة فقال - کما امره اللَّه - انا للَّه و اناالیه راجعون اللهم اجرنى فى مصیبتى و اعقبنى خیراً منها الا و فعل اللَّه ذلک؛ (جامع السعادات،ج3) هر بنده مؤمنى که بر او مصیبتى وارد آید و چنان که خداوند او را فرمان داده است بگوید: ما از خداییم و به سوى او باز مىگردیم، خداوندا! مرا در این مصیبت پاداش ده و بهتر از این را برایم پیش آور، خداوند همان گونه با او عمل مىکند.
در قرآن کریم اثرى برتر و بالاتر از این براى صبر بیان شده است: و بشر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبة قالوا انا للَّه و انا الیه راجعون* اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئک هم المهتدون؛ (بقره ،آیات156-157) آنها که هر گاه مصیبتى به ایشان مىرسد مىگویند: ما از آن خداییم و به سوى او باز مىگردیم* بر آنان درودها و رحمتى از پروردگارشان است و ایشان راه یافتگان هستند.
چه پاداش و اثرى بالاتر از این که درود و رحمت خداوند شامل حال انسان شود و هدایت یافتگى او به امضاى پروردگار رسد. صابران که بر طاعات و معاصى شکیبایى مىکنند، آخرتى نیکو دارندو پاداشهاى بى حساب خداوند بر آنان مىبارد: انما یوفى الصابرون اجرهم بغیر حساب؛ (زمر،آیه10) بى تردید شکیبایان پاداش خود را بىحساب خواهند یافت.
از امام صادق(ع) روایت شده است که: در روز قیامت دستهاى از مردم برمىخیزند و در مقابل در بهشت مىایستند و آن در را مىکوبند. به آنان گفته مىشود که: شما چه کسانى هستید؟ آنان مىگویند: ما اهل صبر هستیم. به آنان گفته مىشود: بر چه چیز صبر کردید؟ مىگویند بر طاعت و معصیت خدا صبر کردیم. پس خداوند مىفرماید: راست گفتند آنان را به بهشت وارد کنید. امام صادق(ع) فرمودند: این همان قول خداوند است که فرمود: انما یوفى الصابروناجرهم بغیر حساب. صبر در برابر بلایا، انسان را از محاسبه آخرت آسوده خاطر مىسازد. در حدیث قدسى آمده است که خداوند فرمود:
اذا وجهت الى عبد من عبیدى مصیبة فى ذاته او ماله او ولده، ثم استقبل ذلک بصبر جمیل استحییت منه ان انصب له میزاناً و انشر له دیواناً؛ (جامع السعادات،ج3) چون در ذات یا مال یا فرزند بندهاى از بندگان من مصیبتى روى کند و او با آن مصیبت به شکیبایى نیکو برده شود، از برپاداشتن میزان و گشودن دفتر محاسبه حیا مىکنم.
صبر در برابر بلایا باعث رشد انسان و ترقى او در مراتب کمال است. در روایتى از پیامبر کرم نقل شده است که فرمودند: ان الرجل لیکون له الدرجه عند اللَّه - تعالى - لا یبلغها بعمل حتى یبتلى ببلاء فی جسمه فیبلغها بذلک؛ (جامع السعادات،ج3)
هر آینه براى مرد درجهاى نزد خداوند است که با هیچ کارى بدان نمىرسد تا آن که خداوند جسم او را به بلایى مبتلا مىسازد آن گاه بدان درجه به سبب آن بلا مىرسد. صبر بر طاعت و معصیت انسان را بهشتى مىکند.
به طور کلی صبر موجب پیامدهای مثبت زیر است:
- باعث عدم ارتکاب به کناهان دیگر ونافرمانی خداوند است.(مثل جزع برقضای خداوند)
- موجب استجابت دعا می شود.
- انسان را ورزیده ودر مقابل مشکلات مقاوم می سازد.
- درگیری افراد در محیط را کاهش می دهد.
- دوستی ها را پایدار می کند.
- شخصیت افراد حفظ می شود.
- مشارکت در امور بیشتر می شود.
¤ نویسنده: موسی مباشری
12- تعهد وتخصص
خداوند درآیه 37 سوره شعرا می فرماید:«یَأْتُوکَ بِکُلِّ سَحّارٍ عَلیمٍ »
وزرا و مشاورین به فرعون گفتند: ساحران و جادوگران را از سراسر مصر دعوت کن تا با موسی مبارزه کنند.
اگر متخصصین، متعهد نباشند در خدمت فرعونها در میآیند. یکی از شرایط مهم انتصابها باید تعهد در کنار تخصص باشد. توجه به تخصص ، توانایی و تفاوتهای میان افراد :
قَالَ اجْعَلْنِی عَلَى خَزَآئِنِ الأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ ?55?
[یوسف] گفت مرا بر خزانههاى این سرزمین بگمار که من نگهبانى دانا هستم (یو سف : 55)
لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا
خداوند هیچ کس را جز به قدر توانایىاش تکلیف نمىکند
وَلَوْ شَاء رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلاَ یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ ?118?
و اگر پروردگار تو مىخواست قطعا همه مردم را امت واحدى قرار مىداد در حالى که پیوسته در اختلافند (هود : 118)
13- قدرت و بصیرت
وَ اذْکُرْ عِبادَنا إِبْراهیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ أُولِی اْلاَیْدی وَ اْلابْصارِ(ص، 45)
از پیامبران پیشین، ابراهیم و یعقوب و اسحاق، یادکن که دارای قدرت و بصیرت بودند.
رهبران و مدیران باید دارای قدرت (برای انجام مسؤولیت) و بصیرت (برای شناخت مسؤولیت) باشند.
14- صداقت
خداوند درآیه 9سوره احقاف می فرماید:«ما أَدْری ما یُفْعَلُ بی وَ لا بِکُمْ ... »
این آیه از زبان حضرت رسول میفرماید: من نمیدانم که با من و شما چگونه رفتار خواهد شد.
یکی از ویژگیهای مدیران در نظام اسلامی، صداقت است؛ آنجا که چیزی را نمیدانند و یا توان انجام آن را ندارند، با صداقت میگویند: از حدّ دانش یا توان من خارج است.
¤ نویسنده: موسی مباشری
15- بخشش
خصلت سخاوت و بخشش، علاوه بر آنکه در حد ذات خود از خصال و اخلاق کریمه است و موجب بهرهمندى مردم بینوا مىشود، اصولاً این خلق و خو، فواید و آثار اجتماعى فراوان و ملموسى دارد؛ زیرا شخص کریم و سخاوتمند، محبوب و مورد علاقه مردم است و محبت بطور کلى در هر جامعهاى، مبدء تفاهمها و الفتها مىشود، بلکه چه بسیار که محبت و دوستى، نردبان پیشرفت و رسیدن شخص سخاوتمند و بخششگر به ریاست و زعامت مىگردد؛ یعنى انسان سخى و دست و دلباز از آنچنان محبوبیتى برخوردار مىشود که مردم به سخنان او کاملاً توجه مىکنند و از دستورات و فرمانهایش اطاعت مىنمایند و همین امر - یعنى ریاست و زعامت شخص صالح و نیکوکار و بخششگر دست و دلباز - مبدء بسیارى از خیرات و برکات براى جامعه مىشود. امام صادق (ع) به مُعلّى مىفرمود: با صله و بخشش، علاقه و محبت مردم را به سوى خود جلب کن؛ زیرا خداوند عطا و بخشش را رمز مهر و محبت و تنگ نظرى و بخل را کلید عداوت و دشمنى قرار داده است. به خدا سوگند! اینکه شما چیزى از من بخواهید و من آن را به شما بدهم، نزد من دوست داشتنىتر از آن است که چیزى از من نخواهید و من هم چیزى به شما ندهم و در نهایت، نسبت به من احساس کینه و دشمنى کنید.امام هدیه ها و بخششهاى زیاد و کلان به مردم مىداد، بطوریکه شخص بینوا پس از دریافت صله و عطاى امام احساس نیاز و تنگدستى نمىکرد . اینک فرازهائى از آن را یاد مىآوریم. روزى امام یکجا مبلغ چهارصد درهم به بینوائى داد و او آن مبلغ راگرفت و سپاس گویان رفت. امام به خدمتکارش فرمود که آن بینوا را دوباره پیش امام بیاورد.
مرد بینوا عرضه داشت: اى سرور من! از شما کمک خواستم، شما هم که دادید. دوباره مرا براى چه خواستید؟امام: رسول خدا فرمود: «بهترین صدقه، احسان، صله و بخشش آن است که طرف را بى نیاز کند»، و ما آنقدر ندادیم که تو کاملاً غنى و بىنیاز گردى. بیا، این نگین انگشترى را هم بگیر و دقت کن که براى آن ده هزار درهم قیمت گذاشته شده است؛ اگر روزى نیاز پیدا کردى آن را به همین قیمت بفروش.به گمان من امام صادق (ع) براى اینکه آن مرد، مرحمتى امام را سپاس گفت و شکر گزارى نمود لذا دوباره صله دیگر به او داد؛ زیرا زبان شکر و سپاس از انگیزههاى افزایش نعمت است: خداوند هم در آیه 7 سوره ابراهیم می فرماید:« لئن شکرتم لا زیدنکم ...»در آیات قرآن، نیکی خداوند به بندگان چه در دنیا و آخرت و چه در زمینه نیازهای روحی و روانی یا در حوزه امور مادی به عنوان مصداق احسان شمرده شده است. از این رو قرآن از زبان حضرت یوسف تبیین می کند که رهایی وی از زندان و بازگشت خانواده به سوی او از مصادیق احسان خداوند به آن حضرت بوده است. آن حضرت(ع) می فرماید: قد اخرجنی من السجن و جاءبکم من البدو من بعد ان نزع الشیطان بینی و بین اخوتی (یوسف آیه 100) در این آیه آمدن خاندان یعقوب(ع) به سبب جای گزینی زندگی به مصر به جای بادیه نشینی، رهایی آنان از خشک سالی و نیز قحطی به دنبال مرگ احشام، هم چنین پایان دادن به جدایی یوسف(ع) و خانواده اش نیکی خدا به وی خوانده شده است. (مجمع البیان ج5 ص406 و المیزان ج11 ص 247) قرآن ثروت و دارایی را نیز مصداقی از نیکی خدا برمی شمارد (قصص آیه 76) و گنج قارون را از زبان بنی اسرائیل احسان خدا به وی می داند. (قصص آیه 76)بنابراین هرگونه نعمتی که خداوند به انسان می بخشد به جهت آن که کار نیک کامل و شایسته و بی هیچ چشم داشت و منتی است، به عنوان مصداق احسان می باشد. این گونه است که می توان گفت احسان معنایی واحد دارد و تفاوت های بیان شده از سوی برخی نمی تواند چندان مهم و تأثیرگذار ارزیابی شود و تفاوت های مفهومی آن به گونه ای نیست که بتوان روی آن تأکید کرد به ویژه آن که از جهت مصادیق دارای گستره یک سان می باشد.
ناگفته نماند که مصادیق احسان گاه با مفاهیم پردامنه دیگری چون تقوا و ایمان و عمل صالح یگانه می شود و در کاربردهای قرآنی تفاوتی میان احسان و آن ها گذاشته نمی شود. (آل عمران آیات 133 و 134 و نیز کهف آیه 30 و یوسف آیه 90 و نیز زمر آیه 33 و 34)احسان به پدر و مادر
سرآمد همأ نیکی هاانسان می بایست به عنوان جانشین خداوند رفتاری مبتنی بر احساس را در پیش گیرد تا خلافت الهی خویش را بنمایاند.احسان و نیکوکاری حوزه ای خاص را دربرنمی گیرد بلکه همه حوزه های زندگی از عواطف، گفتار و رفتار را شامل می شود
¤ نویسنده: موسی مباشری
. قرآن نیکی را نسبت به برخی از افراد جامعه که توجه بیش تری را می طلبند مورد تأکید قرار داده است. از جمله کسانی که احسان در حق آنان مورد تأکید و ترغیب قرار گرفته، احسان و نیکی به والدین است. در قرآن بیش از ده بار و به طور معمول پس از توحید و اعتقاد به وحدانیت خداوند از مردم خواسته شده که در حق پدر و مادر احسان کنند.در بینش و نگرش قرآنی نقش پدر و مادر در زندگی هر کسی در حد ایمان به وحدانیت خداوند است. کسی که به خدا ایمان دارد می بایست به احسان به پدر و مادر بیندیشد و در این راه کوتاهی نکند. قراردادن احسان به والدین در کنار توحید به معنای آن است که در بینش قرآنی نمی توان از ایمان و توحید به خدا سخن گفت درحالی که در حق پدر و مادر نیکی نکرد.
منابع:
1- قرآن
2- نهج البلاغه
3- تفسیر نمونه
4- بحارالانوار
5- جامع السعادات
6- سفینه البحار
7- غررالحکم
8- کارگزاران شایسته در اسلام(سید مرتضی حسینی)
9- مجمع البیان
10- مدیریت زمان(نیلی پور)
11- مبانی واصول مدیریت اسلامی(حسن علی احمدی)
12- وسایل الشیعه
¤ نویسنده: موسی مباشری